ایران وایر
انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی، روز پنجشنبه ۱۴اردیبهشت۱۴۰۲، اعلام کرد که طی چهارماه گذشته، دستکم ۶ مورد قربانی اسیدپاشی تازه شناسایی شده است.
این انجمن تاکید کرده است که این آمار مشمول افرادی است که «شناسایی شدهاند» و با توجه به عدم دسترسی افرادی که در شهرها و روستاهای کوچک زندگی میکنند به فضای مجازی یا رسانه شمار قربانیان اسیدپاشی ممکن است بیش از این باشد.
«ترانه بنییعقوب»، عضو هیاتمدیره انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی، در گفتوگو با روزنامه «اعتماد» گفته است: «ما بهعنوان انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی تا امروز بیش از ۱۰۰ مورد قربانی را شناسایی کردیم، اما در ۴ ماهه اخیر در این زمینه رشد داشتیم. هرچند تحلیل دلایل این افزایش، نیاز به دسترسی به حملهکنندگان و انجام مصاحبههای عمیق است تا انگیزه افراد از این اقدام روشن شود، اما میتواند بهنوعی نشاندهنده افزایش میزان خشونت در جامعه باشد.»
این عضو انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی تایید کرده است که اغلب اسیدپاشیها بهدست همسر یا همسر سابق زنان اتفاق افتاده و «نوعی خشونت خانگی میتواند در نظر گرفته شود.»
اسیدپاشی دلایل متعددی دارد و گاه حتی بهصورت سیستماتیک و برنامهریزی شده اتفاق میدهد.
بهعنوان نمونه در سال ۱۳۹۳ در شهر اصفهان، بهصورت زنجیرهای بهشماری از زنانی که به باور حاکمیت پوشش «هنجارشکن و نامتعارف» داشتند، توسط افراد ناشناس اسیدپاشی صورت گرفت.
بسیاری از کنشگران و فعالان حقوق زنان در آن زمان بر این باور بودند بهدنبال سخنرانی «طباطبایینژاد»، امام جمعه اصفهان که بعدها از سوی او تکذیب شد، چراغ سبز برخورد با زنان نافرمان دربرابر پوشش تحمیلی حاکمیت روشن شده بود.
تا لحظه تنظیم این خبر و علیرغم پیگیریهای مداوم قربانیان این فاجعه، عوامل وقوع این رویداد دستگیر و معرفی نشدهاند.
ترانه بنییعقوب در گفتوگو با اعتماد، بر پیچیدگی دلایل وقوع اسیدپاشی به تلاشهایی که برای تشدید قوانین مرتبط با اسیدپاشی و جرمانگاری آن اشاره کرده و گفته است: «سال ۱۳۹۸ بود که بعد از سالها بحث و بررسی قوانین تشدید مجازات اسیدپاشی به تایید مراجع قانونی رسید، اما این تشدید مجازات نیز هنوز نتوانسته آنطورکه باید پیشگیرانه باشد.»
شماری از قربانیان اسیدپاشی از جمله «مرضیه ابراهیمی»، قربانی اسیدپاشیهای زنجیرهای در اصفهان، برای جرمانگاری اسیدپاشی بهعنوان «اقدامی از پیش برنامهریزی شده»، بارها با نمایندگان وقت مجلس در دوران ریاست جمهوری «حسن روحانی» دیدار کردند، اما با اینهمه، تغییر خاصی در قوانین مجازات چنین جرایمی رخ نداده است. خانم بنییعقوب نیز با تاکید بر این موضوع در گفتوگو با اعتماد گفته است: «مسوولان باید در رابطه با فروش آزادانه اسید فکری بکنند.»
فروش آزادانه اسید در ایران یکی از دلایل عمده وقوع اسیدپاشی در سطح گسترده در ایران مطرح میشود.
اعتماد به نقل از «مصطفی دهمردهای»، رییس بیمارستان سوانح سوختگی مطهری، نوشته است که تعداد حملات اسیدپاشی به نسبت ۵ یا ۶ سال پیش کاهش پیدا کرده است، اما در عین حال ،«قوانین ما بازدارنده نیست. در هیچ کشوری اسید سولفوریک و سیتریک و حتی اسیدباتری اینقدر در دسترس نیست و افراد باید با نشان دادن مدرکی که نشاندهنده دلیل مصرف آنها است اسید بخرند. قوانین در کشور ما طوری نوشته شده که این مسائل در آن لحاظ نشده و اگر قرار بر جلوگیری از فروش باشد، باید به امضا و تایید چند نهاد برسد که کار را سخت میکند.»
مشکل تامین هزینههای درمان برای قربانیان اسیدپاشی موضوع دیگری است که در گزارش اعتماد به آن اشاره شده است. این گزارش به نقل از مرتضی دهمردهای نوشته است که قربانیان اسیدپاشی «نیاز به لباس، غذای مناسب، دارو، جراحی و روانشناس دارند، اما متاسفانه بیمهها این هزینه را تقبل نمیکنند. آنها میگویند فردی که اقدام به اسیدپاشی کرده باید هزینه درمان را تقبل کند، درحالی که معمولا آن فردی که اقدام کرده، انسان مسوولی نیست و بعد از این اتفاق به زندان میافتد. این هزینهها آنقدر سنگین است که کسی آن را بهعهده نمیگیرد.»
انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی نوشته است یکی از کسانی که طی چهارماه گذشته شناسایی شده، زنی ۳۵ ساله به نام «مرضیه ایمانی» است که در بهمن۱۴۰۱ توسط همسرش با دستکم ۲ لیتر اسید مجروح شده است.
او در روایت خود گفته است: «از آذر سال گذشته خانه خواهرم زندگی میکنم. بعد از آن اتفاق فرزندان همسرم از زن سابقش ماشین مرا بردند و خانهای که در آن زندگی میکردم را خالی کردند و حتی به لوازم شخصی خودم هم دسترسی ندارم. روند درمان را هم که میدانید چقدر پر هزینه است. تا امروز بیش از ۱۰۰ میلیون با قرض از خواهرم و کمی طلایی که از گذشته داشتم درمان را پیش بردهام، اما دیگر توان ادامه این شرایط با توجه به شرایط روحی که دارم سخت شده است.»
این زن که مادر کودکی سه ساله است گفته که هربار تعویض پانسمانش یک میلیون هزینه برمیدارد و همسرش هم به او میگوید اگر رضایت بدهد که از زندان آزاد شود، حاضر است هزینههای درمان را تقبل کند.
این قربانی اسیدپاشی که موفق شده بعد از دو روز پنهان شدن همسرش، او را به بیمارستان محل بستری خود بکشاند و مقدمات بازداشت او را فراهم کند تصریح کرده که با اینکه همسرش مدعی است «در یک لحظه جنون» دست به این کار زده، اما او نمیپذیرد: «برنامهریزی کرده بود و آمادگی داشت، اگر جنون بود چرا روی خودش نپاشید؟ نمیشود هیچطوری اسیدپاشی را توجیه کرد.»
یکی دیگر از قربانیان اسیدپاشی، زنی به نام «نادیا ادیبی» است. او هم در بهمن توسط همسر سابقش مورد اسیدپاشی قرار گرفته است.
نادیا میگوید که همه تلاشش را برای ترک اعتیاد همسرش کرده، ولی وقتی موفق نشده او را وادار به ترک کند تصمیم گرفته از او جدا شود: «بعد از بیرون آمدن از کمپ هر روز جلوی در خانه بود. من هم سعی کردم آرامآرام پیش بروم تا برای او هم سخت نباشد. سعی میکردم با بچه بیرون برویم، اما خانواده فشار آورد که بعد از طلاق به رابطه ادامه ندهم و تصمیم گرفتم ارتباط را قطع کنم. چند بار در را روی او بستم، چند روز جواب تماس ندادم.»
نادیا در روایت خود گفته است که هنگام پاشیده شدن اسید به او چون همراه با فرزند چهار سال و نیمهاش از مهدکودک باز میگشته، فرزندش نیز مجروح شده است:«اسید را روی سرم ریخت، اما به فرزند چهارسال و نیم من هم پاشید. خودش میگفت او را ندیده است و آنقدر حالت جنون داشت که حتی صدای جیغهای دخترش را هم نشنید.»
اسید از روی سرم شره کرد روی پیشانی و صورتم، پلکم از بین رفت و چند بار عمل پیوند پلک کردم. بینایی یک چشمم را از دست دادم. هوا سرد بود برای همین کاپشن تنم بود که مچاله شد اما اسید به مچ پاهایم هم رسید. دخترم هم کلاه و دستکش داشت اما پیشانی و کنار لبهایش درگیر شد که حالا با پماد در حال درمان است. صورتش لک شده اما امیدواریم که از بین برود.»
قربانی دیگری که توسط انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی شناسایی شده، مردی ۳۸ ساله است. «حمید عطایی»، مهاجر افغانستانی است که دو سال قبل به ایران آمده و در یک کارخانه تولید کمربند کار میکرده، اما حالا بعد از اسیدپاشی و جراحت ناشی از آن قادر به کار کردن نیست.
او گفته است که در تاریخ ۲۷اسفند ساعت ۷ صبح، چند دقیقه بعد از رفتن دخترش به نانوایی و بستن در پشت سر او، با لگدهایی به در خانه از جا پرید. چند ثانیه بعد شمایل مردی در چارچوب در پیدا شد که در دستی چاقوی قصابی و در دست دیگرش ظرف اسید بود.
انگیزه فردی که حمید عطایی را با اسید مجروح کرده مشخص نیست. حمید گفته او را نمیشناسد، اما وقتی دوربینها را چک کردهاند متوجه شدهاند که او از یک ساعت قبل از انجام این عمل در خیابان منتظر مانده بود: «نمیدانم چه کسی دست به این کار زد، اما مرا بیچاره کرد، زن و بچهام زهرهترک شدند و بعد از آن روز یک شب هم در خانه نتوانستند بخوابند. زندگی ما را خراب کرد، اگر خدا او را ببخشد من نمیبخشم.»
قربانی دیگر اسیدپاشیهای چهارماه گذشته زنی است قربانی کودک همسری. «نازنین» در ۱۶ سالگی با همسرش که ۱۸ سال از او بزرگتر بوده ازدواج کرده و از روستای آبرزگه استان کهگیلویهوبویراحمد به مسجدسلیمان، محل خدمت همسرش نقل مکان کرده است.
مدتی بعد از ازدواج، نازنین و همرش با هم «اختلاف» پیدا میکنند و نازنین به قصد جدایی به خانه پدر بازمیگردد و مهریهاش را هم به اجرا میگذارد، اما بعد از صدور حکم، همسرش او را تهدید میکند «اگر مهریهات را نبخشی، رویت اسید میپاشم.»
۶اسفند۱۴۰۱، تهدیدهایی که هرگز توسط نازنین و اطرافیانش جدی گرفته نشدند، از سوی همسر سابقش عملی میشوند: «ساعت ۳ نیم شب در خانه نازنین میرود، کنتور برق و آب را قطع میکند و در تاریکی پا به خانه آنها میگذارد. نور موبایل را روشن میکند و بالای سر نازنین که میرسد برادر کوچکش بیدار میشود، اما همسرش پتو را کنار میزند و اسید را روی دختر خالی میکند. اسید به برادرش هم میپاشد. فرار میکند و بعد از چند روز بازداشت میشود.»
بزرگترین مشکل تمامی این قربانیان، مساله تامین هزینههای درمانی است.