وقتی بزرگترین فضیلت و شرط انتصاب و انتخاب زنی به دنیا آمدن در بیت فلان آیتالله باشد، وقتی که زنهای دیگر، به علت داشتن کارهای پژوهشی و علمی بیشمار دربارۀ موضوعات و مسائل زنان و وقف زندگی خود در این راه، نه فقط از پذیرش در هیئت علمی محروم شدهاند، بلکه مغضوب هم شدهاند، صرف حضور زنی در هیئت دولت مصداق «به نام زن، به کام نظام مردسالار» است.
«به نام زن، به کام نظام مردسالار»، شماره یک
«دکتر نیره توکلی، گرو مطالعات زنان
از بس طرفداران جنبش زنان و فمینسیتها اصرار کردند که زنان در مراتب بالای مدیریتی کلان کشور حضور داشته باشند و رئیس جمهور جدید، اگر به شعارهای انتخاباتیشان وفادارند و راست میگویند، یک زن هم در کابینه داشته باشد، ایشان ناچار شدند معاونت امور زنان ریاست جمهوری را به یک زن بسپارند. ترجیح میدادند این معاونت را هم به مردان بسپارند، ولی نمیشد. به هر حال، قرعه به نام خانم انسیه خزئلی خورد. ما هم خوشحال شدیم و شروع کردیم به جستجوی اینترنتی که ببینیم ایشان چه فضایلی داشتهاند که به چنین مقامی نایل شدهاند. حاصل جستجوی اینترنتی در سایتهای ایرانی این بود (حالا شاید در سایتهای علمی و پژوهشی خارج از کشور و به زبانهای دیگر پژوهشها و کتابهایی داشته باشند که ما، به علت فیلترینگ به آنها دسترسی نداریم):
انسیه خزعلی متولد ۱۳۴۲ قم و دانشآموخته دکترای زبان و ادبیات عرب است و تحصیلات حوزوی را تا سطح ۳ در حوزه علمیه خواهران قم پشت سر گذاشته است. ریاست دانشگاه الزهرا ، ریاست پردیس دانشگاه رضوی، عضو هیات علمی دانشگاه دانشگاه، دانشجو و استاد نمونه کشوری از جمله سوابق علمی و مدیریتی وی است. وی دکترای خود در ادبیات عرب را در ۱۳۷۸ از دانشگاه تهران دریافت کرد. وی فرزند آیت الله ابوالقاسم خزعلی و خواهر مهدی خزعلی است. او به عنوان استاد نمونه کشوری سال ۱۳۹۰–۱۳۸۹ از سوی رئیسجمهور وقت ایران (احمدینژاد) معرفی شد.
همین و بس، معلومات دیگری، جز عکسهای ایشان که نشان میدهد رنگ چشمهایشان هم سبز است، در دست نیست. یعنی اینکه، به پشتوانۀ کدام فضایل، به مدیریتهای کلان یا ریاست دانشگاه یا مقام استاد نمونه یا ارشد رسیدهاند، معلوم نیست.
برای داشتن چنین رزومۀ پرباری، آدم اول باید در خانۀ آیت الله خزئلی بدنیا بیاید، سپس بمحض اینکه به سن بلوغ رسید، بشود رئیس دانشگاه و کلی مدیریت کلان را هم به عهده بگیرد. واقعا کار سختی است. بیخود نیست کلی جوایز هم در جشنواره های مختلف برده. کار سختش بدنیا آمدن بوده، بقیه اش یعنی خودش بخودش جایزه داده و خودش خودش را استاد ارشد کرده. دریغ از یک خط مطلب یا یک پاراگراف مقاله دربارۀ زنان و مسائل آنها.
بعد آدم به این نتیجه میرسد که وقتی بزرگترین فضیلت و شرط انتصاب و انتخاب زنی به دنیا آمدن در بیت فلان آیتالله باشد، وقتی که زنهای دیگر، به علت داشتن کارهای پژوهشی و علمی بیشمار دربارۀ موضوعات و مسائل زنان و وقف زندگی خود در این راه، نه فقط از پذیرش در هیئت علمی محروم شدهاند، بلکه مغضوب هم شدهاند، صرف حضور زنی در هیئت دولت مصداق «به نام زن، به کام نظام مردسالار» است.