ارسال کننده: خانم منیژه عباسیان17بهمن
نویسنده : فاطمه امیری
ــ آیا منظور از تأمین امنیت برای زنان چیزی جز برقراری صلح و آرامش در خانواده و احترام به حقوق طبیعی و انسانی آنان است؟
در خانوادههای ما چه اتفاقی رخ میدهد که خشونت علیه زنان از رفتارهای رایج میان خانوادهها و تبدیل به ناهنجاری اجتماعی شده است،به گونه ای که دیگر نمیتوان آن را تنها به عنوان عادتی رفتاری تلقی کرد.
بسیاری از مردان با آموزشهایی که در خانوادهها میبینند و براساس الگوهای سنتی که مرد را انسانی قوی، زورگو، پرخاشگر و خشونت نسبت به زن جزئی از حقوق طبیعی و بدیهی آنهاست و عجیب و تأسف آور اینکه در تربیت و پرورش تعداد بی شماری از این مردان و القای این طرز تفکر،خود زنان در نقش مادر بیشترین سهم را دارند.
ــ خواهان: حوریه،س
خوانده:جمشید،ف
خواسته:طلاق
ــ شرح دادخواست:
ریاست محترم دادگاه باوجود اینکه هشت سال از زندگی مشترک من و شوهرم میگذرد و چهار فرزند داریم.اما او هربار به بهانه ای از شدت بیکاری و فشار مالی من و بچه هایم را به باد فحش و کتک میگیرد. هرچه به دستش میآید به طرفم پرتاب میکند؛ بارها سرم شکسته و بخیه خورده است.وقتی خیلی عصبانی است از خانه بیرونم میکند و من ساعتها سرگردان در کوچه و خیابان یا خانهء اقوام به دور از فرزندانم آواره میشوم و نمیدانم چه کنم. چند وقت پیش بالش را روی دهانم گذاشت و آنقدر فشار داد که چیزی نمانده بود خفه شوم؛با کمک برادر شوهرم از دستش نجات پیدا کردم. یکبار آنقدر کتکم زد که یک ماه در بیمارستان بستری شدم و با وساطت فامیل و از ترس جانم از او شکایت نکردم.اما ادامهء این وضعیت هر لحظه من و فرزندانم را با خطر مرگ و آسیب جانی بیشتری روبه رو میکند.از آنجایی که در خانه برای خود و فرزندانم احساس امنیت نمیکنم،نسبت به خواسته مذکور درخواست صدور حکم را دارم.
خود زنان مقصرند!
ــ کتکم زد،آنقدر زیاد که حس کردم نفسم بالا نمیآید…
ــ چرا؟
ــ با مادرش حرفم شد.به خانه که آمد و فهمید، موهایم را کشید و سرم را به شدت به در و دیوار اتاق کوبید و گفت:«حق نداری روی حرف مادرم،حرف بزنی».نه فقط مادرش که تمام اعضای خانواده اش در زندگیمان دخالت میکنند.بدون اجازهء آنها حق ندارم جایی بروم، چیزی بخرم یا حتی حرفی بزنم.یک شب پیش مادرش بودیم.شوهرم سیگار میکشید و دود سیگارش را توی حلقم میداد.میدانست تنگی نفس دارم فقط با چادرم جلوی دهانم را گرفتم. مادرش از این کار ناراحت شد و گفت:«یعنی زن هم اینقدر بی پروا میشود؟!»گفت و گفت که او هم به جانم افتاد.این فقط یک بهانه اش است.هر شب که به خانه میآید تا یک دل سیر کتکم نزند، آرام نمیشود…
ــ چه کاره است؟
ــ -کارگر کوره پز خانه.
ــ چند تا بچه داری؟
ــ دو تا دختر و یک پسر. شوهرم به همه چیز و همه کس مشکوک است. در یک ادارهء دولتی کار میکرد خودش را بازخرید کرد و نزدیک خانه مغازه گرفت تا به قول خودش سر از کارم در بیاورد.
ــ وقتی تو را میزند بچه ها هم میبینند؟
ــ بله،دخترها گریه میکنند و پسرم به من میچسبد،یکبار چنان او را با لگد زد که گوشه چشمش پاره شد و چهار تا بخیه خورد.
ــ وقتی کتکت میزند،چکار میکنی؟
ــ هیچ کاری از دستم برنمیآید.میخواهم از دستش فرار کنم ولی نمیتوانم و بیشتر کتک میخورم…
در شرایطی که زنان از احقاق ساده ترین حقوق طبیعی و انسانی خویش در گسترهء فعالیتهای اجتماعی ناتوانند در خانواده ها نیز موقعیت هزاران زن ایرانی با سودجویی مردان از ابزار قدرت و اعمال خشونت متزلزل و در معرض خطر است.اما اخبار خشونتها،تهدیدات روانی علیه زنان،و آسیب های بدنی وارده به آنها تنها بخش اندکی از آمار و اطلاعات رسمی مراکز خبری و روزنامه ها را به خود اختصاص داده است.زیرا در بیشتر موارد،رفتارهای پرخاشگرانه و خشونت بار علیه زنان به عنوان مسائل داخلی زندگی خصوصی تلقی میشود و بدین ترتیب نه میتوان به بیان موارد مشخص و آمار دقیق این قبیل رفتارها اشاره کرد و نه میشود به دلیل نبودن آمار و ارقام،چشم از شواهد برگرفت و قضیه را منتفی دانست.
خشونت علیه زنان
محمود رحمانی،حقوقدان و وکیل دادگستری در این باره میگوید:
ــ خشونت علیه زنان به هرگونه آزار مبتنی بر جنسیت که به ایذای جسمی،جنسی،روانی و یا به محروم شدن زن از آزادی،چه در زندگی عمومی و چه در زندگی خصوصی بینجامد، گفته میشود.مورد ضرب و جرح قرار دادن زن، سوءاستفاده جنسی از وی در خانواده مانند اجبار او به عمل جنسی از سوی شوهر، خشونت و پرخاشگری و نیز سوءاستفاده جنسی و ارعاب زن در محیطهای کاری، آموزشی و…دادوستد زنان و اجبار آنها به فحشاء از جمله شیوه های دیگر اعمال خشونت علیه زنان در جامعه به شمار میرود.همچنین در سطح بین المللی،زنان در گیر ودار منازعات مسلحانه منطقه ای از خانه و کاشانهء خود رانده شده و به نقاط دیگر مهاجرت میکنند، سرنوشت و زندگی چنین زنانی دستخوش حوادث و اتفاقات ناگوار دیگری میشود.
21 سال داشت،پیراهنش را با حجب پس زد، پوست بدنش کبود و خونمرده بود گفت:
ــ یک اتاق کوچک 12 متری داریم و یک زیرپله که آشپزخانه اش کرده ام.شوهرم عیاش و خوشگذران است.هر شب با دوستانش در همین یک اتاق بساط راه میاندازد و من جرأت نمیکنم چیزی بگویم.فقط همین یک بار گفتم: «جایمان تنگ است.خوبیت نداره،اینقدر دوستانت را به خانه میآوری؟»هنوز حرفم تمام نشده بود که کمربندش را در آورد و آنقدر کتکم زد که به این روز افتادم.از ترس آبروریزی صدایم در نیامد.مادرم خبر دارد اما او هم میگوید:«جوان است،خامی میکند،تو صبر کن…»
زنانی که از شوهرانشان کتک میخورند،فحش و ناسزا میشنوند و…به دلایلی مانند شرم و آزرم ترس از انتقام گرفتن یا شدید شدن رفتار خشونت بار شوهر،یا ناآگاهی و گناهکار دانستن خویش از بیان این قبیل امور به دیگران یا شکایت و پیگیری قانونی پرهیز میکنند. شماری از این زنان،اعمال خشونت بار و رفتارهای پرخاشگرانهء شوهر را جزئی از رابطهء عادی زندگی زناشوییشان میپندارند و بر اساس این باور برای محدود و محکوم کردن اعمال همسر خود اقدامی نمیکنند.برخی از آنها از مادران خود شنیده اند که آنها نیز از دست شوهرانشان کتک خورده اند! اما آیا این دور باطل همچنان باید ادامه یابد؟!
روابط اجتماعی از ارتباط روحی و عاطفی میان انسانها ساخته میشود.رفتار مطلوب و پسندیده مجموعه ای از صفات درونی و بیرونی را در برمیگیرد که زن و شوهر مکلف به پیروی از آن هستند.تعادل در زندگی مشترک هنگامی به وجود میآید که روابط دو سویه میان زن و شوهر،بر پایه های عاطفی،عقلایی و اخلاقی استوار باشد.
ــ اما چرا زنان از سوی شوهرانشان مورد خشونت،بی مهری و آسیب های بدنی و روانی قرار میگیرند؟
نسرین نیکتاش حقوقدان و وکیل دادگستری معتقد است:
روابط در خانواده ای که براساس دوستی و مودت میان زن و شوهر بنا شده است، جایی برای ظهور خشونت به جای نمیگذارد.
محمود رحمانی نیز به انگیزه و هدف از ازدواج اشاره کرده و میگوید:
ــ هدف از ازدواج و تشکیل خانواده،پاسخ به ندای غریزه و فطرت،ایجاد کانون آرامش،داشتن فرزند،حفظ عفت،دوستی و عشق به اجرای سنت دینی،سلامت جسم و روان و کمک به تکامل و رشد یکدیگر است.زندگی مجردی همراه با تنش و خشم است اما ازدواج و زندگی خانوادگی هنگامی که زن و مرد دو فرهنگ و شخصیت متفاوت داشته باشند،بیش از هر موقعیت دیگری خشم میآفریند.اما این خشم تا زمانی که به پرخاشگری،خشونت و آزار و اذیت فیزیکی و روانی نینجامیده،قابل کنترل است.وقتی فرد در دستیابی به شیوه های درست برخورد با مشکلات عاجز و درمانده میشود.تحت تاثیر امیال نفسانی به خشونت و زور پناه میبرد و حل و فصل مشکلات زندگی مشترک را در اعمال قدرت و خشونت نسبت به طرف مقابل جستجو میکند.ازدواجهای تحمیلی،عدم رعایت فاصله سنی و طبقاتی،فقر مالی و مشکلات اقتصادی میتواند از عوامل دیگر بروز اختلاف و یا اعمال خشونت در خانواده ها باشد.
خشونت علیه زنان اختصاص به قشر یا طبقهء خاصی ندارد.زنان از طبقات مرفه و تحصیلکرده،زنان طبقات محروم و بی سواد یا کم سواد همه قربانی خشونت های خانوادگی اند. این زنان میپرسند:
آیا هیچ قانون و مرجعی برای دفاع از حقوق پایمال شده شان وجود ندارد؟
ــ گول ظاهرش را خوردم!فکر کردم تحصیلکرده و باسواد است.فهم و شعور بالایی دارد.ولی درمدت هفت ماه که عقد کرده بودیم، خودش را نشان داد.
ــ طلاق گرفته ای؟
ــ هنوز نه،او خودش دادخواست طلاق را به دادگاه داده تاریخ دادگاهمان یک هفته دیگر است.
ــ چکاره است؟
ــ مهندس راه و ساختمان ؛خودم لیسانس تاریخ دارم.کار هم میکردم ولی به محض اینکه باهم نامزد شدیم گفت: «دیگر نمیخواهم کار کنی.»به خواسته اش احترام گذاشتم و سرکار نرفتم.اما به تدریج خواسته ها و توقعات بی جایش زیاد شد.حرفها و نیش و کنایه هایش از هر کتک و آزار و اذیتی بدتر بود.عینک میزدم مسخره ام میکرد. جهیزیه ام را که دید گفت:«چرا وسایلش ایرانی است باید همه چیز آن خارجی باشد.»مادرش به کارمان دخالت میکرد.میگفت:«وضع مالی پدرت خوب است،چرا به تو خونه و ماشین نمیدهد؟»خودش و مادش مرتب از ظاهر و چهره ام ایراد میگرفتند«قیافه ات فلان و بهمان است.»«بینی ات بدقواره است،لبهایت بد شکل است،»خلاصه هر عیب و ایرادی که میتوانستند روی من و خانواده ام میگذاشتند. از تحقیرهایش خسته شده بودم.جلوی دیگران و در جمع احترامم را نگه نمیداشت،تا در جمعی حرفی میزدم،فورا مرا به کنار میکشاند و میگفت:«حق نداری بدون اجازه من اظهارنظر کنی و حرفی بزنی.»خلاصه با این رفتارهایش زندگی را به کامم تلخ کرده بود،هنوز که هنوزه روحیه ام از آزارهایش خوب نشده است…
ــ مگر از اول تو را با همین ظاهر و چهره ندیده بود؟
ــ -چرا ولی همهء بهانه هایش را بعد از عقد شروع کرد.
ــ مهریه ات چقدر است؟
-یک جلد کلام ا…مجید و یک شاخه نبات در جلسه آشنایی مان آنقدر خوب حرف زد و خودش را آدم فهمیده ای نشان داد که من نخواستم با مهریهء زیاد و مخارج عقد و عروسی آنچنانی در تنگنا و فشار قرارش بدهم ولی هر چه من ملاحظه کردم او وقیحتر شد…
باوجوداینکه رفتارهای خشن و پرخاشگرانه، علیه زنان در محیطهای خانوادگی کم و اندک نیست.اما در راهروهای دادگستری کمتر زنی را میتوان یافت که تنها به دلیل خشونت و پرخاشگری شوهر اقدام به شکایت کرده باشد. این زنان تنها زمانی که شوهر پا را فراتر نهاده و تهدید جانی و مالی زن را به نهایت رسانده، اسیر اعتیاد شده و یا در دام کلاهبرداری،دزدی، قاچاق و دیگر رفتارهای ناشایست اجتماعی گرفتار آمده است،برای تأمین حقوق خود و فرزندانشان به دادگاه مراجعه میکنند.
ــ خواهان:ملیحه،ع
خوانده:فتاح،م
خواسته:طلاق
ــ شرح دادخواست
ریاست محترم دادگاه نظر به اینکه آقای فتاح(شوهرم)به مدت شش سال است معتاد شده و تمام درآمد،اثاثیه و پس اندازمان را صرف اعتیاد خود کرده و تمام تلاشهای اینجانب برای رفع اعتیاد او بی نتیجه بوده است.چند بار نیز توسط برادران نیروی انتظامی دستگیر و روانهء زندان و مراکز بازپروری شده،اما تا کنون نه تنها دست از اعتیادش برنداشته بلکه من و فرزندانم را وادار میکند از او و دوستان معتادش در خانه پذیرایی کنیم.در تمام این مدت از دادن نفقه به من و فرزندانم خودداری کرده است و من با یک چرخ خیاطی کهنه مخارج زندگیمان را تامین کرده ام. ولی او بارها با تهدید و زور حاصل و دسترنج زحمتم را گرفته و آن را صرف خریدن مواد مخدر کرده است.همیشه کتکم میزند و با کلمات زشت و رکیک در حضور بچه ها صدایم میکند…از آنجایی که دیگر امیدی به بهبودی و اصلاح رفتار وی ندارم.نسبت به خواستهء مذکور درخواست صدور حکم را دارم.
محمود رحمانی،حقوقدان از دیگر عوامل خشونت نسبت به زنان را در خانواده ها،گرایش به مرد سالاری مطلق میداند.ناآگاهی زنان جامعهء ما از حقوق فردی و اجتماعیشان خود عاملی در جهت ضعف و زبونی زن در کانون خانواده و عدم خودباوری وی شده و موجب فقدان احساس مسئولیت مرد در برخورد با شوهرم عیاش و خوشگذران است.هر شب با دوستانش بساط عیش و نوش راه میاندازد و من جرأت نمیکنم چیزی بگویم.
مشکلات زندگی،تقویت احساس برتری جویی و حاکمیت مطلق توام با خشونت مردان نسبت به زنان خواهد بود. از آنجا که در زندگی مشترک زن بیشتر به دنبال رفع نیازهای مادی و مرد به دنبال ارضای نیازهای عاطفی است امکان اعمال حاکمیت و برتری جویی از سوی هرکدام از زوجین نسبت به دیگری وجود دارد و وجود این فرهنگ غلط،خشونت را در محیط زندگی مشترک رشد داده و در نهایت به عدم تعادل در زندگی و بروز خصومت و ناسازگاری منجر میشود…
زنانی که در راهروهای دادگستری و مجتمع های قضایی خسته و سرگردان اند، هزاران حرف برای هر گوش شنوایی دارند که حاضر به شنیدن است.
قانون چه میگوید؟
چشم پوشی از خشونتهای خانوادگی از سوی قانون امری عادی است.حتی اگر این رفتارهای پرخاشگرانه به طور آشکار چشم آزار باشد، تحت عناوینی نظیر اینکه مرد به وظیفهء خود برای تربیت کودکش عمل کرده یا زن وظیفه دارد به خواسته های شوهرش تن در دهد،مورد چشم پوشی قرار میگیرد.حتی گاهی افراد قربانی خشونت،خود مسئول رفتارهای ناشایست یا خشن مردان به شمار میروند و به محض اعتراض،به اطاعت و فرمانبرداری بیشتر از همسرانشان دعوت میشوند…
در مجتمع های قضایی،زنانی که برای شکایت از رفتارهای خشونت بار شوهرانشان و به امید یافتن راه حل و گشایش مشکل خود مراجعه کرده اند از این اتاق به اتاق دیگر سرک میکشند. این زنان برای گرفتن طول درمان و معاینه به پزشکی قانونی معرفی میشوند،تا شاید بتوانند شکایت شان را پیگیری کنند.شتابزده، بی پناه و رنجور میروند تا شاید با گرفتن طول درمان و پیش از برطرف شدن آثار ضرب و جرح بتوانند گواهی بگیرند. معاینه انجام میشود و برگهء طول درمان،توسط پزشکی قانونی در اختیار این زنان قرار میگیرد.ادامه موقعیت هزاران زن در خانواده ها،به دلیل سودجویی مردان از ابزار قدرت و اعمال خشونت علیه زنان،متزلزل و در معرض خطر است.
کار بر عهده مراجع قضایی است.گواهی گرفته شده،از دستان لرزان زنان به دستهای سخت و محکم قانون سپرده میشود.آیا قانون راهی به این زنان نشان خواهد داد؟ قانون افراد نیروی انتظامی را همراه زنان شاکی به دنبال شوهران خاطی میفرستد. اما در بیشتر موارد پس از احضار مرد به دادگاه با جملاتی نظیر اینکه او از من تمکین نمیکند.یا «بدون اجازه ام از خانه بیرون رفته است!» و…همهء تلاشها و زحمات زن را نابود میکند.در این مواقع و با وجود دلایل و شواهد و گواهی پزشکی قانونی باز هم اگر قانون تصمیم بگیرد مرد محکوم به پرداخت دیهء نقص عضو-نصف دیه مرد-میشود. قانون تنها تا همین حد از این زنان پشتیبانی میکند.این زنان دوباره به خانه هایی بازگردانده میشوند که از بیم جان خود از آنها گریخته بودند! اما آیا تضمینی هست که بار دیگر زن قربانی قهر و غضب مرد نشود؟!قانون پاسخگو نیست!
خشونت شوهران بیمار و مبتلا به بیماری روانی،مشکلات دیگری را برای زنان و فرزندان آنها به وجود میآورد.زنانی که در اثر ازدواج اجباری،محکوم به زندگی با چنین مردانی شده اند، برای دفاع از خود چیزی در اختیار ندارند.این زنان به طور مداوم در معرض تهدید و خطر جانی از سوی شوهران بیمارشان هستند.
ــ برای چه اینجا آمده ای؟
ــ آمده ام از شوهرم شکایت کنم.بیماری روانی دارد.به همه چیز و همه کس مشکوک است. جرأت ندارم جلوی پنجره بروم یا با تلفن حرف بزنم.میگوید:«تو به من خیانت میکنی، بالاخره یک روز مچت را میگیرم.»یک اداره دولتی کار میکرد.خودش را بازخرید کرد و آمد نزدیک خانه مغازه گرفت که هر وقت خواست به خانه سرکشی کند و به قول خودش سر از کارم در بیاورد.دیگر کارد به استخوانم رسیده است. وقتی میفهمد بیخودی به من شک کرده،بیشتر مرا به زیر مشت و لگد میگیرد.با چوب،شلنگ، کمربند،خلاصه هرچه جلوی دستش باشد حمله میکند و میزند.چند بار شکایت کرده ام. اما فقط از او تعهد گرفته اند که اذیتم نکند،اما تا به حال فایده ای نداشته است.
اگر زن بتواند ثابت کند که در عسر و حرج است. شاید رأی قاضی و دادگاه کمی به نفع او تغییر کند.اما آیا این کار همیشه امکانپذیر است.زنان در خانه هایی با درهای بسته مورد خشونت و بی مهری شوهران خود قرار میگیرند.آنها کتک میخورند؛ضجه میزنند و ناله میکنند،اما کسی فریادشان را نمیشوند؛«شوهرم هر شب که به خانه میآید،در و پنجره ها را میبندد و با کمربند به جانم میافتد.»
نسرین نیکتاش حقوقدان میگوید:
ــ در دادگاه به زنی که از شوهرش به جرم ایراد ضرب و جرح،آزار و اذیت شکایت کرده است، گفته میشود:«این شوهر توست،باید با او زندگی کنی،پدر بچه هایت است،درست نیست که از او شکایت کرده ای.»به این ترتیب زن از شکایت کردن و پیگیری آن و گرفتن حق و حقوقش منصرف میشود حاضر میشود شکایتش را پس بگیرد و زندگی زیر یک سقف را با همان شرایط گذشته ادامه دهد.قانون در این مورد یعنی خشونت علیه زنان در خانواده بسیار نابجا سکوت کرده است.غیر از یک مورد ماده 1103 قانون که میگوید:«زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند.»و در ماده بعدی میگوید:«زوجین باید در تشیید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند.»از مقولهء خشونت سخنی نرانده است. اگر زن در زندگی زناشویی دچار مشکلی شود بنابر قانون میتواند تقاضای عسر و حرج کند، که در صورت اثبات هم چون مسئلهء خانوادگی و خصوصی تلقی میشود،نمیتوان برای او کاری انجام داد.مرد هم وقتی میبیند دستش باز است. و مانع جدی برای ابراز خشونتش وجود ندارد، نه تنها از اعمال خشونت بار خود دست برنمیدارد،بلکه آن را هم تشدید میکند.خانمی در دادگاه به من مراجعه کرده بود و میگفت: «شوهرم رویم بنزین ریخت.»همین زن به جبر برگشته بود و در همان خانه با آن مرد زندگی میکرد.و درحالیکه مرد اقدام به قتل او کرده بود ولی دادگاه به نفع زن و برای حمایت از او کاری انجام نداده بود.بنابر قانون مجازات اسلامی حتی اگر دو نفر در روابط غیرزناشویی باهم اختلاف پیدا کنند که به ضرب و جرح منجر شود،میتوانند به قاضی شکایت کنند و دادگاه برای فرد خلافکار جریمهء نقدی،دیه و شلاق تعیین میکند.اما در مورد مسائل خانوادگی زن بیشتر دعوت به مدارا و صبر و سازش میشود. مشکل دیگر اثبات ادعای زن است که این هم کار بسیار سختی است.زمان تعیین شده برای رسیدگی به پرونده ها طولانی است و این زمان برای رفع علایم و آثار ضرب و جراحت کافی است.خانمی در دادگاه میگفت:«چطور میشود پرونده های خانواده را یکسال نگه دارند، شوهرم دستم را شکسته،برای شکایت از او چطور دوباره برگردم همان خانه و با آن مرد زندگی کنم تا نوبت به رسیدگی پرونده ام بشود …»
ــ خانم نیکتاش،در هیچکدام از مواد قانونی به قضیهء خشونت و پرخاشگری علیه زن اشاره نشده است؟
ــ خیر،در قانون مجازات اسلامی تنها به مسئله ترک انفاق مرد اشاره شده و اگر ضرب و جرح در خانواده رخ دهد همان حکمی را دارد که پیش از این گفتم.من خودم شاهد بودم مردی همسرش را به فجیع ترین شکل کتک زده بود و تنها به سی ضربه شلاق محکوم شد.به همین دلیل بیشتر زنان برای شکایت از اعمال خشونت بار و پرخاشگرانهء شوهرانشان به دادگاه مراجعه نمیکنند.مگر آنکه مرد معتاد شده، بدون اجازه از زن اول ازدواج مجدد کرده یا نفقه نداده باشد و…زنی که شوهرش او را از خانه بیرون میاندازد،چطور میتواند این را در دادگاه ثابت کند.مرد میگوید:«زن خودش خانه را ترک کرده»
خانمی میگفت:«در چند طبقه ساختمان که همه اقوام شوهرم بودند،کسی حاضر نشد علیه او شهادت بدهد که نیمه شب مرا از خانه بیرون کرده است.»
محمود رحمانی،حقوقدان نیز در این مورد میگوید:
ــ برخورد با خشونت علیه زنان به علت حرمت خانواده و عدم امکان اطلاع و حضور مستمر شخص ثالث در زندگی مشترک زوجین دشوار است.تشخیص کمی و کیفی نوع اعمال خشونت آمیز در خانواده و اثبات و احراز آن به وجود آثار و علائم ناشی از خشونت نیاز دارد. در صورتی که بسیاری خشونتهای مردان نسبت به زنان ناپیدا و فاقد آثار و علائم جسمانی است. اثرات ناشی از خشونت در جسم و روان زنان در طول مدت زندگی مشترک آشکار میشود ولی اثبات آن در کوتاه مدت غیر ممکن است.متأسفانه بعضی از قوانین ما پوششی است که مردان تحت لوای آنها و با سوءاستفاده از مفاد قانونی،اعمال خشونت بار خود را تداوم میبخشد.
عده ای از مردان چنین میپندارند که اگر زن تمکین نکرد،مرد حق دارد او را کتک بزند؟
قوانین و مقررات عدم تمکین زن را مجوزی برای ضرب و جرح وی توسط شوهر نمیداند.تمکین یعنی زن از زمانی که وارد زندگی مرد شده و در محلی که شوهر تعیین کرده،در چارچوب قوانین به وظایف خود عمل کند.اگر زن و شوهر زیر یک سقف باهم زندگی کنند حتی رابطهء زوجیت نداشته باشند به معنی عدم تمکین زن نیست.عدم تمکین زن تنها در صورتی مشخص میشود که بدون عذر موجهی خانه را ترک کرده است که البته براساس قانون و بنابر مادهء 1115 اگر زن از ترس وارد آمدن ضرر مالی و جانی و ناموسی به خود از خانهء شوهر بیرون برود و مراتب را نیز به اطلاع مراجع قضایی برساند غیرقانونی عمل نکرده است.بنابراین ما در هیچ کجای قانون نداریم که اگر زن تمکین نکرد مرد میتواند و حق دارد او را مورد ضرب و جرح قرار بدهد.
پیامدها و آثار خشونت
زنان آسیب دیده از خشونت همسران،با بی اعتمادی و عدم تسلط بر قوای فکری و روانی خویش و با روحیه ای خسته و شکننده به ناچار بار زندگی را به دوش میکشند،بدون آنکه امیدی به تغییر این وضعیت داشته باشند. خشونت که به قصد دگر آزاری و نشان دادن قدرت و حاکمیت،در محیط خانواده اعمال میشود،آثار زیانباری در ساختار شخصیت زن و فرزندان به جای مینهد و اعضای خانواده را به انسانهایی وابسته و فاقد قوهء درک، تشخیص و تصمیم گیری تبدیل میکند.چنین انسانهایی بدون شک در برخورد با مشکلات زندگی دچار سردرگمی خواهند بود.
محمود رحمانی،حقوقدان با تکیه بر این موارد میگوید:
ــ خشونت در درازمدت نیز میتواند مخرب باشد.در این شرایط فرزندان قربانیان اصلی این نوع برخوردها،بلند پروازیها و جاه طلبی والدین هستند.از سوی دیگر پرخاشگری و خودکامگی بسیاری از نوجوانان ناشی از برخوردهای نادرست والدین و ضعف مدیریت و قاطعیت در محیط خانوادگی آنها بوده است.
پیشگیری از خشونت
اما آگاهی دادن به زنان از اینکه هیچ انسانی حق تعرض و تجاوز به حقوق و منافع انسان دیگر را ندارد و بر این اساس به هیچ مردی این اجازه داده نشده که برای تحمیل خواست و نیاز خویش و صرفا از روی خودخواهی و هوای نفس،زنی را مورد ضرب و جرح قرار بدهد و نشان دادن قبح اعمال خشونت بار به خانواده ها به ویژه مردان،زمینه ای برای جلوگیری از بروز بسیاری از این رفتارها خواهد بود.
محمود رحمانی حقوقدان میگوید:
ــ آموزش خانواده از طریق کارشناسان خبره و آگاه باعث آشنایی زوجین با حقوق قانونی، شرعی و با کاهش یافتن فرهنگ مرد سالاری و تشویق خانوادها به همزیستی مسالمت آمیز با حفظ حقوق متقابل میشود.و نیز سبب جلوگیری از گسترش این فرهنگ نادرست،یعنی خشونت علیه زنان،در میان نسل آینده خواهی بود و در رفع این ذهنیت که قانون و شرع امتیازات کمتری برای زنان نسبت به مردان قایل شده و براساس آن زنان مستحق ظلم و ستمند، بسیار موثر و مفید است.هرچند قانون با مشخص کردن ریاست خانواده و تعیین محل اقامت خانواده توسط مرد (یا موارد دیگر) خود بیانگر سلطه و حکومت مطلق مرد نسبت به زن و ایجاد حس برتری جویی در مردان است.با این حال میتوان از طریق افزایش میزان آگاهیهای حقوقی زنان،و با کمک کارشناسان،حقوقدان و قضات به رفع موارد تبعیض آلود قوانین پرداخت.یکی از راههای مبارزه با سلطه گری و خشونت نسبت به زنان،آگاهی و بهره مندی آنها از همهء امکانات اجتماع و ایجاد برابری با مردان است.باسواد شدن زنان از سویی موجب تقویت و بهداشت،تغذیه و آموزش در خانواده میشود و از سوی دیگر بر توانایی زنان برای شرکت در تصمیم گیریهای جامعه میافزاید.