روایت آتنا دائمی از قرچک: به خاطر گاز گرفتن، دندان‌های زندانی را کشیدند

IRANWIRE

آتنا دائمی می‌گوید، امکاناتی که برخی زندانیان در زندان اوین داشته‌اند، در قرچک نبود: مثلا غذا در اوین با قرچک متفاوت بود. یا تخت‌هایی که در قرچک بود، از کمترین استاندارد برخوردار نبود. نود درصد زندانیان قدیمی در زندان زنان قرچک همه از ناحیه پشت خمیده بودند و قوز داشتند.

«آتنا دائمی»، فعال مدنی و مدافع حقوق بشر است که از آذر ۱۳۹۵ در زندان بود و بهمن‌ماه سال گذشته پس از ۵ سال از زندان آزاد شد.او در این گفت‌وگو روایتگر بخشی از مشاهداتش از زندان زنان می‌شود و از زنانی می‌گوید که در زندان خاطرخواه هم می‌شوند و رقبای عشقی خود را یا می‌کشند یا به قصد کشت کتک می‌زنند.

زنانی که از هیچ حقی برخوردار نیستند. حتی لباس‌هایی را که در زندگی معمولی داشتند، نمی‌توانند داشته باشند. از خوردن برخی میوه‌ها برای سال‌های حبس در زندان محروم‌اند؛ خیار، موز و هویج را سال‌ها ندیده‌اند و اگر هم دیده‌اند، خرد شده در کیسه‌های نایلونی بسته‌بندی. دلیل‌اش هم جلوگیری از استفاده این میوه‌ها برای ارضای جنسی است.

برای داشتن یک فندک یا حتی سوزن و یا یک قاشق کج و زهوار در رفته باید به مسئولان زندان راپورت عشق‌بازی هم‌بندان خود را بدهند. هر رابطه عاشقانه‌ای که لو برود، پاداش‌‌اش دریافت یک سوزن یا یک فندک است. شاید چیزی پیش‌پاافتاده‌تر از این هم باشد. آن‌ها از حق داشتن «هیچ» هم محروم‌اند. هرچیزی در زندان قیمتی دارد. پول داشته باشی، بهترین‌ها را از مسئولان زندان می‌خری. پول هم نداشته باشی، با آدم‌فروشی، با منت، چیزکی کاسب می‌شوی.

آتنا دائمی طی ۵ سال حکم خود به دلیل فعالیت‌های حقوق بشری، در سه زندان دوران محکومیت‌اش را گذرانده است: «زندان زنان قرچک ورامین»، «زندان اوین» و «زندان لاکان رشت». می‌گوید، زندان اوین از لاکان و قرچک به طور کل متفاوت بود و فقط زندانیان سیاسی و عقیدتی در آنجا بودند و قرچک و لاکان که زندانیان جرایم عمومی بودند، شرایط بسیار بدی داشتند؛ ولی زندان زنان قرچک ورامین بدترین و سخت‌ترین شرایط را داشت.

چه چیزی بیشتر در این سال‌های اسارت آزارت داد؟

آتنا می‌گوید: «در هر کدام از سه زندانی که بودم، تجربه‌های مختلفی داشتم و چیزهای مختلفی دیدم و با آدم‌های مختلفی نشست و برخاست داشتم و دردناک‌ترین تجربه‌ای که داشتم در رابطه با کودکان است. در سال‌های زندانی بودن در قرچک هم ممنوع‌الملاقات بودم و هم ممنوعیت تلفن داشته‌ام و هم اجازه ندادند که در مراسم ازدواج خواهرم حضور داشته باشم و یک‌سری از زندانیان را تحریک کردند که به ما حمله کنند و من و دوستم را کتک بزنند؛ ولی هیچ‌کدام به اندازه شرایط یکی از زندانیان زن بد نبود که نتوانستم آن را هضم و فراموش کنم.»

با این زن کجا آشنا شدی و چرا زندان بود؟

می‌گوید معمولا با زنان زندانی در بهداری زندان آشنا شده و سرِ صحبت را باز کرده است:‌ «در بهداری زندان با این زن زندانی آشنا شدم که کارش تجارت پرده بکارت دختربچه‌ها بود که در گفت‌وگو با رادیو زمانه به آن‌ها پرداخته‌ام. مساله دیگر زندانیان قدیمی بودند که بالای ۱۰ سال در زندان بودند که در شرایط بسیار بدی قرار داشتند.»

آتنا دائمی در این گفت‌وگو از وجود باندهای قاچاق کودک در زندان پرده برداشت که دختربچه‌های خردسال را به منظور «فروش پرده بکارت می‌دزدیدند» و با قیمت‌های بالا به مردان می‌فروختند. به گفته آتنا دائمی، قربانیان که بین یک تا پنج سال سن داشتند، بعد از این تجاوز، در خیابان رها می‌شدند.

آتنا می‌گوید زندانیان زندان قرچک از کوچکترین حقوق انسانی برخوردار نیستند و بسیار شرایط غیرانسانی در این زندان حاکم است: «شرایطی که مسئولان زندان در قرچک ورامین ایجاد کرده‌اند، باعث می‌شود که زندانیان به سمت خشونت گرایش پیدا کنند. خود زندانی‌ها از هم سوءاستفاده می‌کنند که همه به دلیل شرایط بد زندان است. دو زندانی مطرح آنجا داشت و حتی ما بعدها در زندان اوین هم در مورد آنها حرف می‌زدیم؛ چون خیلی‌ها این دو نفر را می‌شناختند.»

این دو زن چه کسانی بودند؟

«این دو نفر کسانی بودند که ۶ ماه و دو سال حبس داشتند. اعتیاد داشتند و شرایطی که از یک طرف داخل زندان برای آن‌ها ایجاد شده بود و از طرفی خانواده و اجتماع برای آن‌ها فراهم کرده بود، موجب شده بود که این‌ها داخل زندان مرتکب قتل شده بودند.

با جرم سبک وارد زندان شده بودند؛ ولی داخل زندان به دلیل قتل یکی از هم‌بندان خود جرم ایشان سنگین شده بود و هر کدام ۱۸ سال و ۱۵ سال داخل زندان بودند. بسیار آزاردهنده بود که چرا باید چنین شرایط غیرانسانی وجود داشته باشد که زندانیان باید از کمترین امکانات محروم باشند و به این سمت سوق پیدا کنند. همیشه به این فکر می‌کردم مثلا اگر امکانات رفاهی که ما داخل زندان اوین داشتیم، اگر داخل زندان قرچک بود، چه تفاوتی داشت. چقدر از میزان خشونت کم می‌شد. البته در اوین خیلی از چیزهایی که داشتیم، امکان نداشت در بند عمومی هم باشد، مثل چاقو؛ چون ما در اوین آشپزی می‌کردیم. اگر چاقو در بند عمومی باشد، خیلی اتفاقات ناگواری می‌افتد.»

چرا زندانیان زن در قرچک گوژپشت هستند؟

آتنا دائمی می‌گوید، امکاناتی که برخی زندانیان در زندان اوین داشته‌اند، در قرچک نبود: «مثلا غذا در اوین با قرچک متفاوت بود. یا تخت‌هایی که در قرچک بود، از کمترین استاندارد برخوردار نبود. نود درصد زندانیان قدیمی در زندان زنان قرچک همه از ناحیه پشت خمیده بودند و قوز داشتند. چون فاصله تخت‌ها خیلی کم بود و امکان این‌که بخواهند روی زمین بنشینند، وجود نداشت و اصلا فضایی برای این کار وجود نداشت و این زندانیان برای سال‌ها مجبور بودند لبه تخت بنشینند و پشت آن‌ها ظاهر بدی پیدا کرده بود. چون تعداد زندانیان زیاد بود و باید همه را در زندان جا می‌دادند، تخت‌های سه طبقه با شرایط به شدت غیراستاندارد به دیوار پیچ کرده بودند و این موجب شده بود زندانیان زن آسیب ببینند و ستون فقرات آن‌ها تغییر شکل دهد. طبق معمول هم اجازه نمی‌دهند، هیچ زندانی صحبت کند و خواسته‌ای را مطرح کند و خواسته‌های زندانیان را به کوچکترین و کمترین چیزها تقلیل داده بودند. ممکن بود برای به دست آوردن یک سوزن خونریزی به پا شود. کادر زندان ایجاد این محدودیت‌ها را به وسیله‌ای برای اخاذی از زندانیان تبدیل کرده بود و اگر زندانی فندک یا سوزن لازم داشت، آن وسیله‌ها را به او نشان می‌دادند و می‌گفتند، برای داشتن این وسیله‌ها این اطلاعات را در مورد فلان زندانی به ما بده.

این فضایی که خود مسئولان زندان ایجاد می‌کردند، خیلی در روحیه زندانیان تاثیر داشت. زندان خیلی فرسایشی است و همه چیز تکرار می‌شود و برای اینکه این تکرار از بین برود، خیلی مهم است که زندان چه تدابیری دارد. تدابیری که زندان زنان قرچک داشت، این بود که از این زنان زندانی که دچار تکرار و رخوت و این فضا شده بودند، سوءاستفاده کند. حتی در جزیی‌ترین مسائل. مثلا بین زندانیان در قرچک اختلاف می‌انداختند و خودشان ناظر و شاهد دعواهای داخل زندان بودند و هیچ کاری انجام نمی‌دادند. دوست داشتند میان زندانیان دعوا باشد که کسی از آنها [مسئولان زندان] درخواست و مطالبه‌ای نداشته باشد و خود زندانیان هر قدر می‌خواهند با هم درگیر باشند و برای کمترین چیزها محدودیت بود و خیلی آزاردهنده بود.»

دیدار در بهداری

آتنا با زندانیان در بهداری و در فرصت‌هایی که دست می‌داده، صحبت کرده است و توضیح می‌دهد که این آدم‌ها دو بخش وجودی دارند و رفتار زندانبان‌ها با این‌ها و شرایطی که وجود دارد، بُعد منفی شخصیت آن‌ها را فعال کرده است؛ در حالی که می‌توانست بُعد مثبت آن را فعال کند. برخوردهای غیرانسانی با این زندانیان موجب شده بود، تعدادی از این زندانیان از خوی انسانی خود خارج شده و در زندان اتفاقات بسیار ناگواری برای آن‌ها رخ داده بود، از جمله قتل و ضرب و جرح‌هایی که منجر به نقص عضو شده بود.

قتل برای «مت بادی‌ها»

«مت بادی» همان Mate در زبان انگلیسی و به معنای یار و رفیق عاطفی است. اصطلاحی که در زندان زنان قرچک ورامین شناخته شده بود و فجایعی را به بار آورده بود. روابط عاشقانه‌ای که بین زندانیان زن ایجاد می‌شد. آتنا با این توضیح می‌گوید:‌ «زنانی در زندان بودند که گرایش جنسی‌شان به هم‌جنس خودشان بود؛ ولی بسیاری از روی سرگرمی این کار را انجام می‌دادند. در تحقیقاتی که داخل زندان در این مورد انجام داده بودم، متوجه شدم خیلی از این زنان به دلیل کمبود و حتی علاقه به مدل مردها لباس پوشیدن چنین شرایطی را به وجود آورده بود. خیلی از این افراد در حد نمایش این کار را می‌کردند و در زندان قرچک ۸۰ درصد مسائل در مورد این مسائل بود. بیشتر برای اعمال قدرت با هم دعوا می‌کردند.»

این فعال مدنی می‌گوید: «در زندان قرچک کسانی بودند که با هم ارتباط عاطفی داشتند و در زندان به دلیل جمعیت زیاد افراد و وجود دوربین‌ها و نگهبان‌ها امکان اینکه کسی بخواهد با کسی رابطه جنسی داشته باشد، وجود نداشت. یکی از دلایلی که زندانبان‌ها با دادن سوزن و فندک از زندانیان اخاذی می‌کردند، همین بود که زندانیان روابط عاطفی هم‌بندان خود را گزارش کنند. غیر اینکه زندانیان همدیگر را زیر نظر دارند و امکان رابطه جنسی (سکس) در آن بندهای شلوغ وجود ندارد، بیشتر بحث عاطفی و تعلق خاطر به همدیگر داشتن مطرح بود. زنی هست در نقش مرد، که زن دیگری را زیر بال و پر خودش دارد و ممکن است در این میان شخص دیگری از این زن خوشش بیاد و در همین شرایط دعواهای سخت رخ می‌دهد.

دو مورد قتل در داخل زندان هم که به آن اشاره کردم، دقیقا به همین دلیل رخ داده بود که از سر کمبود مسائل جنسی بود؛ چون نیاز به مسائل جنسی داشتند و چون امکانش را نداشتند، به سمت یکدیگر گرایش پیدا کردند. چون تدابیری در زندان اندیشیده نشده بود که زنان به وسیله آن‌ها کمبودهای خود را جبران کنند و سرگرم باشند. به این سمت گرایش پیدا می‌کنند. افراد زیادی هم هستند که گرایش جنسی‌شان چنین است و سال‌های بسیاری است که داخل زندان هستند و به دلیل همین مسائل درگیری‌ها زیاد می‌شود. یکی از زندانیان زن در یکی از همین درگیری‌ها دچار نقص عضو شده بود و با دسته تی به او تجاوز کرده بودند.»

آتنا توضیح می‌دهد که این زنان به دلیل حبس سنگین و خشونتی که داشتند و شرایطی که ایجاد کرده بودند، خیلی در زندان قرچک معروف بودند و زندانبان‌ها نیز هر کسی را که می‌خواستند بترسانند، با این تهدید که «پیش این دو نفر می‌فرستیم‌ات»، زندانیان را پیش آن‌ها می‌فرستادند.

حکایت مریم و فاطمه

«یکی به خاطر پخش مواد مخدر بازداشت شده بود، یکی به دلیل سرقت. یکی شش ماه حبس داشت و دیگری دو سال. متهمی که برای شش ماه باید حبس می‌کشید، متولد ۱۳۶۷ بود. ۱۸ سال پیش چنین اتفاقی برایش رخ داده بود؛ با شش ماه حبس وارد زندان شده بود و شب قبل از آزادی‌اش مرتکب قتل شده بود. من در بهداری قرچک مریم را در شرایطی دیدم که گوشت دست خودش را با دندان‌ می‌کند. یعنی ۱۸ سال زندان با او کاری کرده بود که به چنین جنونی رسیده بود. او به امین‌آباد منتقل و در آنجا بستری شد. بعدها از مراقبان در زندان شنیدم که در امین‌آباد دست و پاهای او را به قفس بسته بودند. در امین‌آباد یک پزشک و یک پرستار را کتک زده بود. پرستار را گاز گرفته بود که به همین دلیل، تمام دندانهایش را کشیده بودند. یعنی رفتارهای غیرانسانی در حق او کرده بودند.

اگر مریم و دوست او فاطمه که با حکم دو سال در زندان بود، در شرایط انسانی نگهداری می‌شدند، به این نقطه نمی‌رسیدند. وقتی با آنها حرف می‌زدی، اتفاقا خیلی مهربان و خوش‌برخورد و محترمانه رفتار می‌کردند؛ ولی یک خشمی نسبت به زندانیان با جرایم عمومی یعنی هم‌نوعان خودشان داشتند. در واقع اعمال قدرت برای آنها می‌کردند. به نظر من این اعمال قدرت ناشی از کمبودهایی است که جامعه برای آن‌ها فراهم کرده بود. فرصتی که برای ابراز وجود از زنان گرفته شده، موجب می‌شود که در زندان‌ها شاهد چنین مسائلی باشیم.»