ایرانوایر
جامعه ایران نوع تازهای از اعتراضات سراسری را تجربه میکند؛ اعتراضاتی که ریشه آنها به زندگی و بهویژه زندگی زنان باز میگردد.
این اعتراضات با کشته شدن زنی به دست ماموران «گشت ارشاد» آغاز شد و در آغاز با رهبری زنان شکل گرفت. شعارها حول محور زنان و مطالبات آنها بود و با «زن، زندگی، آزادی»، شمار بیشتری از افراد جامعه را همراه کرد.
از نخستین روزهای اعتراضات و اعتصابات اما مدام این پرسشها مطرح میشدند که چرا کارگران که علیرغم همه دشواریها، تشکلهای صنفی آنها همچنان فعال است، چنان که باید و شاید همراه این جنبش نیستند؟
زنان کارگر در حرکتی که هسته و ریشه اولیهاش را مطالبات زنان شکل داده، چه نقشی دارند و چرا همچنان در جنبش کارگری، اعتراضات چهرهای مردانه دارد.
«پروین محمدی»، نایب رییس «اتحادیه آزاد کارگران ایران» در گفتوگو با «ایرانوایر» به این پرسشها پاسخ داد.
محمدی سالها به عنوان یکی از زنان کنشگر حوزه کارگران فعالیت کرده و به همین سبب بارها بازجویی و بازداشت شده است.
***
زنان کارگر در اعتراضات کجا هستند؟
پروین محمدی در پاسخ به این پرسش که زنان کارگر در جامعه ایران تا چه اندازه در جنبشهای اجتماعی و صنفی اثرگذارند، به کمی قبل باز میگردد. او دست ما را میگیرد و به حریم شخصی خود میکشاند تا نشان دهد چهگونه جنگیده است تا امروز نامش بهعنوان زنی فعال در حوزه کارگری شنیده شود: «این واقعیت را باید بپذیریم که زنان کارگر ایران مثل زنان دیگر گروهها در جوامع مردسالار، جدال خود را با تبعیض و نابرابری قبل از جامعه، از خانههایشان آغاز میکنند. بسیاری از زنان کارگر، به استثنای عدهای معدود که شریک زندگی یا همسرشان با آنها در اصطلاح همرزمند هستند، یا قید کنشگری در جامعه را میزنند یا امکان تداوم زندگی مشترک را پیدا نمیکنند، چون مردان آنچنان که باید و شاید همراه و همگام با آنها نیستند.»
پروین محمدی به تجربه زیسته خود و دوستانش اشاره میکند: «گاهی به خودم و تعدادی از زنانی که همچنان در حوزه صنفی و کارگری فعالیت میکنیم، نگاه میکنم؛ افرادی که سالها است از دورهای که کار میکردیم تا بعد از بازنشستگی، همچنان با هم در تماس هستیم و فعالیت میکنیم. همه ما یا اصلا ازدواج نکردهایم یا در نهایت به دلیل عدم همراهی همسران خود با کنشگری صنفی، ناچار به جدایی شدهایم. من مطلقا قصد ندارم تئوری عمومی ارایه کنم بلکه تجربه زیسته و برخورد خودم را با فعالیت صنفی، بهویژه در حوزه کارگری برای زنان بیان میکنم.»
به باور نایب رییس اتحادیه آزاد کارگران، حضور زنان در جمعهای کارگری، بهویژه در بخشهایی که اساسا فضا در انحصار مردان است، حتی به عنوان نیروی کار نیز بر تابیده نمیشود، چه برسد به این که زنان خود را به عنوان نماینده کارگران یا فعالان حوزه معرفی کنند: «در برخی کارخانهها و صنایع که غالب کارگران زن هستند، مثل شرکتهای تولید دارو یا یک نمونه استثنایی از صنایع خودرو -شرکت کروز- شما در ویدیوها و تصاویری که اعتراضات صنفی را نشان میدهند، حضور زنان را پررنگتر میبینید. علت این است که اکثریت کارکنان در این مکانها زن هستند. اما در برخی صنایع که غالب کارگران را مردان تشکیل میدهند، زنان شاغل که عموما در بخشهای اداری به کار گرفته میشوند، حتی از اتاقهای خودشان خارج نمیشوند، چه رسد به این که در جنبشها، اعتراضات، مطالبهگری یا انتخابات شوراها و تشکلها شهامت نامنویسی برای این که نماینده گروهی از کارکنان باشند را پیدا کنند.»
حاکمان رنگ خود را بر جامعه میزنند
نایب رییس اتحادیه آزاد کارگران از حضور نسل جوان در جنبش اجتماعی امروز ایران خرسند است. او میگوید: «آنچه امروز ما شاهد آن هستیم، شکستن ساختارها است. زنان جوانی که امروز در خیابان به مطالبه حقوق خودشان برخاستهاند، نویدبخش اتفاقات خوب در آیندهاند. من و دوستان دیگری که در طول ۴۳ سال گذشته میتوانستیم در حوزه کنشگری و فعالیت صنفی فعالیت کنیم، بخش زیادی از انرژی خودمان را صرف جنگیدن با تعاریف موقعیت زن در جامعه کردیم. حاکمان در چهاردهه گذشته رنگ خودشان را به تعریف موقعیت زن و فعالیتهایش در جامعه، اقتصاد و سیاست زدهاند. من زمانی توانستم به عنوان نماینده کارگران در محل کارم فعال شوم که از همسرم جدا شدم، چون پیش از آن اصلا پذیرفته نمیشد.»
چالشهای باز دارنده زنان کارگر برای حضور در جنبشها
پروین محمدی باز به روزهای فعالیت خودش در قامت نماینده کارگران باز میگردد: «خاطرم هست که من در کارخانهای کار میکردم که در جاده قدیم کرج قرار داشت. هر هفته نماینده کارگران همه کارخانههایی که در جاده قدیم کرج واقع شده بودند، دور هم جمع میشدیم تا مسایل صنفی و مشکلات را با هم مطرح کنیم و من تنها زن نماینده در بین کارگران این همه کارخانه بودم. در حالی که میدانستم در کارخانههای دیگر هم نیروی کار زن وجود دارد اما به دلیل همان اتوریته مردانه در تعریف زنان و وظایف زنان در خانه و محل کار، هیچ اثری از آنها در کنشهای جمعی دیده نمیشد.»
پروین محمدی در آن روزگار تنها کارگر زن شاغل در کارخانه محل کارش بوده است: «در کارخانه هزار و ۲۰۰ کارگر مرد بودند اما من اجازه داده بودم به خودم که نماینده بشوم. همکارانم هم به من اعتماد کرده بودند. اما بسیاری از زنان پیش از این که ببینند همکارانشان با آنها همراه میشوند یا نه، این اجازه را به خودشان نمیدادند که نماینده شوند.»
این کنشگر حوزه صنفی میگوید خودش هم تا پیش از آن که به عضویت اتحادیه آزاد کارگران در آید، از اهمیت این که جامعه نام یک زن را به عنوان نماینده کارگران بشنود، مطلع نبوده است: «بعد از عضویت در اتحادیه آزاد کارگران متوجه شدم چهقدر مهم و اثرگذار است که جامعه بداند یک زن کارگر در محیط کار خودش نماینده بوده و پیش آمده و حالا عضو یک تشکل بزرگتر برای پیگیری مطالبات صنفی همه کارگران در سراسر کشور است. اینطوری، هم من آسیب کمتری به دلیل فعالیت صنفی میخوردم و هم احتمالا این بازتاب را داشت که جنسیت انسان نباید بر نوع فعالیت و کنش او مقدم و اثرگذار باشد.»
آیا خیزش سراسری مردم ایران زنانه است؟
پروین محمدی با این نوع نگاه به انقلاب ایران چندان همراه نیست. او میگوید: «نسل آگاه امروز و نگاه مترقی جهان جنسیت را محدود به زن و مرد نمیداند. این جنبش برای برابریِ کل انسانها و بحث رفع تبعیض تلاش میکند. بعد از به قدرت رسیدن حکومت دینی در ایران، افراد زیادی به واسطه موضوعات جنسی و جنسیتی از موقعیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی محروم شدهاند. همجنسگرایان با مجازات مرگ مواجه شدند و زنان به عنوان جنس دوم، حقوق اساسی و اولیه خود را از دست دادند. من گمان میکنم این انقلاب تلاش میکند به نقطهای برسد که انسان را بیاعتنا به جنسیت ببیند و جنسیت را دستمایه تبعیض و تحقیر نکند. به همین علت، خواست زنان، خواست همه جامعه است و مردان با آن همراهی میکنند، زیرا میدانند که اگر این حقوق اساسی در جامعهای نهادینه شود، اعضای جامعه به دیگر حقوق خود نیز دست خواهند یافت.»
به باور محمدی، کشته شدن مهسا امینی در زمانهای رخ داد که مردم ایران پس از تجربه دو انقلاب ناموفق «مشروطه» و بهمن ۱۳۵۷، میداند به دنبال چیست، خشونت عیان و افسارگسیخته حاکمیت را در آبان ۱۳۹۸ دیده و حالا برای عبور از جمهوری اسلامی خیز برداشته است: «در اعتراضات سالهای قبل تا این اندازه مستقیم علیه رأس حکومت و برای لغو آن شعار داده نشد. درباره گرانی و بیکاری و مسایلی از این دست شعار میدادند. این دوره شعارها حول محور مطالبات زنان باقی نماندند و جامعه مشخص کرد اهداف کلانتری دارد که مطالبات زنان هم در دل آنها هستند. مردم با صراحت شعار میدهند تورم، گرونی، میریم تا سرنگونی. یعنی معترضان بلافاصله به سراغ حکومت رفتهاند. باز هم میگویم این جوانها که امروز در خیابان هستند، رفتهاند که یا پیروز شوند یا از بین بروند.»
جنبش کارگری ایران امروز در کجا ایستاده است؟
«تحسین میری»، یکی از کارگران جان باخته در اعتراضات جوانرود، کولبر بود و جان خود را با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی در خیابانهای جوانرود از دست داد.
پدر «محمدمهدی کرمی»، جوان ۲۲ سالهای که در جریان پرونده قتل «روحالله عجمیان» به «محاربه» و اعدام محکوم شده، بارها در ویدیویی که برای اطلاعرسانی درباره وضعیت فرزندش منتشر کرده، تایید میکند کارگر است و سالها دستفروشی کرده است.
دستکم دو تن از کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به نامهای «مهدی کرمی آشتیانی» و «داوود رضوی» در جریان اعتراضات سراسری در این شهر مفقود شدند. داوود رضوی بعد از مدتها بیخبری، به زندان «فشافویه» منتقل شد اما کسی از سرنوشت مهدی کرمی آشتیانی خبر ندارد.
تعداد کارگران و فعالان صنفی کارگران که با احکام مختلف قضایی زندانی شده یا همچنان در بازداشت موقت به سر میبرند، تا این لحظه به ۲۵ نفر رسیده است. برخی از آنها در سه ماهه اخیر و پس از وقوع اعتراضات سراسری بازداشت شدهاند.
پروین محمدی با اشاره به برخی از این وقایع در پاسخ به این پرسش که جنبش کارگری ایران در اعتراضات اخیر ایران کجا ایستاده است، میگوید: «بسیاری از کشته شدهها در اعتراضات اخیر، کارگران و فرزندان کارگران هستند. اما اگر مقصود شما اعتصابات کارگری و همراهی آنها با این جنبش است، باید بگویم کارگران هنوز بهطور متشکل به میدان نیامدهاند که این علت دارد.»
به باور این عضو اتحادیه کارگران، حاکمیت به دلیل تجربه انقلاب ۱۳۵۷، امکان داشتن تشکلهای صنفی مستقل را از کارگران سلب کرده است: «جمهوری اسلامی علاوه بر این، نهادهای موازی مثل خانه کارگر و شورای اسلامی کار را بالای سر کارگرها گذاشت و هر نوع به هم پیوستگی بین مجموعههای کارگری را محدود کرد. به ما هم چنان که باید، اجازه عضوگیری و فعالیت نمیدهند؛ چنانچه میبینید اغلب اعضای اتحادیه آزاد کارگران یا در زندان هستند یا پروندههای باز دارند. اما اعتصابهای سراسریِ کارگری اتفاق خواهند افتاد؛ روزی که کارگر خیالش راحت باشد که اگر با پلاکارد محل کارش به این جنبش پیوست، فردا از طرف کارفرما هزینه مضاعفی نخواهد داد.»