ارسال کننده : خانم مونیکا قریشی
آزاده دواچی-31 تیر 1394
مدرسه فمینیستی: در هفته های گذشته بحث بر سر برنامه های صدا و سیما در مورد حضور زنان در فضای مجازی و رسانه ای حاشیه های فراوانی داشته و مانند همیشه چالش اصلی بر سر چگونگی حضور زنان و تصویرسازی از آنان است. تکرار در این حاشیه ها و همینطور ادامه ی بحث ها نشان می دهد که همچنان تصویرسازی از زنان یکی از مشکلات اصلی و چالش های فضای رسانه ای در ایران است. این حاشیه ها گاهی به دلیل اعتراض فعالان حقوق زنان و کشیدن آن به فضای مجازی، شکل متفاوت و برجسته تری به خود می گیرد. به نظر می رسد که هر برنامه به نوع خودش درصدد است تا با نگاهی کلیشه ای به زنان مخاطبان خود را در داخل ایران تحت تاثیر قرار دهد.
نگاهی کلی به برنامه های صدا و سیمای ایران از سالهای گذشته تا به امروز نشان می دهد که تصویرسازی و کلیشه سازی جنسیتی و تلاش برای تحمیل نگاه سنتی و کلیشه ای به زنان به نوعی سیستماتیک اعمال می شود. تبلیغات کلیشه ای و جنسیتی علیه زنان به صورت های مختلف از جمله از طریق شوهای تلویزیونی، فیلم ها و سریالها، برنامه های طنز، تبلیغات و حتی خبر اعمال می شود. به این ترتیب تصویرسازی واپس گرایانه علیه زنان شکل ها و فرمهای مختلفی به خود می گیرد و در قالب ژانرهای مختلف تلویزیونی اجرا می شود .
در سالهای گذشته به دلیل حضور فعال زنان در فضای مجازی و همینطور اعتراض فعالان زنان، عموما در همین فضا و در خارج از آن، بحث این کلیشه سازی ها را از فضای رسانه ای و پرمخاطب عام به فضای مجازی و گفتکوهای مربوطه آورده است. موجهای تویتری و صفحات فیس بوکی مختلفی برای اعتراض به این تصویرسازی ها همزمان ساخته شده است که شاید اصلی ترین فضا را بتوان فیس بوک و اینترنت دانست. اما در این میان پرسش های اساسی وجود دارد از جمله این که چقدر این اعتراضات توانسته است مثمر ثمر باشد؟ سیاست های پشت پرده ی این تصاویر و پخش برنامه ها ی ضد زن چیست؟ چرا ما هرگز با چهره ی متفاوت و غیر کلیشه ای از زن در برنامه های تلویزیون ملی ایران روبه رو نمی شویم؟ چرا تصویرسازی ها از زنان از سی و اندی سال پیش تاکنون با وجود گسترش حضور اجتماعی متفاوت زنان همچنان به همان صورت کلیشه ای و ثابت باقی مانده است و هیچ گاه این سیاست ها دستخوش تغییر و یا اصلاح نشده است؟ یعنی مسئولان، تهیه کنندگان، نویسندگان و برنامه سازان حرفه ای از این حضور ناآگاهند و یا به صورت سیستماتیک در تلاش حذف قشر وسیعی از زنان از بزرگترین رسانه ی پرمخاطب یعنی تلویزیون و برنامه های پرمخاطب هستند؟
نگاهی کلی به کلیشه های جنسیتی در چند برنامه خیر صدا و سیما نشان می دهد که باز نشر و فضاسازی علیه زنان به نوعی حرفه ای و سیستماتیک انجام می شود. شاید روشن ترین مثال را می توان در خصوص برنامه ی ماه عسل قلمداد کرد که مجری برنامه با شوهای پرمخاطب خود ساختار کلیشه ای علیه زنان را به عنوان کسانی که به دنبال همسر هستند و یا از خود هویتی ندارند ترسیم می کند. اما در برنامه ی دیگری که مانند مسابقه ثانیه ها است زنانی را به برنامه می آورند و از آنها سوالهای ساده ای می شود که پاسخ ها را نمی دانند برعکس در مسابقه ی دیگر مردان جلوتر هستند. همین امر موجب حاشیه های فراوانی در فضای مجازی شد از جمله تمسخر زنان به کم سوادی و دانش کم نسبت به مردان، اما در سریال دیگر، یعنی سریال «پایتخت» شخصیت زن داستان نماینده ی شورای شهر می شود. به تصویر کشیدن زندگی این زن، دغدغه ها و کلیشه های زن خانه و کسی که اگر در خانه نباشد وضعیت خانه به هم می ریزد و زنی که به دلیل پذیرفتن مسئولیت نمایندگی در شورای شهر نگران همسر و فرزندانش است را به نمایش می گذارد و در نهایت همچنان به حضورش در خانه تاکید می شود. در دیگر سریال های طنز، زنان همچنان به دنبال شوهر، ازدواج و مهریه هستند که شخصیت های غیر فعال و عموما کلیشه ای را به نماش می گذارند. اما این تنها بخش کوچکی از حجم نگاه جنسیتی و کلیشه ای در صدا و سیما علیه زنان است. برخی از برنامه های مذهبی نیز با توصیه هایی که عمدتا این توصیه ها توسط مردان و بر علیه زنان هستند، نوع دیگری از تبعیض در صدا و سیما علیه زنان را نشان می دهند.
واقعیت امر؟
اما واقعیت چیز دیگری است. در حالی این برنامه ها سعی در ساختن کلیشه های جنسیتی و تقویت آن علیه زنان دارند که زنان در سطوح مختلف اجتماعی، فرهنگی، هنری و حتی سیاسی در حال پیشرفت هستند. نگاهی به رتبه های برتر کنکور سراسری نشان از حضور و علاقه ی زنان به شرکت در دانشگاه ها دارد که حتی درصد بیشتری از مردان را شامل می شود. زنان در وضعیت اقتصادی و تامین وضع مالی خانواده به طور غیررسمی نقش برابری را در حال حاضر با مردان ایفامی کنند. زنان بسیاری با وجود مشکلات اقتصادی، سرپرست خانواده هستند. بسیاری از زنان با وجود تبلیغات زیاد و حتی قوانین تبعیض آمیز همچنان در بازار کار رسمی و غیررسمی فعال هستند. هویت زنان و زن بودن در چند سال گذشته در جامعه ی ایرانی به شدت تغییر کرده است و به نوعی شکل متفاوتی را به خود گرفته است. اما از سوی دیگر زنان در جامعه جور دیگری ظاهر می شوند، نسل جوان دختران دیگر پیرو آن کلیشه های سنتی نیستند و به نوعی در برابر آن می ایستند، از تنوع در پوشش تا تنوع در آرایش زنان.از اهمیت زنان به وضع ظاهری تا حضور آنها در صحنه های مختلف ادبی – فرهنگی نشان می دهد که جامعه ی ایرانی حتی اگر مسولان هم نخواهند دچار تغییر مضاعفی شده است و این تغییر از قضا از زنان آغاز شده است.
مقاومت در برابر زنان از طریق برنامه های صدا و سیما
به نظر می رسد که این نوع برنامه سازی های ضد زن، سیتماتیک و با اهداف خاصی صورت می گیرد چند نوع عامل را در این نوع برنامه ها می توان در نظر گرفت:
– ۱- ذهنیت مردسالار نویسندگان و برنامه سازان
– ۲- خط مشی های از پیش تعیین شده به منظور ترویج کلیشه های جنسیتی
– ۳- سیاست هدف دار به حاشیه راندن زنان در جامعه به دلیل رشد آنها
موارد اول و دوم که در بالا مطرح شد هر دو به نوعی به یکدیگر ارتباط دارند. نمونه ی آن را در واکنش های پست های فیس بوکی نویسندگانی چون امیر مهدی ژوله و پیمان قسم خانی که هر دو از نویسندگان طنز هستند، می توان مشاهده کرد. آنچه که مشخص است هر دو نگاه شان به زنان کلیشه ای است و این نگاه را با دفاع از خود و برنامه های صدا وسیما از جمله برنامه ی ماه عسل نشان داده اند. اما این ذهنیت مردسالار قطعا اگر اینگونه نباشد نمی تواند برنامه ی مطلوب صدا و سیما را بسازد پس قطعا به نوعی این ذهنیت از سوی خط مشی های تعیین شده و سیاست فکری صدا و سیما به طور عام تقویت و حفظ می شود تا بار دیگر نگاه جنسیت گرا به زنان را گسترش دهد. اما در نوع سوم یعنی سیاست هدف دار برنامه های مخاطب برای به حاشیه راندن زنان با حضور فعال آنان در جامعه نسبت دارد، یعنی هر چه قدر زنان قوی تر و پویاتر می شوند، سیاست سیستماتیک برای حذف آنان محکم تر عمل می کند. فضای رسانه ای، جای مناسبی برای این عقب راندن است چرا که می تواند به صورت ریشه ای تر و گسترده تر بر ذهنیت مخاطب عام تاثیر بگذارد و اثرش را دو چندان کند.
رشد زنان در جامعه نمی تواند به عنوان یکی از برنامه ها و تم های مطلوب صدا و سیما باشد، چرا که اگر قرار باشد این رشد تایید شود در آن صورت زنان بیشتر فعال شده، بیشتر به قوانین اعتراض می کنند و همین بنیادهای مردسالاری را هرچه بیشتر تهدید می کند. در واقع صدا و سیما نهادی است برای حمایت از نیروهای رادیکال و سنتی، به منظور چرخش و مانور دادن قدرت هایی که همچنان زنان و حضورشان در جامعه برایشان خطری جدی به حساب می آید. از این روست که این رسانه هرگز در سالهای گذشته تلاش نکرده است تا تصاویر واقعی از رشد زنان را در جامعه نشان دهد، بلکه به طرق مختلف وجوهی سرکوبگرانه از زندگی زنان در داخل ایران را نشان می دهد که با بسیاری از واقعیتهای زندگی زنان در جامعه در تضاد است. این تضاد در تصویرسازی از یک سو به رشد نگاه سرکوبکرانه به زنان در جامعه و در نهاد خانواده کمک می کند و از سوی دیگر بسیاری از فعالیتها و رشد زنان را کم اهمیت و یا کم اثر جلوه می دهد که می تواند در نهایت به سرخوردگی بعضی از زنان در فعالیت هایشان منجر شود.
صدا و سیما به عنوان یک رسانه ی ملی هرگز به وضعیت زنان توجه نکرده است، در سریال ها و برنامه های آن هیچ اثری از زنان موفق، از زنان فعال در عرصه های اجتماعی، حتی تکاپوی فعالان زنان در عرصه های سیاسی دیده نمی شود. اثری از تشکل های زنان، گروه های مدنی، فرهنگی و فعالان در برنامه های این رسانه نیست. بلکه بر عکس همچنان به صورت حرفه ای به بازتولید نگاه واپس گرا به زنان می پردازد. می توان گفت تضاد در برنامه های صدا و سیما با وضعیت زنان در جامعه ی امروز ایران مقاومت از طریق رسانه در برابر زنان برای حذف فعالیتهای آنها و در نتیجه تلاش برای به حاشیه راندن آنان است.
اما بسیاری نیز در برابر همین تصویرسازی ها مقاومت می کنند. با گسترش شبکه های ماهواره ای، بسیاری از خانواده ها در ایران امروزه ترجیح می دهند که کمتر برنامه های تلویزیون را نگاه کنند همین امر موجب گسترش رسانه های غیر ایرانی و اقبال مخاطبان به خصوص زنان به این سریالها شده است. اما مشکل از آنجایی آغاز می شود که نگاه دیگری از خلال سریاهای غیر ایرانی به جامعه ی ایرانی تزریق می شود که دوباره با آن نگاه سنتی در تضاد است و همین امر موجب تضاد و تناقض در رفتارها و عملکردهای بسیاری از زنان در خانواده ها می شود. از یک سو صدا و سیما با ارائه ی تصویر واپس گرا از زنان سعی در ترویج نگاه سنتی دارد و از سوی دیگر برنامه های ماهواره ای با ارائه تصویری که آن هم با واقعیت زنان در جامعه متفاوت است و کمتر به درد زن ایرانی امروز می خورد، به زندگی زنان وارد می شود.
می توان اینگونه نتیجه گرفت که تلاش های صدا و سیمای ایران برای حذف زنان و ارائه ی تصویر واپس گرا از زنان، نمی تواند مقاومتی موثر در برابر زنان باشد و فقط باعث می شود که نهایتا بسیاری از خانواده ها، همانگونه که امروز مشاهده می کنیم، از برنامه های تلویزیون رو برگردانند. گرچه که باز هم اقشار زیادی از مردم مخاطب این برنامه ها هستند اما در نهایت این نگاه و رشد آن دستاورد خاصی برای صدا و سیما ندارد. دست اندرکاران این برنامه ها به جای تصویرهای کلیشه ای از زنان بهتر است نگاهی به واقعیت زندگی زنان در جامعه ی ایرانی بیندازند و دستاوردهای زنان در جامعه را به جای حذف، پررنگ کنند.
نتیجه ی این گونه سیاست ها چیزی جز فاصله گرفتن از فضای واقعی جامعه نیست، چرا که در طول این سالها سیمای واقعی زنان و فعالیت هایشان در زمینه های مختلف اجتماعی و فرهنگی در رسانه های ملی ایران جایی نداشته اند.