جنایت‌های ناگهانی اجتماعی، این‌بار با سه کشته

ارسال کننده : آقای محمود نعیمی 31فروردین 

ایران پرس نیوز : تحقیقات درباره پسری که پس از شنیدن جواب رد از دختر مورد علاقه‌اش در شهر دوگنبدان گچساران مرتکب جنایت شد، همچنان ادامه دارد. این جوان شامگاه یکشنبه هفته پیش‌ روی دختر موردعلاقه‌اش، خواهر او و یکی از اقوام آنها آتش گشود و در همان محل جنایت به زندگی خودش پایان داد.

برادر مقتول این جنایت را اینگونه روایت می کند؛ ماجرا در خانه یکی از خواهرانم به نام راضیه که ازدواج کرده و فرزند هم دارد، اتفاق افتاد. قاتل می‌دانست شوهرخواهرم که کارمند آموزش‌وپرورش است تا دیروقت سر کار است، به همین دلیل آن ساعت را انتخاب کرد. او جلو در خانه راضیه رفت و گفت می‌خواهد با الهام صحبت کند، اما خواهر دیگرم، مرضیه که در این ماجرا کشته شد، جلوی در رفت و گفت: الهام با تو کاری ندارد؛ در این هنگام قاتل که دید نمی‌تواند با الهام صحبت کند یک لیوان آب خواست، مرضیه هم رفت برایش آب بیاورد. قاتل در همین فاصله سراغ ماشین پیکانش رفت و کلاشنیکفی را که داخل ماشین بود، برداشت و وقتی مرضیه برایش آب آورد، یک گلوله به قلب او شلیک کرد و خواهرم درجا فوت شد. قاتل پس از آن داخل حیاط رفت. خواهرشوهر راضیه نیز که آنجا بود با شنیدن صدای شلیک به حیاط دوید که قاتل دو گلوله هم به او شلیک کرد که خدا را شکر او فعلا حالش خوب است، اما هنوز برای درمان در بیمارستان به‌سر می‌برد. بعد قاتل به قسمت پذیرایی خانه خواهرم رفت و اسلحه را روی سر دختر خواهرم گذاشت و فریاد زد الهام بیا بیرون می‌خواهم با تو صحبت کنم وگرنه این بچه را می‌کشم. به گفته بچه‌ها که از نزدیک شاهد این اتفاقات بودند، الهام زیر تخت خواهرزاده‌ام مخفی شده بود، اما وقتی دید جان دختر خواهرم در خطر است از زیر تخت بیرون آمد و قاتل دو گلوله به او شلیک کرد. بعد بلافاصله اسلحه را زیر چانه خودش گذاشت و یک تیر شلیک کرد.

وقتی روایت بالا را از جنایت رخ داده (به نقل از شرق) مرور می کنیم ناخودآگاه با خود می اندیشیم که چرا؟ برای چه این قدر جرم و جنایت های این چنینی زیاد شده است. ماجرای معروف شاهرخ و سمیه در دهه هفتاد که این دو جوان دست به قتل خانواده دختر زده بودند، سرآغازی بود بر مطرح شدن نوع خاصی از جنایت های اجتماعی که در آن جوانانی به ظاهر آرام، ناگهان دست به شدیدترین جنایت می زدند، جنایتی که گاه به قتل با چاقو و اسلحه گرم و گاه هم به اسیدپاشی منجر می شد که مورد آمنه بهرامی از موارد جنجالی آن بود. جنایاتی که گاهی پدر دست به کشتن خانواده و همسر می زند و گاه پسر جوان دختر مورد علاقه اش را غرق در ضربات چاقو می کند.

در این نوع جنایت ها، بهانه و انگیزه بسیار ساده و پیش پا افتاده به نظر می رسد، انگیزه هایی که ظاهرا در توهمی خودساخته توسط عامل جنایت پرورانده می شود و جانی خود قاضی می شود و خود حکم اجرا می کند. خودخواهی به شدت در این نوع جنایت ها برجسته است، فردی به صرف اینکه دیگری او را برای ازدواج انتخاب نکرده است به خود حق می دهد که زندگی او را پایان دهد. تندخویی و ناتوانی در کنترل خشم نیز از دیگر ریشه های بروز این نوع جنایت ها است، وقتی که یک سبقت ماشین در خیابان، یا یک جای پارک منجر به قتل و آدم کشی می شود. این نوع جنایت ها از این نظر ناگهانی تلقی می شود که معمولا ریشه در اختلافات عمیق و طولانی یا جنگ و دعواهای پیشین ندارد و با اتفاق هایی که به طور معمول نباید منجر به این جنایت ها شود شکل می گیرد. با خود تصور کنید که آیا قوی ترین مرد ایران آیا در اتفاق منجر به قتلش احتمال کشته شدن بر اثر یک جر و بحث ساده در خیابان را می داد؟

گرچه برخی از کارشناسان وقوع این جنایت ها را متاثر از در دسترس بودن آلات جرم مانند؛ اسلحه گرم و سرد یا اسید می دانند، اما به نظر می رسد مشکل در انگیزه و تصمیم فرد ریشه دارد وقتی جوانی تصمیم می گیرد دختری را که به او نه گفته است را بکشد یا زندگی اش را نابود کند، حالا چه مانند این مورد با کلاشینکف باشد چه مانند حادثه پل مدیریت با ضربات متعدد چاقو و چه مانند حادثه آمنه بهرامی با اسید.

این بار نیز جنایتی تازه در این نوع رخ داده است، جنایتی که خیلی ناگهانی صورت گرفته و جامعه ای را در شوک فرو برده است. گرچه ریشه این نوع جنایت ها را در مشکلات روحی و روانی و شخصیتی افراد باید جست، اما سازوکارها و روابط اجتماعی نیز بر آن تاثیر مستقیم دارد. دیگر نمی توان با جرات از جرم جنایت در جوامع غربی گفت و اینکه چگونه آنها بی رحم شده اند، زیرا در همین کشور خودمان هم پدر به راحتی فرزندان خردسالش را می کشد. به نظر می رسد که جامعه ما نیز متاثر از تغییرات اجتماعی گسترده دچار تحوالاتی عمیق در عرصه خشونت های اجتماعی شده است که باید صاحبان امر وقوع این نوع جنایت های ناگهانی اجتماعی را هشداری ببینند و در این راستا دست به تحقیق و بررسی بزنند. از دیگر سو نهادینه نشدن مشاوره در جامعه نیز در رواج این جنایت ها نقش دارد. جوانان تنهایی که در خلوت خود فردی را محاکمه می کنند و خود حکم را اجرا می کنند باید برای کنترل خشم آموزش ببینند. تا عرصه عمومی جامعه اینگونه مورد تهدید قرار نگیرد.