در چهارمین روز از بیست و سومین نشست شورای حقوق بشر ملل متحد درژنف، دومین رویداد جانبی و تخصصی از سوی کارزار افشای نقض حقوق بشر در ایران با موضوع “انتخابات ریاست جمهوری در ایران و موازین انتخابات آزاد” برگزار شد.

IMG_0886
مهرداد درویش پور

دکتر جامعه شناس و استاد دانشگاه ؛ سخنران اول این نشست بودند که متن سخنرانی ایشان به شرح زیر می باشد :

خانم ها، آقایان
با سلام. پیش از هر چیز از سازمان مردم نهاد “سود ویند” و کارزار مدافعان ایرانی حقوق بشر و به ویژه خانم آینده آزاد و آقایان حسن نایب هاشم و حماد شیبانی که مرا به نشست های جانبی بیست و سومین اجلاس شورای حقوق بشر در ژنو دعوت کرده اند تا در باره نقض موازین حقوق بشر و معیارهای انتخابات دمکراتیک و آزاد در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری ایران سخن بگویم ، بسیار سپاسگزارم.
ویژگی انتخابات این دوره از ریاست جمهوری در ایران تنها در ضد دمکراتیک بودن و تبعیض آمیز بودن آن و ناخوانایی آن با موازین بین المللی انتخابات آزاد و دمکراتیک خلاصه نمی شود. آنچه این انتخابات را از انتخابات پیشین و به ویژه انتخابات ریاست جمهوری از سال 76 تا کنون جدا می کند، خصلت به شدت بسته تر و گزینشی تر آن است که در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بی سابقه است. این که چرا جمهوری اسلامی ایران حتی یکی از معماران اصلی این نظام و کاندیدای دولت کودتای انتخاباتی سال 88 خود را نیز رد صلاحیت کرد، پرسش جدی است که با پرداخت به آن می توان مفهوم عروج و تهاجم نوبنیاد گرایی اسلامی برای بسته تر کردن هر چه بیشتر نظام سیاسی وپیامدهای آن برای جامعه و جهان را دریافت. مایلم در این فرصت کوتاه به ویژه گی های 3 گانه ای که در متن آن انتخابات کنونی ریاست جمهوری ایران برگزار می شود بپردازم.
1. تبعیض آمیز بودن موازین انتخابات
نظام جمهوری اسلامی بر تئوکراسی (دین سالاری) استوار است. دین سالاری به معنای قائل شدن به امتیازات دینی، حقوق ویژه وبرتری آن در اداره کشور است که امکان حق برابر شهروندان را برای انتخاب شدن و انتخاب کردن که پیش شرط هر انتخابات دمکراتیکی است را از بین می برد. این که افرادی به دلیل تعلق دینی، زن بودن، غیر مسلمان بودن، غیر شیعه بودن و یا تنها به دلیل ناباوری به اصل ولایت فقیه، حق کاندید شدن در ریاست جمهوری را نمی یابند، خود گستره تبعیض آمیز بودن قانون اساسی ایران و تناقض فاحش شرایط انتخابات ریاست جمهوری در ایران را با موازین بین المللی حقوق بشر ویک انتخابات آزاد و دمکراتیک به نمایش می گذارد.
به عبارت دیگر تنها اقلیتی هر چند بزرگ از شهروندان از حق انتخاب شدن و به تبع آن حق انتخاب کاندید مطلوب و مورد نظر خود برخوردارند. زنان به عنوان نیمی از جامعه رسما حق کاندید شدن را ندارند چون از نظر نظام “رجل” محسوب نمی شوند. پیروان ادیان دیگر و حتی سنی های مسلمان که در مجموع حدود 14 میلیون از جمعیت کشور را تشکیل میدهند، نیز از حق انتخاب شدن در ریاست جمهوری برخوردار نیستند. خداناباوران نیز که -به ویژه امروز با گسترش مذهب گریزی در ایران اقلیت به شدت در حال رشدی هستند- از حقوق سیاسی به مراتب کمتری نسبت به دین باوران برخوردارند. اما در میان مردان شیعه مذهب آنهم پیروان فرقه خاص اثنا عشری که نسبت به جمعیت کل کشور در اقلیت هستند نیز، تنها کسانی که به ولایت فقیه معتقدند از حق قانونی انتخاب شدن برخوردارند. به عبارت دیگر اکثریت خرد کننده ای از شهروندان کشور بنا بر باورهای دینی، تعلق جنسیتی و یا باورهای سیاسی خود با تبعیض روبرو هستند و حق انتخاب شدن ندارند. بدین ترتیب انتخابات ریاست جمهوری در ایران بر پایه نوعی آپارتاید جنسیتی و دینی استوار است که تنها اقلیتی از شهروندان کشور در آن از حق انتخاب شدن برخوردارند.
برای مخالفین سیاسی نظام نیز حق و اجازه فعالیت سیاسی در نظر گرفته نشده است، چه برسد به کاندید شدن در انتخابات ریاست جمهوری. این مخالفان طی چند دهه به بیرحمانه ترین شکل ممکن سرکوب شده اند و هزاران تن از آنها تنها به دلیل باورهای سیاسی دگراندیشانه اشان اعدام شده اند. پرسش این جا است که زمانی که اکثریت مطلقی از شهروندان جامعه نتوانند نماینده مطلوب و مورد نظر خود را کاندید و انتخاب کنند، آیا چنین انتخاباتی هیچ شباهتی با موازین بین المللی انتخابات دمکراتیک پیدا می کند؟ پاسخ من به این پرسش به طور قطع منفی است.
2. ضد دمکراتیک تر شدن موازین و شرایط انتخابات
انتخابات در جمهوری اسلامی ایران هرگز دمکراتیک وآزاد نبوده است. نخست آن که رای یک حق است و نه یک تکلیف. اما جمهوری اسلامی از آغاز تا به امروز شرکت در انتخابات را یک تکلیف شرعی خوانده است و کوشیده است تا با استفاده از نفوذ دینی، اقدامات تطمیعی و یا تهدیدآمیز، تبلیغات عوامفریبانه و بالاخره با مخاطره آمیز کردن و یا مخاطره آمیز جلوه دادن نتایج ناشی ازعدم شرکت در انتخابات برای شهروندان، آزادی شهروندان ایرانی را در شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات سلب کنند. دیگر آن که قانون اساسی جمهوری اسلامی با قانونی کردن نهادهای خود ساخته و انتصابی نظیر ولایت فقبه که می تواند نتایج هر انتخاب را برهم زند، مجلس خبرگان و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام که جملگی ناقض حق شهروندان به عنوان عالی ترین منبع قدرت سیاسی است، تناقض انتخابات در جمهوری اسلامی ایران را با موازین بین المللی انتخابات دمکراتیک و آزاد نشان میدهد.
گذشته از رفتارهای سیاسی مستبدانه نظام در برخورد به مخالفان همچون اعدام، زندانی و شکنجه کردن مخالفان و غیر قانونی ساختن فعالیت آنان و به تبعبد راندن آنان و پلیسی تر کردن روزافزون فضای جامعه، این قانون اساسی نظام است که بسیاری از حقوق شهروندی ازجمله امکان انتخابات آزاد و دمکراتیک، اختیاری بودن شرکت در انتخابات، آزادی مطبوعات و احزاب و حق انتخاب کردن نماینده خود و انتخاب شدن را نقض و یا محدود ساخته است. برای نمونه متکی بودن نظام حاکم بر ایران بر استبداد دین سالار با تکیه بر اصل ولایت فقیه و اهمیتی که قانون اساسی ایران برای مشروعیت آسمانی اقتدارسیاسی نظام قائل است، به خودی خود نافی مردمسالاری است که بنابر آن قدرت سیاسی انتخابی، قابل تعویض و میزان رای مردم است.
جایگاه ولی فقیه در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی که بر پایه “صغیر” دانستن شهروندان که ولی فقیه تشخیص دهنده صلاح شان و هدایت گر آنان است، رابطه رهبری نظام و شهروندان را به نوعی شبان/ رمگی تقلیل داده است. شالوده این گونه از رابطه بین شهروندان و رهبری نه بر پایه انتخاب و امکان تعویض رهبری، بلکه بر پایه وادار کردن توده به خودسپاری به رهبر و اراده او استوار است که پایه نظام های کاریسماتیک اقتدار سیاسی است. نقش بلامنازع رهبری که می تواند حتی از پذیرش رئیس جمهوری که پس از گذشتن از صافی شورای نگهبان و “انتخابش” توسط مردم، سرباز زند، جایگاه انتخابات را همچون شالوده های اقتدار سیاسی در ایران کم رنگ ساخته است و نشان از انتخابات گزینشی دارد که شباهتی با موازین و معیارهای بین المللی انتخابات آزاد و دمکراتیک ندارد. گرچه انتخابات مجلس شرایط تا حدودی متفاوتی از انتخابات ریاست جمهوری دارد، اما آن نیز با محدودیت های چشمگیری روبرو است و در آن نیز مکانیسم گزینشی عمل می کند.
فقدان آزادی احزاب و آزادی رسانه ها و عدم امکان حضور دگر اندیشان در رقابت های سیاسی و کاندید شدن و کاندید کردن، در کنار دیگر محدودیت هایی که برشمردیم به اندازه کافی گواه ضد دمکراتیک بودن شرایط انتخابات در ایران و گزینشی بودن آن است. با این همه ضد دمکراتیک بودن موازین و شرایط انتخابات در ایران به این همه محدود نمی شود. اگر از محدودیت های قانونی که قانون اساسی آنرا تعیین کرده است بگذریم تازه شورای نگهبان وارد کار می شود که اختیار دارد بنا بر معیار ها و مصلحتی که خود تشخیص می دهد و تنها ولی فقیه حق وتوی آنرا با حکم حکومتی دارد، صلاحیت کاندیداها را تعیین کند. این که شورای نگهبان می تواند با تشخیص کاندیدایی زاویه دار با رهبری و مورد توجه مردم آو را حذف کند، به اندازه کافی روشن گر تناقض آن با موازین جهانی حقوق بشر و توانایی نظام در انکار اراده مردم است.

3 بسته تر شدن نظام
برغم این همه نمی توان انکار کرد که در قانون اساسی ایران متاثر از انقلاب سال 57 عناصری از جمهوریت و نظام انتخابی به چشم می خورد و همین امر، روزنه هایی را برای چالش اقتدار دینی ولی فقیه و نظام جمهوری اسلامی فراهم آورده است. انتخابات ریاست جمهوری در 2 خرداد 74 و انتخابات دور ششم مجلس در بهمن 78 و انتخابات ریاست جمهوری خرداد 88 که به پیروزی اصلاح طلبان منجر شد، نشان از وجود امکانی برای به عقب راندن رهبری نظام و بنیادگرایان اسلامی است که مردم از آن چند بار سود جسته اند. با این همه خود نظام به انتخابات، بیشتر به شکل نوعی از بیعت (اظهار وفاداری، همراهی و خودسپاری) با نمایندگان منتخب نظام و شورای نگهبان آن برای کسب مشروعیت سیاسی می نگرد و پس از تجربه چند شکست در برابر اصلاح طلبان دینی، این بار درصدد برآمده است که نقش انتخابات را به فرایندی بازهم گزینشی تر و خودسپاری بیشتر به اراده رهبری تقلیل دهد.
همین که در این دوره یکی از بنیاگذاران و معماران اصلی نظام (رفسنجانی) و کاندیدای دولت کودتای انتخاباتی سال 88 (مشایی) رد صلاحیت شدند ، نشانگر آن است که چگونه شرایط انتخابات پیش رو بیش از پیش بسته ترشده است و نظام در پی آن است که نقش ریاست جمهوری را با تحمیل کاندیداهای ضعیف از آن چه که هست نیز کمرنگ تر کند.
واقعیت این است که ما بار دیگر شاهد عروج و تهاجم پدیده نوبنیادگرایی اسلامی هستیم که بقای خود را نه درگرو اراده و رای مردم، بلکه تحمیل خشن خود به آنان می یابد. به نظر من از هنگام کودتای انتخاباتی سال 88 و سرکوب خشن جنبش سبز نظام تصمیم خود را گرفته است که در برابر فشار بین المللی و اراده مردم ایران کوچکترین عقب نشینی نکند و بهر قیمت که شده با امنیتی تر کردن و نظامی تر کردن شرایط، با استفاده از به حاکمیت خود ثبات بخشد. تلاش برای ولایی کردن مطلق نظام و کاهش هرچه بیشتر اهمیت و امکان تاثیر گذاری رای مردم تنها در زمینه سیاسی به چشم نمیخورد. تلاش در زمینه نقض هر چه بیشتر حقوق مدنی مردم و طالبانیزه کردن کشور در زمینه نظام آموزشی، فرهنگ و حقوق مدنی، نشان از این تمایل قهقرایی نوبینادگرایان اسلامی است که حاضر به تحمل حتی انتخابات رقابتی ولو گزینشی پیشین نیستند. آنان مصممند که بمانند و نه تنها خود را بر اراده مردم ایران بلکه درعرصه بین المللی و بحران هسته ای نیز اراده خود را بر جهان تحمیل کنند. شرایط انتخابات پیش رو نشان از شدت یافتن نقض حقوق بشر و بسته تر شدن نظام دارد که ایران را در شرایط مخاطره آمیزتری قرار می دهد و خطر حمله نظامی به ایران راگسترش می دهد. تنها ایستادگی مردم ایران و فشار بین المللی در دفاع ازحقوق بشر در ایران می تواند اراده نوبنیادگرایان اسلامی را در نقض گسترده تر حقوق ایرانیان به عقب براند و شانس صلح ،دمکراسی و امنیت را در ایران و منطقه گسترش دهد

آقای کردوانی

جامعه شناس دارای نشان شوالیه نقدهای آکادمیک از وزارت آموزش ملی و پژوهش فرانسه یکی از سخنرانان این نشست بودند که پیرامو نسه نهاد دانشگاه ، کانون نویسندگان و نشر صحبت کردند .
متن سخنرانی ایشان به شرح زیر می باشد

آقای کردوانی جامعه شناس دارای نشان شوالیه نقدهای آکادمیک از وزارت آموزش ملی و پژوهش فرانسه استاد پیشین دانشگاه عضو و دبیر پیشین کانون نویسندگان ایران ، دبیر پیشین شورای بازنگری شیوه های نگارش خط فارسی ، عضو بنیانگذار کمیته دفاع از حقوق قربانیان قتلهای زنجیره ای ، عضو و بنیانگذار مجله جامعه سالم و سر مقاله نویس آن ، همکار نشریه های آدینه ، دبیر پیشین کنفدارسیون جهانی دانشجویان ایران ،پژوهشگر حوزه های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایران و بیش از 50 مقاله و جستار در این عرصه ها ، پژوهش های تطبیقی در حوزه ادبیات دوستانه ایران و فرانسه
با تشکر ا ز شما ریاست محترم جلسه و تشکر از سازمان سودویند مجموعه دوستانشون که این امکان را نه تنها برای من برای مجموعه ایرانیان در خارج فراهم کردند نه تنها امروز بلکه در گذشته و در آینده جایی ما داشته باشیم که بتوانیم ما ایرانیان بیایم مسائلمون رو در یکی از بزرگترین نهادی های بین المللی جهان طرح بکنیم و به ویژه از دوستان عزیزمون سرکار خانم آینده آقای دکتر نایب هاشم و آقای شیبانی تشکر میکنم .
من در ظاهر ماجرا موضوع انتخابات و بحثی که دارم در ظاهر ماجرا راجع به سه نهادی میخواهم صحبت بکنم که به اصطلاح شرکت مستقیم به عنوان نهاد در امر انتخابات ندارند ولی یکی از سه نهاد بسیار تاثیر گذار در جامعه ایران هستند و نوع برخوردی که حکومت به این سه نهاد بزرگ اجتماعی جامعه ما میکند نشان میدهد که اصولا فضای سیاسی فرهنگی جامعه چگونه است و چگونه میشود شرایط در حقیقت برگزاری یک انتخابات و بدون حذف و تبعیض را فراهم کرد .
چون مفهوم تبعیض که یکی از مسائل اساسی سازمان ملل یعنی مبارزه با تبعیض یکی از مسائل اساسی سازمان ملل و بیانیه های فراوان آن است .
در این سه نهاد؛سه نهاد دانشگاه ، کانون نویسندگان و نشر است .سه نهادی که سه حوزه مهم علم ، فرهنگ و فکر را در هر جامعه ای به طور اخص در جامعه ما شکل میدهند .در حوزه دانشگاه و در هر این سه نهاد هم من سهیم بوده ام در ایران و امروز از دور سهیم هستم یا عضو آن بودم یا در واقع فعال آن حوزه بوده ام .
در حوزه دانشگاه ، دانشگاه ایران ماهیت ایدئولوژیک دارد این ماهیت ایدئولوژیک دانشگاه به ویژه پس از انقلاب فرهنگی سال 1980 که تا سال 1983 طول کشید یعنی دانشگاه ها تعطیل شدند اولین کاری که انجام داد در آن زمان مجموعه استادان تمام وقت و نیمه وقت آن زمان 12 هزارنفر بودند .بعد از انقلاب فرهنگی 5000 نفر بود یعنی 7000 نفر از استادان تمام وقت و نیمه وقت در دوران انقلاب فرهنگی اخراج شدند از دانشگاه برای اولین بار بعد در تاریخ ایران هست که دانشگاه موقعی که سال بعد شروع میشود یعنی دوره بعد شروع میشود تعداد دانشجو کمتر از سال قبل و دوره قبل هست این در دوره انقلاب فرهنگی است و بعد از انقلاب فرهنگی حتی کمیته ای در دانشگاه ایران به خصوص دانشگاه تهران تشکیل شده تحت کمیته بررسی درست بودن توبه دانشجویان .
با این در واقع رویکرد در واقع به دانشگاه شروع شد بعد از انقلاب فرهنگی .
ممنوعیت سازمان های دانشجویی غیر اسلامی ،دانشگاه زیر نظر بسیج دانشجویی و به طور مشخص حراست و به طورمشخص نمایندگان ولی فقیه در دانشگاه ها قرار گرفت و تا به امروز ادامه دارد بیشترین فشار را در دانشگاه ها بر روی رشته های علوم انسانی ، علوم اجتماعی ، فلسفه و حتی ادبیات و هنر وارد آمده تا به امروز در دوران انقلاب فرهنگی که دانشگاه ها باز شدند استادان علوم انسانی و اجتماعی ایران را به قم می بردند که در واقع برای کسانی در قم از جمله آقای مصباح یزدی به طور مشخص در آن زمان بگویند که چه چیزی درس می دهند که آقای مصباح یزدی به آنها بگوید که چه چیزی بگویید و چه چیزی نگویید در همان دوران تصمیم گرفته میشه که در واقع دروس اسلامی در حوزه در واقع اسلامی کردن دانشگاه ها در حوزه علوم انسانی قرار گیرد .
در رشته های علوم انسانی ، علوم اجتماعی ، فلسفه ، هنر و ادبیات محدودیت هایی که هست و کنترل شدید استادان که از هیچ نوع خط قرمزی نمی توانند تخطی بکنند والّا در واقع بازنشستگی زود هنگام و حتی اخراج به دنبال این امسال بعد از به اصطلاح ابراز نارضایتی آقای خامنه ای در چهار سال پیش از علوم انسانی یورش جدیدی به علوم انسانی دردانشگاه ها ی ایران شروع شد که امسال وزارت علوم اعلام کرد 106 واحد درسی جدید در علوم انسانی در واقع اعلام شد .و وزارت علوم اعلام کرد از مهر آینده دروس بازنگری شده جانشین دروس قدیمی خواهند شد .
در شورای انقلاب فرهنگی نهادی تاسیس شده است به نام شورای تحول ، ارتقا و بازنگری در علوم انسانی که مجموعه واحد هایی که بازنگری میشوند باید چنین چنین شورایی در حقیقت تایید بکند .ریاست این شورا با غلامعلی حداد عادل است و در این شورا بیست نفر عضو هستند از این بیست نفر عضو 12 نفر آن روحانی به حساب من واژه روحانی را زیاد درست نمی دانم و بر روی این اصطلاح غلطی است که به کار برده میشود یعنی 12 آخوند تصمیم می گیرند در این شورای 20 نفره چه درسی بیاد و چه درسی بدهد یعنی در بازنگری دروس دانشگاه های ایران متولی اصلی آن که استادان دانشگاه هستند کنار گذاشته شده است .
سومین مسئله اسلامی کردن دانشگاه های امروز در مجلس کمیته تحول علوم انسانی و اسلامی کردن دانشگاه ها تشکیل شده است . در دانشگاه علامه طباطبایی در این دوره که پیشتاز در واقع تصفیه است در دانشگاه های ایران در هفت آبان 1391 از پایان یافتن اسلامی کردن دانشگاه ها در رشته های روانشناسی ، علوم سیاسی ، مدیریت که به تصویب وزارت علوم هم رسیده است .
و آقای سعیدی نماینده ی آقای خامنه ای در سپاه در یازده بهمن 1389 بحثی که طرح میکند سپاه برای پایان دادن به بزرگترین خلا در حاکمیت دینی دارد تلاش میکند .یعنی سپاه برای پایان دادن به خلا حاکمیت دینی در دانشگاه سپاه در واقع تلاش میکند .در همین راستا تک جنسیتی کردن دانشگاه های ایران است از آغاز سال تحصیلی جاری 77 رشته در 36 دانشگاه ایران دختران ایران به اصطلاح امکان تحصیل را ندارند 77 رشته در 36 دانشگاه ، 15 رشته تحصیلی در مقطع کارشناسی در دانشگاه اصفهان تک جنسیتی شده است اینها ادامه دارد و فعلا کارهایی که انجام شده است .6 دانشگاه دولتی در تمام زیر گروه های درسی خود پذیرش جنسیتی کردند یعنی دخترها و یا پسرها تنها میتوانند به دانشگاه بیایند در طرح سهمیه بندی جنسیتی بیش از 50 درصد دختران نمی توانند در هیچ دانشگاهی شرکت بکنند و این طرح جنسیتی درنقل قولی از آقای احمد توکلی در واقع رئیس مرکز پژوهشگاه مجلس در مجلس هفتم معتقد است که: ” اگر قرار باشد جمعیت دانشگاه های ما طوری باشد که زنان تحصیلکرده ی ما بیش از مردان تحصیل کرده باشند هنگام ازدواج دختران برای آنها مشکلات زیادی بوجود خواهد آمد به علت تحصیل بالای دختران و به نظر میرسد این موضوع کیان خانواده را تهدید می کند یعنی اگر سواد دختران بیشتر از پسران باشد کیان خانواده تهدید میشود .”
در همین راستا است ستاره دار کردن دانشجویان و منع در واقع دانشجویان معترض به دانشگاه ها ست.
وقت نیست وگرنه من آمار دقیقی دارم تو این سه سال اخیر چه تعداد از دانشجوها منع شدند ازتحصیل دانه به دانه دانشگاه ها در حوزه پنجم در دانشگاه ها خود استادان دانشگاه هستند علاوه بر تمام کنترل هایی که استادها داخل دانشگاه میشوند در بیرون دانشگاه ، این تجربه ی شخصی خود من هست هر استادی که بیرون از دانشگاه در حوزه های اجتماعی مثلا مصاحبه ای که انجام میدهد با روزنامه ای سه روز بعد نهادهایی که به اصطلاح در دستگاه آقای خامنه ای هستند و رسمی هم هستند به اون دانشگاه اون خط قرمز کشیدن روی جملاتی که بیان شده و مورد توافق نیست برای دانشگاه می فرستند این تجربه ی شخصی خود من هست و بسیاری از همکاران ما این تجربه را دارند .
تمام زمینه ها احضار استادان بازنشستگی زودهنگام استادان ،اخراج استادان که نمونه های بارزش کسی مثل دکتر بشیری هست ، دکتر جواد طباطبایی نمونه های خیلی بارز این ماجرا هستند و کار دیگری که بارز است در استخدام استادان ،استخدام دیگر در اختیار گروه های علمی نیست یعنی مختصر به اصطلاح آزادی علمی هم که در دانشگاه موجود بود دیگر وجود ندارد به طور اصطلاح خود وزارت علوم استادان را گزینش می کند و انتخاب می کند به گروه های درسی دانشگاه ها وارد می کند یعنی آن نیمه استقلالی هم که استادان دانشگاه داشتند دیگر نیست .
در دومین مورد در این حوزه باز در سه حوزه ای که عرض کردم کانون نویسندگان است . کانون نویسندگان ایران یکی از دیرپاترین نهادی های مدنی ایران است از سال 1946 یعنی از سال 1967 میلادی این کانون وجود دارد چه در زمان شاه چه در این حکومت همیشه تحت تعقیب بوده است چون وقت کم است خیلی خلاصه عرض میکنم این کانون بعد از انقلاب برای اولین بار در خیابان وصال به اصطلاح محل خاص خودش را داشت در سال 1360 یعنی 1981 از طرف کمیته و دادگاه انقلاب به داخل کانون ریختند و در واقع هرچه که بود و نبود از کانون بردند و کانون را به اصطلاح تعطیل اعلام کردند منتها ما بعد از زلزله رودبار در سال 1369 دوره ی جدید کانون را شروع کردیم از دوران جدید کانون به اصطلاح 1369 تا به امروزی که ما به اینجا نشستیم مجموعه فشارها ، بازجویی ها ، احضار به وزارت اطلاعات ، طرح کشتن به اصطلاح تعدادی از نویسندگان ایران ، اتوبوسی که میرفت به ارمنستان به دعوت کانون انجمن نویسندگان ارمنستان بازجویی خود من ،زنده یادها محمد مختاری ، جعفر پوینده ، هوشنگ گلشیری آقای درویشیان و منصور کوشان در دادگاه انقلاب 15 روز در واقع زیر بازجویی بودیم در شعبه یک دادگاه انقلاب که در آن موقع رئیسش آقای نیری بود و جالبه که در یکی از موارد این بازجویی های خیلی سنگین بنده چرا ما چند سال قبل نامه ای به ریاست قوه قضائیه آقای محمد یزدی نوشتیم و خواستار آزادی سعیدی سیرجانی شده بودیم فقط نامه ای که محمد یزدی یک مقام رسمی در وزارت قضائیه ایران ، در آن دوران در واقع قتلهای زنجیره ای زنده یادان فروهرها از کانون اسم برده شد دو نفر ولی درحقیقت از کانون چهار نفر ترور شدند جعفر پوینده ، محمد مختاری ، غفار حسینی و احمد میر علایی بعد ابراهیم زال زاده که نزدیک به کانون است و از نویسندگان سرشناس ایران سعیدی سیرجانی دکتر احمد تفضلی بعد مجید شریف هست ما در کمیته ای در ایران تحت عنوان کمیته دفاع از قربانیان قتل های زنجیره ای تشکیل دادیم که آقای صدر حاج سید جوادی دبیری این شورا را داشت و ما هفت هشت نفری بودیم آقای معین فر ،شاه حسینی و خانواده های قربانیان قتل های زنجیره ای در فهرستی که تهیه کردیم 75 نفر در جریان قتل های زنجیره ای در واقع ترور شدند .فقط چهار نفر در دوران آقای خاتمی که طبیعتا این آدم بسیار شجاعانه هم بود پذیرفته شد . امروز حتی تجمع اعضای کانون نویسندگان در خانه هایشان حتی در کافه برای خوردن چایی و شیرینی ممنوع است .
سومین حوزه ، حوزه ی نشر در ایران است روند اجازه ی نشردر ایران یعنی اجازه یک کتاب شما کتابی را به وزارت ارشاد تحویل میدهید گاه 4 تا 5 سال ممکنه این کتاب در وزارت ارشا د بماند تاجواب بگیرد من بسیاری از دوستان اهل قلم و نویسنده و مترجم میشناسم که حداقل 5 یا 6 کتاب در وزارت ارشاد سالها ست منتظر اجازه ی وزارت ارشاد برای چاپ هستند .کسانی هستند که 10 تا 15 کتاب هم دارند و فکر بفرمایید بیرون نیامدن کتاب یک بخش از لحاظ فکر است و یک بخش از اقتصادی است یعنی نویسنده ای که 5تا 6 تا کتابش سالها در وزارت ارشاد می مونه از لحاظ اقتصادی مطلقا زندگی آن نمی گذرد .
دومین مرحله بعد از اینکه زمانی به ما اجازه دادند کتاب را ببرید به چاپخانه بعد از چاپ اجازه مجدد لازم دارید برای جلد کتاب شما اجازه دیگری لازم دارید از وزارت ارشاد برای خروج از چاپخانه باز اجازه ی دیگری وجود دارد تازه اینکه به بازار آمد چاپ دوم و چاپ سوم که باید بشود برای هر چاپ مجدد هم اجازه مجدد لازم دارید نمونه هایی زیادی داریم که کتاب چاپ اول چاپ دوم ولی برای چاپ سوم اجازه داده نمیشود به این کتاب برای چاپ یک نمونه ی خیلی خاصی را بگویم فقط اسم نمی آورم برای اینکه احتمالا مشکل پیدا میکند ناشری کتابی را چاپ دوم داده بود برای چاپ سوم رجوع کرده بود گفته بودند نمیشود گفته بود خب چرا به من بگویید چه اشکالی دارد رفع کنم گفتند هیچ اشکالی ندارد گفته بود خب پس چرا اجازه نمیدهید گفته بود حتما یک مسئله ای است که همه این کتاب را می خرند یعنی حتی در این حد اعمال فشار هست بعد جمع آوری که کتاب میشود در کتاب فروشی ها ، در نمایشگاه ها هر دولت جدیدی که می آید کتاب هایی که دولت های پیشین اجازه انتشاردادن یا ندادن دیگر قبول ندارد نمونه ی آن دوره احمدی نژاد بسیاری از کتاب هایی که دوران ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی اجازه داشتند داخل این نمایشگاه کتاب حتی فروش نداشتند چون گفته بودن ما اصلا قبول نداریم این اجازه ها را دولت خودش دولت های پیشین خودش را قبول ندارد .
فشار مالی که به ناشران می آید ناشرانی که در واقع حکومت با آنها سر سازش ندارد و میخواهد این ها را زمین بزند 1- کاغذ ارزان قیمت به اصطلاح کاغذ دولتی به آنها نمیدهد ویا بسیار کم میدهد ، وام هایی که با نرخ بهره پایینی است به آنها نمیدهد ، اجازه برای شرکت در نمایشگاه چون یکی از بزرگترین جاهایی که ناشران میتوانند فروش بکنند و در واقع نصف فروش سالیانه خود را انجام می دهند در نمایشگاه است و به آنها اجازه نمی دهند ، بعد پروانه ی نشر یکی از خواست های همیشگی اتحادیه ناشران وکتاب فروشان تهران این بوده است که مثل هر صنف دیگری آنها پروانه نشر را صادر بکنند ولی مطلقا وزارت ارشاد چنین اجازه ای را به اینها نمی دهد ،لغو پروانه نشر بسیاری از ناشران پروانه ی آنها لغو شده است من فقط سه تا از ناشرین به خصوص دو تا از ناشرین چهل پنجاه ساله از ناشران بزرگ ایران نظیر انتشارات آگاه ، انتشارات چشمه ، اختران اینها اصلا پروانه نشرشان لغو شده است یعنی از حوزه نشر بیرون رفتند در اینجا چند نمونه از سانسوری که انجام میشود را میخواهم نشان دهم .
ببینید اینها در واقع دورانی بوده است که وزارت ارشاد با آرم وزارت ارشاد برای ناشرین می فرستاده است در واقع کتابی که فرستاده میشده و سانسور میشده است الان دیگر این کار را هم انجام نمی دهند مثلا ردیف 7 از سال های 87 تا سال 89 تمام ناصر خویی حذف شود غزل های آتش زیر خاکستر رند شرابخوار حذف شود تمام اینها حذف شده اند مثلا شعر در کوجه سار شب اگر بعد از انقلاب اسلامی سروده شده است حذف شود .تاریخ سرودن غزل بهار سوگوار ذکر شود که اگر مربوط به بعد از انقلاب اسلامی است حذف شود تاریخ سرودن غزل گریه اگر برای بعد از انقلاب اسلامی است حذف شود و مثال های دیگر چون وقت نیست دانه دانه دسته بندی در داخل حوزه نشر مورد سانسور قرار می گیرد نه تنها حذف میکنند بلکه به شما پیشنهاد می دهند که چه جمله ای را به جای آن به کار ببرید
تشکر میکنم از شما

خانم شهین نوایی

محقق و استاد پیشین دانشگاه تهران از سخنرانان این نشست بودند که موضوع سخنرانی خود را به موضوع ” توقیف سازمان زنان ” در جمهوری اسلامی ایران اختصاص دادند

فیلم سخنرانی ایشان به زبان انگلیسی به شرح زیر است :

ترجمه سخنرانی ایشان به فارسی در دست تهیه است

حسن طالبی

یکی از سخنرانان این نشست بودند که پیرامون” تشکلهای دانشجویی و انتخابات” صحبت کردند
فیلم و متن سخنرانی ایشان به شرح زیر می باشد :

سلام دارم خدمت همه عزیزانی که در این جلسه شرکت کردند و همینطور از سازمان سودویند که این فرصت را در اختیار گذاشته است .
بحثهایی هست که به صورت کلی در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران انجام می شود و همگی کم و بیش با آن آشنا هستیم. اما در مورد بخشی از رفتارهایی که با جنبش دانشجویی در سالهای اخیر صورت گرفته را با توجه به تجربیاتم , اشاراتی خواهم داشت .
جمهوری اسلامی برای پیشبرد مقاصد خودش , از همان ابتدای تاسیسش نیاز داشت تا تمام صداهای منتقد و معترض را سرکوب کند تا به آن نظم مطلوب و مطلق گرایانه ای که ولی فقیه می طلبید , برسد . به این ترتیب می بینیم که در طول تمام سالهای گذشته یکی از چالشهای اصلی این حکومت مبارزه با هر نوع دگر اندیشی , و برخورد با مطالباتی که قدری فراتر از سیاستهای آن بوده ؛ به عنوان چالش کلی مطرح بودند .
از این رو می بینیم که همه احزاب منتقد اعم از اسلامی و غیر اسلامی توسط نظام ولایی سرکوب شده و اساسا این نهادها منحل می شوند .
در این ساختار , در این نظام , در این حکومت با این ویژگی با این نمادهای خاصش که احزاب سیاسی اصلا فرصتی برای ایفای نقش و حضور موثر برای ایفای نقش خودشان در فضای سیاسی ایران و در جامعه نداشتند و ندارند , تنها دانشجویان بودند که به خصلت کنار هم بودن , تشکیل راحت تر اجتماعات ؛ تا حدی قادر بودند که مطالبات و خواسته های مردم را به حاکمیت انتقال دهند .
همین مسئله باعث شد تا در سالهای اولیه انقلاب دانشگاهها چند سالی تعطیل شوند . پس از بازگشایی دانشگاهها و احیای فعالیتهای دانشجویی می بینیم دانشجویان دوباره خود را پیدا کرده و می توانند با حضور مجدد در صحنه های سیاسی و اجتماعی , این پیام و خواسته هایی که از طرف ملت وجود داشته و به هیچ شکلی قابل انتقال به این حاکمیت نبوده ؛ اینها این نقش را ایفا کنند , نقش پیام رسان مردم و حاکمیت باشند , به جای اینکه چشم بینایی برای نظام باشند همانطور که آقای خمینی و خامنه ای از دانشجویان خواسته بودند ؛ دانشجویان نقش خود را یافتند و به عنوان صدای مردم , نقش ایفا کردند .
دوم خرداد 76 به نظر بسیاری که در صحنه های سیاسی داخل کشور فعال بودند و در آن فضا شاهد بودند , شاید مهمترین رویدادی باشد که این جنبش دانشجویی به راحتی توانست نقش خود را به حاکمیت با هزینه بسیار کمی تحمیل کند . وقایع کوی دانشگاههای ایران و مخصوصا دانشگاه تهران و تبریز در سال 78 ؛ در واقع انتقامی بود که حکومت از دانشجویان گرفت .
این مسئله را آقای خاتمی , رئیس جمهور وقت در یکی از سخنرانی هایش در دانشگاه همدان اعلام کرد که واقع این وقایع تاوان حمایت دانشجویان از کاندیداتوری وی و انتخاب وی به ریاست جمهوری بود . این قدرت زیاد دانشجو با توجه به تعداد دانشجویان در ایران نسبت به اول انقلاب و قبل از انقلاب فرهنگی خیلی بالا رفته بود , حتی به نسبت جمعیتی , در صد دانشجو در جامعه زیاد شده بود و تعداد دانشگاهها هم خیلی زیادتر شده بود ؛ حتی میشود گفت به یکسری از روستاهای ایران هم برخی واحدهای دانشگاهی الان سرایت کرده .
این مسئله موجب شد که حکومت نگاهی ویژه و دیدی ویژه نسبت به جنبش دانشجویی داشته باشد و با تمام اهرمهای قدرت در برایر تحرکات جنبش دانشجویی ایستادگی کند . به همین دلیل روش های حکومت خیلی پیچیده تر , جدی تر و خیلی مسئله دار تر شد با این جنبش .
با روشهایی بسیار مدرن یا به قولی آن جنبش نرم افزاری که آقای خامنه ای اشاره می کرد در واقع در قبال برخورد با مخالفین و اپوزیسیون مسائل فرهنگی این جنبش نرم افزاری در واقع آن جنبش فکری و اتاق فکر حاکمیت علیه جنبش های دانشجویی علی الخصوص جنبش زنان و جنبش های دیگر بود . که در راستای سیاست های آن قرار گرفت همین سال های بعد از اصلاحات یعنی بعد از 76 دوران اصلاحات و دوران احمدی نژاد بارها و بارها مسئولین میانی حاکمیت از انقلاب فرهنگی دوم صحبت کردند حتی خیلی از رسانه های آنها رسانه های الکترونیکی و رسانه های عادیشان گفتند که انقلاب فرهنگی دوم لازم هست که طبعا به خاطر مسائل سیاسی تبعات اقتصادی سیاسی و اجتماعی که داشت نتوانستند دانشگاهها را تعطیل کنند ولی تحملش هم برای اینها مشکل بود در این سالها ،سالهای مخصوصا بازم هم میگم سالهای بعد از واقعه کوی دانشگاه 78 با حاکمیت نهادی های خاصی را به صورت ویژه مامور این کار میکنه و واحد های ویژه ای را در این سازمان ها تشکیل می دهند برای برخورد با دانشجو ها اطلاعات سپاه وزارت اطلاعات کمیته های انضباطی و بعدا آموزش دانشگاهها اینها نهادی هایی هستند که مامور برخورد با دانشجویان می شوند در همین سالها .
اشاره ی کوچکی می کنم روشی که اطلاعات سپاه در پیش می گیرد روش برخورد اطلاعات سپاه با دانشجو ها چند شکل بوده که اولیش که خیلی بارز بوده در دید بوده ولی مخفی بوده ؛همین سازماندهی نیروهای بسیجی و لباس شخصی ها بوده که پیوسته به تجمعات دانشجویی حمله می کردند و حتی ضرب و شتم می کردند و درگیری ایجاد می کردند یک مامور در سمینار خود ما بود که یکی از اعضای بسیج دانشجویی که دانشجوی پزشکی هم بود اتفاقا درجه سرگردی داشت این از سپاه پاسداران وقتی فرماندهی میکنه در جلسه دکتر پیمان و دکتر توسلی اینها مدعوین ما بودند مرحوم پرویز ورجاوند که یکی از مدعوین ما بود اینها موفق میشن که این سمینار را به هر شکلی به هم بزنند این سرگرد طبق اطلاعت ما بعدا ارتقای درجه پیدا میکنه به سرهنگی این یکی از روشهای اولیه بود که سپاه استفاده میکنه از اون به عنوان اهرم به اصطلاح اهرم هایی که در اختیار داشته .
بسیج دانشجویی از اون جایی که به اندازه کافی نیرو در داخل دانشگاه ها نداشتند اونها مجبور بودند به اصطلاح بسیجی قرضی از جاهای دیگه بیارند کارگاهای بسیجی محلات و یا هستند افراد اصولا بیسوادی که تحصیل نکرده بودند به این معنی که اصلا شاید سواد خواندن نداشتند و به عنوان بسیجی دانشجو وارد دانشگاه می کردند و به اهدافی که داشتند می پرداختند .
نوع دوم برخورد اطلاعات سپاه ، اطلاعات سپاه یک نیروی نظامی خب یک واحد نظامی هست خود سپاه و برنامه های داخلی سپاه ولی با اینکه از منابع رسمی حکومت هم بارها مورد تردید بود اعمال قضایی و اعمال سپاه نهایتا همین سالهای اخیر بود که یه نوع رسمیتی دارند ولی اطلاعات سپاه آنچه که عمل کرده در سالهای گذشته و هنوز هم همون روند غیر قانونیش را ادامه میده بی توجهی به دستور مقام قضایی هست یعنی مقام قضایی نیست که به نیرو یا پاسدار دستور میده اجازه یا حکم میده شما بفرمائید فلانی را دستگیر کنید یعنی اطلاعات سپاه خودش تصمیم گیری میکنه و میرود دستگیر میکند اما در رابطه با دانشجویان به صورت اختصاصی بعد از سالهای 78 مخصوصا سال های 81 و 82 الان هم بعد از وقایع جنبش سبز بیشتر دستگیریها توسط سپاه به شکل آدم ربایی هست یعنی دانشجوها به صورت ماشینهای سواری شخصی همین پیکان هاس سفید رنگ یادم هست کمین می کردند داخل کوچه های باریک داخل خیابان ها داخل معابر و دانشجویی که رد می شد دانشجوی فعال آنهایی که لیدربودند دستگیر می کردند چشم هاشون را می بستند صندوق عقب ماشین می انداختند و می بردند این دیگه دو ماه سه ماه مشخص نبود بارها و بارها برای دوستان ما پیش آمد که خب به این صورت دستگیر شدند و هیچ کس هم مسئولیت گم شدن اینها را به عهده نمی گرفت یعنی نه مثلا سپاه زیر بارش می رفت نه نیروی انتظامی زیر بارش می رفت و نه وزارت اطلاعات تا بعد از مدتها از یه نقطه ای زنگ می زد و مثلا می گفتن این منتقل شده به زندان اوین مثلا خب این روش به اصطلاح روشی بود که اطلاعات سپاه در برخورد با دانشجویان در پیش گرفته بود هنوز هم که هنوزه این روش ادامه داره و این مسئله هنوز تمام نشده است .
دومین واحدی که خب نقش بسیار گسترده و اساسی در برخورد با دانشجویان داره وزارت اطلاعا ت است وزارت اطلاعات هم اختیاراتش خیلی فرا قانونی هست یعنی اصلا بیش از آن حدی است که در قانون اساسی یا حتی قوانین عادی دولت به وزارت اطلاعات این تمکین را اختیار را داده است . در موارد عادی و به اصطلاح خیلی نرمالش وزارت اطلاعات میتونه دستگیر کنه بازجویی کنه و این پرونده را ارجاع بده به دادگاه تا قاضی نظربده حالا وزارت اطلاعات میشه شاکی ولی در روندی که معمول هست آن هم این شکلی نیست این وزارت اطلاعات هست که در واقع هم ضابط قضایی هست هم دستگیر کننده هست و هم شاکیه و هم خودش قاضیه مثلا در یکی از بازجویی ها خود من راجع به یک پرونده ای داشت بحث میکرد بازجو و اینا گفتم این اصلا موضوع بحث ما نیست و هیچ شکایتی در این باره به من تفهیم اتهام نشده ومن حرفی ندارم همون جا بود که با چیز خود اطلاعات اینم شکایت و اینم طرح موضوع و نهایتش اینه که مسئول بازجویی ها شکنجه ها فشارهای روانی که وارد میشه میاره به اسم حکم روی کاغذ میاره این را همراه تمام پرونده ات ارجاع میده به دادگاه انقلاب در دادگاه انقلاب قاضی فقط ماشین امضا است قاضی اصلا کاره ای نیست قاضی محکوم به امضا کردن اون نامه و پرونده ای است که از طرف دادگاه انقلاب در رابطه با هر متهم ارجاع داده شده است این روش برخورد در واقع یک از روش های برخورد وزارت اطلاعات با دانشجو ها بوده است .
روش دیگر ستاره دار کردن هست ستاره کردن دانشجویان اصولا خب شاید بشه گفت وحشیانه ترین برخورد ی که با دانشجو می کنند به خاطرا ینکه حذف عملی دانشجو از دانشگاه یعنی حذف فیریکیش ازحضور در دانشگاه یعنی حذف مطلق و تمام دانشجو بودنه اون وقتی دانشجو بودن رو دیگه بگیری صداش هم طبعا مثل دیگران به جایی نخواهد رسید با ستاره کردن وستاره کردن دانشجوها همیشه افرادی رو نشانه می رود دانشجو هایی رو نشانه میره که به عنوان لیدر در دانشگاه عمل می کنند یعنی نقش موثری در سازماندهی و حرکت دهی دانشجویان دارند این مسئله رو هم خب وزارت اطلاعات به طرق مختلف انجام میده حراست دانشگاه ها که ماشین های مستقیم وزارت اطلاعات هستند حالا کارمند رسمی وزارت اطلاعا ت محسوب نمیشند ولی افرادی هستند که به پیشنهاد رئیس دانشگاه و با تایید وزارت اطلاعات نصب میشند خب موارد دیگر هم که زیاد هست با توجه به وقت کم
یکی کمیته های انضباطی هم اشاره کنم که حتما این خیلی مهمه برخورد های امنیتی به شکل سپاه یا نیروی انتظامی یا وزارت اطلاعات روش چندان موثری نبوده تا اینکه اونها اومدن با شیوه ی اختیار دادن به کمیته انظباطی و یا حذف آموزشی دانشجویان تو همون مراحل اولیه تمام کردن کار دانشجو سکوت کردن و ساکت نمودن و اگر سی ثانیه دیگه وقت باشه این مطالب هم بگم به صورت خلاصه خیلی خب در هر صورت این کلیاتی بود که من ارائه کردم در رابطه با سپاه و وزارت اطلاعات و کیمته های انضباطی که برخوردشون با دانشجو ها به چه شکلی بوده است اما موراد خیلی زیاد دیگه ای هم هست که اینها چقدرتمهیدات دیدن چقدر آماده کردن که جنبش دانشجویی را در داخل کشور خفه کنند چون جنبش دانشجویی تنها جبشی هست که میتونه داخل ایران واقعا به خاطر اون خصلتی که داره تعداد زیاد دانشجویی که داره و در کشور هست تاثیر گذار باشه و امتحانش رو هم پس داده هم در دوم خرداد سال 76 و هم در برنامه سال 88 علیرغم اینکه دانشجوها هیچ تشکلی در سال 88 نداشتند و تمام تشکلاتشون به قولی میشه با بولدزور صاف کرده بودن با همه اینها مهم اینه که قدرت جریان آفرینی در اجتماع و انتهای خواسته مردم بر حکومت و همینطور معرفی نامزدی که مد نظرشون بود به مردم موفق شدند
تشکر میکنم

گزارش از محمد جاوید گوانی