ارسال کننده: آقای غلامعلی اخلاقی 12دی
«لیلا» ساکن شهرستان کرج است. او به علت آزار جنسی از سوی کارفرمای خود، درمراجع قضایی پرونده تشکیل داده است. اما میگوید با این که از سوی کارفرما مورد تجاوز قرارگرفته و بیدرنگ به مراجع قضایی مراجعه کرده، هنوز راه به جایی نبرده و تنها نتیجهای که از این مساله عایدش شده، بیکاری است.
میگوید:« برای شکایت کردن یک دقیقه هم شک نکردم. احساس میکردم به من توهین شده اما آن نامرد در دادگاه گفت که به میل خودم با من ارتباط داشته. قاضی هم از من خواست مساله تجاوز را اثبات کنم.
من شاهدی نداشتم و به اقرارمتهم هم امیدی نبود. به همین دلیل گفتند که به صلاح است از شکایتم صرفنظر کنم وگرنه به علت اقرار به داشتن رابطه نامشروع و چون یک زن مطلقه بودم و مساله ازاله بکارت هم مطرح نبود، مرا به شلاق و جریمه نقدی متهم میکنند. چیزی نمانده بود بگویند باید از متجاوز عذرخواهی هم بکنم که مجبور شده به من تجاوز کند. من هم به همین دلیل شکایتم را پس گرفتم.»
بسیاری از زنان شاغل دست کم یک بار در محیط کار خود یکی از انواع آزار جنسی را تجربه کردهاند؛ کلام ناروا، توهین و بیحرمتی یا به کار بردن الفاظ جنسی، نگاه هیز و سرشار از جنسیت، تعریف کردن جوکهای مستهجن جنسی برای خنداندن دیگران و ایجاد انبساط خاطر یا تعریف از زیبایی همکار زن به شکلی که ناخوشایند و نامطبوع است؛ پرسشهای مکرر و خصوصی در مورد شرایط زندگی و کنجکاوی بیش از حد، چشمک زدن، پیشنهاد برای ایجاد رابطه یا دیدارخارج از محل کار و مزاحمتهای تلفنی، تماسهای بدنی ظاهراً تصادفی ولی آگاهانه یا تجاوزهای فیزیکی آشکاری مانند تماس بدنی، دستمالی کردن بدن و تجاوز جنسی با تهدید آشکار یا ضمنی اخراج.
خیلی وقتها مردان در محیط کار از این آزارهای ناخوشایند کلامی و فیزیکی به عنوان اهرمی برای تهدید زنان به اخراج یا ترغیبشان برای ترفیع و افزایش حقوق استفاده میکنند.
«علم ناز حسنزاده»، روانشناس بالینی معتقد است که آزار جنسی در محل کار ناشی از اختلالات روانی است. وی میگوید: «آزار جنسی درهر جا و از جمله در محل کار ناشی از انحرافات جنسی بوده و نوعی اختلال روانی به شمار میرود که نیازمند درمان است. اصولا آزار جنسی از جمله چشمچرانی، عورتنمایی یا دستمالی کردن از جمله انحرافات جنسی به شمار میرود که البته محدود به محل کار و حتی در برخی موارد، محدود به زنان نیز نمیشود.»
حسن زاده تجربه یکی از بیمارانش را بیان میکند:«مراجعی تعریف میکرد که بسیاربه جوراب پای همکار زنش حساس است. هرچند به او از این بابت تذکرداده ولی از او شنیده که باید خود را کنترل کند. این فرد اختلال جنسی دارد و باید درخواست مشاوره کند. روانکاوی برای این فرد مفید است و به شناسایی ریشه واقعی مشکل کمک میکند. گاهی نیز درمان دارویی برای این اشخاص تجویز میشود. این اختلال مربوط به “یادگارخواهی” یا “فتیشیزم” میشود. در این انحراف، فرد از یک شی مانند کفش پاشنه بلند یا جوراب زنانه لذت جنسی میبرد و بهطور معمول فرد مبتلا به این اختلال، برای برانگیخته شدن جنسی به این شی نیاز دارد و بدون آن برانگیخته نمیشود.»
این روانشناس بالینی دستمالیکردن یا «فروتوریسم» را نیز از جمله انحرافاتی میداند که در محل کار به وفور رخ میدهد: «این انحراف عبارت است ازلذت بردن از تماس فیزیکی. برای مثال، درباره مالیدن دست یا بدن خود به بدن فرد دیگربدون آن که آن فرد رضایت داشته باشد.»
در ایران هیچ ساز و کار قانونی در مقابله با آزار و اذیت جنسی در محیط کار در نظر گرفته نشده است. در مفاد ماده ۵ مصوبه «سیاستهای اشتغال زنان در جمهوری اسلامی» که شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 71 به تصویب رسانده، در مورد اشتغال زنان آمده است: «با عنایت به نقش زنان در پیشرفت اجتماعی و توسعه اقتصادی به عنوان نیمی از جمعیت، لازم است تسهیلات لازم برای اشتغال آنها از سوی دستگاههای اجرایی فراهم آمده و برنامهریزیهای مناسب حسب اولویت صورت گیرد.»
جایگاه ایران از این لحاظ حتی از کشورهمسایه خود، یعنی افغانستان که سالها درگیر جنگ و سلطه گروه افراطگرای طالبان بوده، عقبتر است. دولت افغانستان به تازگی با کمک برنامه توسعه سازمان ملل،رهنمودی را برای جلوگیری از آزار جنسی و هرنوع برخورد تبعیضآمیز علیه زنان در شاخههای دولتی این کشور طرح کرده که براساس این رهنمود، آزار و اذیت جنسی کارمندان زن در ادارههای دولتی این کشور ممنوع است. اما تدوین امثال این طرح و ایده در ایران سابقه ندارد.
«شادی صدر»، وکیل دادگستری و فعال حوزه زنان دراین باره به «ایران وایر» میگوید: «با این که مشخصه آزار جنسی در محل کار با سایر آزارهای جنسی متفاوت است و باید برای آن قوانین و مقررات مرتبطی تدوین شود، اما کل قانونی که ما در این زمینه داریم همان ماده 82 قانون مجازات اسلامی است که در آن تجاوز به عنف جرم تلقی شده و مجازات آن اعدام است.»
او اثبات تجاوز بهعنف را کار سادهای نمیداند: «هیچ متهمی وقتی میداند مجازات این عمل اعدام است به راحتی به آن اقرار نخواهد کرد. همان گونه که هیچ متجاوزی در حضور چهار نفر شاهد عادل دست به تجاوز نمیزند. متاسفانه برای بقیه آزارها که به سطح تجاوز جنسی نرسیدهاند اساسا راهکار قانونی وجود ندارد و قانون در این مورد دچار کورجنسی است. مگر این که تجاوز و آزار به مرحله ضرب و شتم و آزار مشخص فیزیکی رسیده باشد که آن را هم در زیرمجموعه قوانین مرتبط با ضرب وشتم عادی رسیدگی میکنند.»
این وکیل دادگستری میافزاید:« مهمترین مشکل این است که قانون جرمی را به عنوان “آزار جنسی” شناسایی نکرده و برای آن تمهیداتی نیاندیشیده است. قوانینی که بر این موضوع حاکم است همان قوانین عمومی است. فرقی نمیکند کسی در خیابان مورد تجاوز قرار گرفته باشد یا در یک محیط دربسته و یا توسط کارفرما. همه اینها باید قادر به اثبات جرم انجام شده از سوی متهم و با وجود شاهد باشند؛ امری که اثبات آن به دشواری ممکن است.»
به گفته صدر، نبود ساز و کار قانونی در این حوزه سبب میشود که خیلی اوقات جای شاکی و متهم در ایران عوض شود: «در نهایت، نه زن شاکی میتواند تجاوز را اثبات کند، نه مرتکب به آن اعتراف میکند و نه شاهدی وجود دارد. این جاست که نقش شاکی به متهم تبدیل میشود؛ یعنی زن با طرح چنین شکایتی، برعلیه خود شهادت داده و اعتراف به رابطه خارج از محدوده شرع کردهاست. این جاست که زن باید به زور و عنف، بودن رابطه را اثبات کند در غیر این صورت این خود اوست که طرف قانون قرار میگیرد و جای متهم و شاکی جا به جا میشود.متاسفانه قضات ما همگی مرد هستند و نگاه آنها به این مقوله هم کاملا مردانه است. آنها درک نمیکنند زنی که مورد تجاوز یا آزار قرار گرفته چه شرایط دشواری را از سر گذرانده است.»
شادی صدر براساس تجربه شخصی خود در مورد پروندههایی که در ایران برعهده داشته است، میگوید: «در طول روند دادرسی، اغلب متجاوز ادعا میکند که زن آزاردیده با رضایت خودش وارد این رابطه شده که به محض ورود این احتمال- که البته اثبات عدم آن تقریبا ممکن نیست- وارد پروسه قضایی میشود. در این صورت، پرونده یا بسته شده و از جریان میافتد یا این که روی دادگاه از سمت متهم به سمت شاکی پرونده برمیگردد.»
«فریبا» کارپرداز یک شرکت معتبر خصوصی بوده است. او میگوید کسی که از او را مورد آزار قرار داده وقتی او را گوشهای گیر میانداخته و با امتناع وی روبه رو میشده، با تحقیرمیگفته است: « خوبه مطلقه و دستمالی شدهای! زن طلاق گرفته که دیگه این همه ناز و ادا نداره. انگار دلت میخواد اخراج بشی؟»
دکتر«مهرداد درویش پور»، استاد جامعه شناسی در سوئد معتقد است: « آزار جنسی تنها آسیبرسانی روحی و روانی به قصد بهره کشی جنسی از زنان نیست، بلکه نوعی اعمال قدرت و سوءاستفاده از آن برای تحکیم الگویهای عقب مانده مردانگی و بازتولید اقتدار است.»
او با اشاره به این که در جوامعی نظیر ایران، آزارهای جنسی در مقایسه با کشورهای توسعهیافته بسیار گستردهتر و خشنتر است، میگوید:« محرومیتها ، محدودیتها و ممنوعیتهای جنسی، بسیاری از مردان را تا سرحد بیمار جنسی، پرخاشگر و متجاوز ساخته و نرخ پایین اشتغال زنان، وابستگی اقتصادی آنها به دنیای مردانه و موقعیت ضعیفترشان در جامعه، آَسیبپذیری آنها را در برابر آزار جنسی افزایش داده است.»
میافزاید:«این شکل و شیوه ازخشونت از دیر باز به عنوان نوعی اعمال اقتدارمردانه و خشونت جنسی مورد توجه قرار داشته و میتواند شامل انوع متلکپرانی، شوخیهای جنسی، نگاه شکارگرایانه، تجاوزگرایانه و یا پر ولع به بدن زنان، لاسزدن، دستمالی و تماس بدنی با زنان با وجود اکراه آنها، توهین جنسی، طرح خواهشها و توقعهای جنسی و ایجاد روابط جنسی با بهرهبرداری از موقعیت خویش و یا حتی تجاورز عریان جنسی باشد. هرچه که محیطهای کاری خشنترباشند، تجاوزجنسی درآنها معمولتر است؛ برای نمونه، در زندان، ارتش و نهادهای اقتدارگرایانهتر، خشنترین نوع تجاوزهای جنسی رایج است. در بسیاری از کارخانهها و حتی بیمارستانها نیز کارگران و خدمه زن، به وِیژه در شیفتهای شبانه میتوانند آشکارا با تجاوز و آزار جنسی در محل کار روبه رو شوند.»
به باور او، در بسیاری از مواقع زنان با وجود این که مورد تعدی قرار گرفتهاند ولی از ترس ازدست دادن کار و یا بیآبرویی، اینگونه خشونتهای جنسی را با سکوت برگزار میکنند و واکنشی نشان نمیدهند. در بسیاری از ادارهها و دستگاههای دولتی، روابط منشی و رییس معمولا با آزار و بهرهکشی جنسی از زنان همراه است.»
این جامعهشناس « تهدید زنان به بدنام کردن و شایعهپراکنی علیه آنها» را یکی از روشهای رایج برای وادار کردن زنان به باجدهی جنسی و یا به سکوت واداشتن آنها در برابر آزارهای جنسی عنوان میکند.
به گفته درویش پور، در کشوری همچون سوئد حتی روابط جنسی اختیاری و یا عاشقانه بین دکتر و بیمار، استاد و دانشجو، رییس و منشی و از این قبیل روابط میتواند به از دست دادن شغل صاحبان منصبهای بالاتر منجر شود و جامعه به صورت فعال تلاش میکند با آموزش و آگاهیرسانی موقعیت و جایگاه زنان و دختران جوان، با آزارهای جنسی زنان در محیط کار و جامعه مقابله کند.