ارسال کننده: آقای غلامعلی اخلاقی 29آذر
تا قانون خانواده برابر: قربانیان اسیدپاشی زندگی دردناکی دارند. درد از دست دادن چهره در دنیایی که زیبایی به اندازه ای برجسته شده که به صورت یک صنعت در آمده است از یک سو و مشکلات معیشتی و روانی برای بازگشت به جامعه از سوی دیگر زندگی آنان را تحت تاثیر قرار می دهد. جراحی زیبایی و پلاستیک، هر چند رشد چشم گیری داشته اما هزینه های آن نیز بسیار گزاف است و هر قربانی قادر به پرداخت آن برای بازپس گرفتن چهره خود نیست. در این جا تنها بحث زیبایی در میان نیست قربانیان عمدتا چشمان خود را از دست می دهند و عمل های پی در پی هم فایده چندانی برای بهبود کامل آنان ندارد. این مسئله می تواند سبب وابستگی آنان به دیگران شود.
متاسفانه شاهد افزایش اسیدپاشی در کشور هستیم و بیشتر قربانیان را زنان و کودکان تشکیل می دهند. تاکنون آمار دقیقی از میزان اسیدپاشی در کشور اعلام نشده است . به گفته یک متخصص رتبه اول سوختگي در كشور به اسيدپاشي و مايعات داغ مرتبط است: «مشكل سوختگي بيشتر در كشورهاي جهان سوم اتفاق مي افتد به گونه اي كه 60درصد سوختگي ها در كشور مربوط به اسيدها و مايعات داغ است.» او اين عامل را بدترين نوع سوختگي و مخرب تر از سوختگي های ديگر می داند. به گزارش فارس، دکترحافظی با بيان اين كه ايران بالاترين ميزان سوختگي به خصوص از نوع اسيدپاشي را دارد، افزود: «ما براي اطلاع رساني در اين زمينه در لبه تيغ قرار داريم، نمی دانيم بايد براي كاهش اسيدپاشی اثرات مخرب آن را عنوان كنيم يا خير».[1]
حساسیت های مربوط به اطلاع رسانی در این مورد از یک سو، فقدان حمایت های لازم از قربانیان جهت درمان پزشکی و روانی و عدم گنجاندن واحدهای درسی مهارت های زندگی جهت آموزش چگونگی مواجه افراد با مسائل و کنار آمدن با مشکلاتشان دور باطلی را ساخته که شکستن آن عزم جزم سیاست مداران و فعالان حوزه مدنی را می طلبد.
ای کاش سیاست گذاران حوزه آموزش به جای گنجاندن واحدهای درسی کمتر ضروری از دوران پیش دبستانی آموزش های حل مسئله و چگونگی تعامل با دیگران را به افراد می آموختند تا در مواجه با جواب نه یا بروز هر گونه مشکلی، آنان رفتارهای غیربالغ از خود نشان نمی دادند و اسیدپاشی را به عنوان راهی برای فرونشاندن خشم خود انتخاب نمی کردند. در ادامه به سرگذشت چند قربانی و نظرات کارشناسان برای بازگشت قربانیان به جامعه پرداخته می شود.
عروسی ای که ماتم شد
اعظم 22 ساله بود که برای شرکت در مراسم عروسی برادرش در بهار سال 84 به تهران آمد به گفته او یک روز پیش از حادثه در حالی که قصد داشته برای خرید مانتو به بیرون برود با بازکردن در خانه، یک دست را دیده که لیوانی از اسید را روی صورتش ریخته است . اعظم پس از گذشت 9 سال از وقوع حادثه هنوز نمی داند که چه کسی روی صورتش اسید ریخته است.[2]
مادری که نه تنها سوخت که شاید حضانت پسرش را هم از دست بدهد
قربانی دیگر معصومه است که بعد از 6 سال زندگی مشترک به دلیل آزار و اذیت و روابط نامشروع شوهرش از او جدا شد و بعد از جدایی همراه آرین پسرش با والدینش زندگی می کرد. وی با بیان این که همسرش بعد از جدایی به موادمخدر روی آورد، گفت: پدر همسرم، فکر میکرد من باعث اعتیاد و مشکلات عصبی پسرش شدهام و چندین بار به من گفت باید به زندگی او برگردم. اما بدرفتاری های شوهرم در دورانی که با او زندگی میکردم آن قدر زیاد بود که نتوانستم وی را ببخشم.
براساس حکم دادگاه پدربزرگ آرین میتوانست هر دو هفته یک بار وی را به گردش ببرد، وی در مورد روز حادثه با بیان این که آن روز به اصرار پسر و پدرشوهرش به یکی از پارکهای شهررضا رفته گفت: وقتی ساعت 11 شب به خانه رسیدیم آرین در بغلم خوابیده بود. از من خواست تا کودکم را به داخل خانه ببرم و دو بسته هدیه کادوپیچ شده را که در صندوق عقب خودرواش بود به من نشان داد. این قربانی اسیدپاشی افزود: هنگامی که به نزد او برای گرفتن هدیه آرین آمدم گفت که چشمهایت را ببند چرا که برای تو نیز هدیهای تهیه کردهام و میخواهم ذوقزدهات کنم. با بستن چشمهایش پدرشوهر سابقش، اسیدی را که از قبل تهیه کرده بود، روی صورت وی می پاشد.[3]
معصومه با بیان این که هزینه درمان وی بسیار سنگین است گفت: پول، یکی از مشکلات من برای ادامه مسیر درمان است.
وی با بیان اینکه پدرشوهرش با وثیقه 50 میلیون تومانی تا اواخر مهرماه آزاد بود، گفت: دورادور مرا تهدید میکردند و این تهدیدها به گوش من میرسید به گونهای که مجبور شدم از اصفهان به مکان نامشخصی منتقل شوم و زندگی کنم.
او با اشاره به ملاقاتش با مسئولان دولت قبل از جمله بقایی میگوید: من تقاضای بیمه، مستمری ماهیانه و پرداخت هزینه درمان داشتم اما هیچ کدام از این مسائل عملی نشد با این حال از قوه قضاییه میخواهم که رسیدگی سریع به پروندههای اسیدپاشی داشته باشند نه این که سالی یک بار یک دادگاه برگزار شود و بعد به دلیل نقص مدارک به تعویق بیفتد.
معصومه با بیان این که مسئولان باید به فکر تنبیه بازدارندهای برای اسیدپاشان باشند، مدعی شد که قصاصی که اجرا نمیشود برای اسیدپاشان بازدارنده نیست و این در حالی است که شاهدیم متهمان با یک وثیقه بیرون میآیند و راحت زندگی میکنند. او این روزها قید درمان خود را زده و نگران دادن حضانت فرزندش به خانواده پدری اوست.
دخترکی که نمی خواهد دوستانش بدانند صورتش را اسید سوزانده
طاهره بهرامی پانزدهم اردیبهشت ماه سال 89 با شنیدن صدای زنگ حیاط به همراه پانیذ دختر سه سالهاش به سمت حیاط رفت. او می گوید پس از بازکردن در حیاط، با زن بلندقامت و ناشناسی روبرو شدم که دستکش و سطل آبی رنگی به همراه داشت. این زن با بیان این که شیره انگور برای ما آورده، وارد منزلم شد، اما هنگامی که برای آوردن ظرف بزرگتر به داخل آشپزخانه رفتم، با آچاری که به همراه داشت، ضربات متعددی به سرم کوبید.
او در یادآوری روز حادثه میگوید: بیحال روی دو زانو نشسته بودم که منا سطل آبی رنگی را که به همراه داشت، روی بدنم پاشید و بعدها متوجه شدم محتویات آن سطل، چهار لیتر اسید سولفوریک بود. با تحقیقات انجام شده توسط ماموران، منا دستگیر شد، او در حالی که بر اثر سوختگی ناشی از اسید، به بیمارستان مراجعه کرده بود، مورد ظن ماموران قرار گرفت و دستگیر شد و در تحقیقات مشخص شد که ارتباطاتی میان جعفر (همسر طاهره) و منا بوده و برای انتقامجویی، این بلا را بر سر من آورده است.
طاهره گفت تمام امیدش قصاص منا بود، اما خودکشی او باعث شد آرزوهایش از بین برود و حالا تمام امیدش بهبودی پانیذ است[4]. پانیذ که جراحت چهرهاش علامت سئوال بزرگی در ذهن همکلاسیهایش ایجاد کرده، به تعدادی از دوستانش گفته که از دوچرخه افتاده و به بقیه گفته که چایداغ روی صورتش ریخته است.
سوختگی درجه سه مادر و مرگ دختر
در بامداد 18 تيرماه 90 مردی در نقشهاي از پيش طراحي شده سه ليتر اسيد را بر روي صورت دختر و زن برادرش كه در خواب بودند، پاشید و پس از آن بدون توجه به فريادهای مادر و دختر به رختخواب خود بازگشته و ميخوابد. يثری دختر برادرش چند روز پس از اين حادثه به علت شدت جراحات وارده ناشي از سوختگي اسيد جان خود را از دست داد و زيور زن برادر او نيز در حال سپريكردن طول درمان است. طبق اقرار یکی از متهمان- عموی یثری- نامزدی او با مردی به غیر از شخصی که خانواده پدری برای او در نظر گرفته بودند، منجر به بروز این حادثه شد.
دكتر رجبي پزشك معالج زيور با بيان اين كه صورت زيور صد درصد سوخته است به ايسنا گفت: 80 درصد از بدن اين فرد نيز به علت شدت جراحات وارده ناشي از اسيد دچار سوختگي درجه سه شده بود. وی با بيان اين كه اسيد تمامی لايههای پوست زيور را سوزانده است، گفت: چشم چپ اين فرد در اسيد ذوب شده است و چشم راست اين فرد نيز در حد تشخيص نور توان دارد[5].
عدم توانایی مالی 6 ماه درمان مادر و کودک خردسالش را به تعویق انداخت
اواخر ارديبهشتماه سال 90 مردم روستای «براتآباد» شهرستان بم با صدای فريادهای كمك زنی جوان روبرو شدند كه فرياد می زد سوختم و از مردم درخواست آب می كرد. هرچند همسايه ها در لحظات اوليه تصور می كردند كه اين زن 24 ساله دچار برق گرفتگی شده است اما هنگامی كه صورت تخريب شده او و دختر دو و نيم سالهاش را ديدند متوجه شدند كه اين زن قربانی اسيدپاشی شوهر معتادش شده است. رعنا دختر 2.5ساله ای اين زن قربانی اسيدپاشی، در اثر اقدام پدرمعتادش نيمی از صورتش را در هنگام شيرخوردن با اسيد از دست داد[6].
به گزارش ايسنا، اين مادر و دختر به علت عدم توانايی مالی قادر به ادامه روند درمان نشدند به گونه ای كه مدت 6 ماه براي ادامه درمان خود به پزشكی مراجعه نكردند و اين درحالی است كه بنا به گفته پزشك معالجشان، سميه می تواند پس از سپریكردن چندين عمل بار ديگر توانايی خود را باز يابد تا خود عصاي دست دختر خردسالش شود كه اين روزها روی تخت بيمارستان قرار دارد اما اكنون آنان در انتظار كمكهای مردمی هستند تا شايد بتوانند از اين دشواری ها نجات پيدا كنند.
عدم تحمل جواب «نه» سبب اسیدپاشی شد
مرد ۴۰ساله اي پس از آن که با جواب منفي دختر مورد علاقه اش براي ازدواج مواجه شده بود به صورت وی اسيد پاشيد و فرار کرد. این واقعه شب 11مهر ماه سال 90 در جنوب تهران رخ داد و در پی آن مريم ۲۳ساله از ناحيه سمت راست صورت، لب ها و قفسه سينه و سمت چپ گردن دچار سوختگی شد. عامل اسيدپاشی پس از اين حادثه متواری شد تا آن که سرانجام پس از ۷۰ روز زندگي مخفيانه دستگير شد[7].
قربانی دیگر «نه» شنیدن شیرین است. متولد سال 1373 که در نوروز سال 91 زمانی که کمتر از 18 سال سن داشت، توسط دوست پسر سابقش مورد اسیدپاشی قرار گرفت. وی با بیان اینکه تاکنون 24 عمل جراحی مختلف نظیر عمل قرنیه، پلک، زیبایی و … انجام داده، افزود: بیش از 40 میلیون تومان خرج عملهای جراحیام شده و خانوادهام دیگر پولی برای ادامه درمانم ندارند.
این قربانی اسیدپاشی زمان انجام آخرین عمل جراحی اش را حدود پنج ماه پیش اعلام کرد و افزود: به دلیل مشکلات مالی، امکان ادامه درمان را نداشتم. این در حالی است که نیازمند چندین عمل جراحی دیگر هستم و امکان بازگشت بینایی به چشمم نیز متصور است. شیرین تنها نهادی که وی را در انجام درمان و پیگیری پروندهاش یاری کرده، شورای چهارم شهر تهران اعلام کرد و گفت: از سوی این شورا تعدادی پزشک برای ادامه درمانم معرفی شد.
این قربانی اسیدپاشی آخرین زمان برگزاری جلسه دادگاه را چهاردهم مهرماه امسال اعلام کرد و گفت: در این جلسه حکم قصاص برای متهم صادر شد.
شیرین با اشاره به اقدامات خانواده جمشید برای اخذ رضایت از وی، گفت: خواهان اجرای حکم قصاص هستم و تنها در صورتی رضایت میدهم که صورت من همانند روز اول شود و خسارت روحی و مادی وارد شده به من جبران شود.
این قربانی اسیدپاشی که به علت وقوع این حادثه از ادامه تحصیل باز مانده است، افزود: در صورتی که زیبایی به چهره ام بازگردد، مایلم ادامه تحصیل داده و پس از اخذ دیپلم به دانشگاه بروم، اما در شرایط فعلی خانه نشین شدم و جز در موارد ضروری به بیرون نمیروم.[8]
اسیدپاشی در محله نارمک
زن جوانی در سوم بهمن ماه 91 با مراجعه به گشت کلانتری 127، به ماموران اعلام کرد که لباس وی از ناحیه پشت دچار سوختگی ناشی از اسیدپاشی شده، با توجه به وقوع چندین مورد اسیدپاشی در حوزه کلانتری 127 و همچنین آموزشهای لازم ارائه شده در خصوص حساسیت بیشتر مأموران در صورت برخورد با موارد مشابه، طرح مهار در محل وقوع اسیدپاشی به مرحله اجرا گذاشته شد.
سرانجام در راستای اجرای طرح مهار، مأموران کلانتری 127 موفق به دستگیری فردی به هویت «مرتضی . ش» 33 ساله شدند که در بازرسی بدنی از وی، یک بطری حاوی اسید کشف شد، این بطری بگونهای ساخته شده بود که در هنگام اسیدپاشی، اسید به صورت پودر از آن به بیرون پخش می شد.
بررسی ظرف حاوی اسید نشان داد که این ظرف به صورت ماهرانه ساخته و داخل جیب لباس قرار داده شده تا در صورت خروج اسید، موجب سوزش و سوختگی بدن متهم نگردد.
با توجه به دلایل و قرائن بدست آمده، متهم به ناچار لب به اعتراف گشود و در اظهارات اولیه خود به کارآگاهان گفت: از دو سال قبل تصمیم به پاشیدن اسید روی خانمها گرفتم. بنابراین از آن زمان به بعد، در مسیر منزلم به محل هایی در حوالی نارمک که برای نظافت منازل در آن جا رفت و آمد میکردم، با ساختن این ظرف ،هر چند وقت یک بار روی لباس خانمها اسید پاشیده و قبل از آن که آنان متوجه اسیدپاشی شوند، به سرعت از آن محل دور می شدم تا فردی چهره مرا نبیند.[9]
اسیدپاشی در بهشهر
ساعت 4:18 صبح روز 19 تيرماه کشف پيکر زن جواني در کانال آبي در سه راه مهديه در شهرستان بهشهر به ماموران اطلاع داده شد. در ادامه تيمي از ماموران کلانتري 11 در محل حاضر شده و پيکر زن جوان را از داخل کانال آب بيرون کشيده و به بيمارستان انتقال دادند اما زن جوان بر اثر شدت جراحات جان خود را از دست داد. پزشکان در گزارش اوليه خود اعلام کردند اين زن بر اثر اسيدپاشي دچار سوختگي شديد در تمام نقاط بدن شده بود.
در ادامه، پرونده برای رسيدگي در اختيار کارآگاهان مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهی قرار گرفت. ماموران در نخستين گام هويت مقتول به نام فاطمه 31 ساله را شناسايي کرده و در بررسيهای خود متوجه شدند مقتول آخرين بار همراه يکي از دوستانش به نام زهرا ديده شده است. در ادامه دو مظنون که يکي از آنها زهرا بود تحت تحقيقات پليسی قرار گرفتند که منکر هر گونه اطلاعي از قتل فاطمه شدند. از سوی ديگر 24 تيرماه در جريان بررسيهای جنايی مشخص شد زمان حادثه زن جوانی با يک دستگاه خودروی پرايد در اطراف بيمارستان تردد داشته و از پرستاران جويای حال قرباني اسيدپاشی شده است.
به گفته رئيس پليس آگاهي استان مازندران، با بررسی مشخصات زن ناشناس و خودروی پرايد مشخص شد فرد مورد نظر همان زهرا 33 ساله بوده که شب حادثه در اطراف بيمارستان حضور داشته است. با کشف اين سرنخ زهرا در خيابان خيام بهشهر دستگير و تحت تحقيقات قرار گرفت. ماموران پليس زن بر روي دست زهرا آثار سوختگی کشف کردند که با بررسی اين آثار مشخص شد او نيز بر اثر ريختن اسيد بر روي دستش دچار سوختگی شده است. از سوی ديگر آثاري از اسيد در صندوق عقب خودروي او به دست آمد در حالي که زهرا همچنان منکر قتل می شد در بازرسي کيف دستی او دفترچه تامين اجتماعي، دفترچه بانک و فتوکپي کارت ملی مقتول کشف شد.
سرهنگ عظيمی خاطرنشان کرد: متهم به قتل که ديگر هيچ راهي برای فرار نداشت لب به اعتراف گشود و جزئيات قتل دوست خود با اسيد را تشريح کرد. زن جوان درباره انگيزه اش از اين جنايت اظهار داشت:من و فاطمه دوستان قديمی بوديم؛ من قرار بود با پسر جواني به نام سهيل ازدواج کنم و با او قول و قرار ازدواج گذاشته بودم، فاطمه نيز قرار بود با پسری به نام ايمان ازدواج کند اما چندی قبل رابطه آن ها با مشکلاتی روبرو شد و ايمان تصميم گرفت از فاطمه جدا شود.
بعد از اين اتفاق متوجه شدم فاطمه تماسهايی با سهيل داشته و قصد دارد با او دوست شود، براي اينکه سهيل را از دست ندهم تصميم به قتل فاطمه گرفتم. شب حادثه همراه ايمان سراغ فاطمه رفته و به بهانه حرف زدن او را به محلي خلوت در سه راه مهديه کشانديم. در آن جا من به بهانه پنچری لاستيک توقف کرده و بعد بر روي صورت و بدن فاطمه اسيد پاشيدم، چند ساعت بعد نيز براي اطلاع از وضعيت به بيمارستان رفتم[10].
اسیدپاشی در شهر کرد
دختر 28 ساله ای که راس ساعت 17 روز یک شنبه 24 شهریور 92 برای رجوع به محل کار خود در میدان آیت الله دهکردی شهرکرد منتظر صاحب مغازه اش بود، مورد حمله و اسید پاشی دختری دیگر قرارگرفت. به گفته شاهدان این ماجرا، پس از متواری شدن دختر مجرم، او توسط کسبه محل دستگیر و بلافاصله در تماس با پلیس ۱۱۰ به ماموران تحویل داده شد. دختر آسیب دیده هم سریعاً به بیمارستان کاشانی انتقال داده شد. وی پس از انتقال به بیمارستان سوختگی اصفهان، بر اثر آسیب دیدگی شدید از ناحیه چشم، ریه، گردن و سینه بعد از گذشت هشت روز جان باخت[11].
این ها بخشی از سرگذشت قربانیان اسیدپاشی بود. اما چرا شاهد افزایش این جرم هستیم و چرا افرادی دست به این اقدام می زنند؟
دکتر حسین آقاجانی با اشاره به پرونده اسیدپاشی روی صورت معصومه عطایی گفت: به طور کلی مطالعه در بحث اسیدپاشی نشان می دهد که افرادی که دست به این کار زدهاند غالبا با اهداف انتقامجویانه، فرد مقابل را قربانی کردهاند.
وی با بیان این که در برخی از موارد نیز علاقه شدید میان طرفین سبب اسیدپاشی شده است، افزود: گاهی علاقه یک طرفه یا اکراه یک طرف از طرف مقابل و علاقه شدید فرد دیگر به وی سبب چنین اتفاقاتی می شود.
آقاجانی با تاکید بر این که افرادی که در دوران زندگی کمتر مهارتهای حل مشکل را آموختهاند سعی می کنند با استفاده از اسید مشکلات خود را حل کنند، افزود: همین موضوع باعث می شود که با استفاده از این ماده سعی کنند زیبایی فرد مورد علاقه، رقیب عشقی یا فردی که نسبت به وی کینه به دل دارند را از بین ببرند. به گفته این محقق اجتماعی، بر اساس نتایج تحقیقات عمده افرادی که دست به اسیدپاشی زدهاند دارای عواطف و احساسات خاصی هستند.
این محقق اجتماعی با اشاره به تحقیقی که درباره قربانیان اسید انجام داده است، اظهار کرد: این افراد غالبا از نظر نوع ازدواج متفاوت بودهاند و گاهی همین اختلافات سبب می شود تا این گونه افراد پس از ازدواج یا پس از شنیدن جواب رد در خواستگاری دست به اسیدپاشی بزنند.
این جامعهشناس ادامه داد: متاسفانه نتوانسته ایم فرهنگ همیاری، تصمیم گیری، معقول بودن و منطقی فکر کردن را به فرزندانمان منتقل کنیم و مدرسه نیز در این زمینه یا کار نکرده یا کمتر آن را مورد توجه قرار داده که همین امر سبب بروز خشونت هایی در سطح جوامع، محلات و خانوادهها شده و مواردی نظیر وقوع درگیری فیزیکی بین افراد نیز نشانه آن است.
آقاجانی بدبینی و سوءظن را نیز از مهمترین عوامل گرایش افراد به اقداماتی نظیر اسیدپاشی و خشونت عنوان کرد[12].
دکتر غلامرضا علیزاده جامعه شناس، نیز با بیان این که در پرونده های اسیدپاشی باید پدیدههای خشونت و خودخواهی مورد بررسی قرار گیرد، افزود: این که فرد احساس کند در صورت علاقه به فردی، طرف مقابل نیز ملزم است او را دوست داشته باشد و در غیر این صورت باید با خشونت عریان که یکی از انواع آن اسیدپاشی است، انتقام بگیرد، امر غلطی است.
او زیاده طلبی و مشکلات تربیتی در محیط خانوادگی را از عواملی دانست که سبب تبدیل افراد به عاملان اسیدپاشی یا انواع دیگر خشونت در جامعه میشود و گفت: گاهی افراد توقع دارند هما نطور که هر آن چه که در خانواده خواسته اند و برایشان مهیا شده، در جامعه هم چنین شرایطی وجود داشته باشد. بنابراین آستانه تحملشان کاهش یافته و توان شنیدن جواب منفی را از دست میدهند.
به گفته این محقق اجتماعی، این دسته از افراد با توجه به این که یاد نگرفتهاند، چگونه باید با جواب رد مواجه شوند، دست به حرکتهای طغیانی و بدون کنترل عقلی و اندیشهای می زنند که انجام آن تنها با راهبری احساسات کور و بیمنطق است.
علیزاده معتقد است: اسیدپاشی موضوعی نیست که تنها دو طرف درگیر آن باشند، بلکه مسئلهای است که خانوادههای زیادی را درگیر خود کرده و به تبع آن جامعه نیز نسبت به آن حساس است.
وی اضافهکرد: وقتی فردی اقدام به اسیدپاشی روی فرد دیگر می کند، تنها قربانی اسیدپاشی نیست که در مسیر یک نوع خشونت عریان قرار گرفته، بلکه خانواده و نزدیکان عامل و قربانی هر دو به نوعی دیگر قربانی شده و زندگی شان تحتالشعاع قرار می گیرد.
این جامعه شناس با بیان این که پس از مدتی متهم نیز احساس شرمندگی کرده و از کرده خود پشیمان میشود، افزود: در این زمان نیز خانواده طرفین درگیر مسئله ای به نام «قصاص» می شوند که این موضوع نیز تبدیل به نوعی چالش روانی برای خانوادههای دو طرف خواهد شد.[13]
نهادها و گروه های مرجع در رفتار خود خشونت را بروز ندهند
علیزاده با تاکید بر این که نهادها و گروه های مرجع نباید در رفتارهای خود خشونت را بروز داده و آن را ترویج کنند، گفت: از آن جا که این گروه ها منبع قدرت هستند و به عنوان گروه مرجع در جامعه به شمار می روند اقدامات خشونت آمیز از سوی آنان سبب تقلید مردم و بازتولید آن در جامعه می شود. وی اضافهکرد: به عنوان مثال در نهادهایی که سمبل قدرت نظام هستند، نباید اعضای آن با قدرت نمایی و خشونت عمل کنند. چرا که این امر بازتولید خشونت در جامعه را سبب می شود. این جامعهشناس با بیان این که نیازمند مبرا کردن جامعه از خشونت از طریق انجام کارهای فرهنگی هستیم، خاطرنشان کرد: جامعه باید به سمت دوستی، مشارکت، همدلی و … حرکت کند و این امر شدنی نیست، مگر با کاهش خشونت و زمینههای آن در جامعه. علیزاده از تمامی نهادهای موثر کاهش خشونت خواست تا وارد عمل شده و به شکل جزیره ای در این حوزه عمل نکنند.
قربانیان نیازمند روان درمانی هستند
دکتر میترا حکیم شوشتری روان پزشک کودکان، با اشاره به حادثه ای که برای طاهره بهرامی و پانیذ دختر خردسالش رخ داده، گفت: اتفاقی که برای این کودک و مادرش رخ داده، در دراز مدت تاثیر منفی بسیاری در زندگی پانیذ خواهد گذاشت و در صورتی که نسبت به رفع آن اقدام نشود، ممکن است وی دچار اختلالات و استرس پس از حادثه شود.
وی با بیان این که در کودکانی که دچار سوختگی های معمولی نظیر سوختگی با آب جوش و … شدهاند، با تاثیرات منفی بسیاری بروز می کند، گفت: در این افراد گاه به نوعی حادثه تداعی شده و ممکن است فرد به تپش قلب، گرگرفتگی و … دچار شود. این روان پزشک کودک ادامه داد: همچنین در مواردی دیده شده که کودکان همان حادثه ای را که برایشان رخ داده شبیه سازی کرده و آن را روی عروسک هایشان انجام می دهند. در درازمدت نیز با توجه به این که شخصیت کودکان در کودکی کامل شکل نگرفته است، تاثیرات نامطلوبی روی شخصیت آنان گذاشته می شود.
حکیم شوشتری راه جلوگیری از چنین مواردی را استفاده از متخصصان بازی درمانی کودکان دانست و گفت: همان طور که در آزارهای جنسی نیز باید با استفاده از متخصصان مجرب بازی درمانی به کودکان کمک کرد، در این نوع موارد نیز باید از طریق بازی درمانی با کودکان ارتباط برقرار کرده و آنان را مورد حمایت های عاطفی قرار داد. او با بیان این که بیش از 50 درصد از کودکانی که دچار سوختگی می شوند، تحت تاثیر اختلالات قرار می گیرند، افزود: با توجه به اینکه طاهره نیز مانند کودکش دچار سوختگی شده، این موضوع می تواند رابطه بین پانیذ و مادرش را نیز تحت تاثیر قرار دهد و حتی ممکن است دچار دلسوزی برای مادرش شده یا به خاطر این که هنگام حادثه نتوانسته برای مادرش کاری کند، دچار احساس گناه یا عذاب وجدان شود.
به گفته این روانپزشک کودک، در برخی از موارد دیده شده به دلیل محدودیتهای ایجاد شده در چهره و نوع سوختگی، امکان برقراری ارتباط و تماس عاطفی میان مادر و فرزند نیز سلب شود. وی با تاکید بر اینکه برای بهبود این وضعیت، انجام عمل های جراحی ضرورت دارد، افزود: چرا که تغییر چهره در خود پنداری کودکان و شکلگیری هویتشان تاثیر بسزایی دارد.
این روان پزشک کودک در عین حال افزود: به موازات انجام عملهای جراحی باید اقدامات روانکاوی و روان درمانی نیز پیش برود، تا این افراد به لحاظ روانی خلایی را احساس نکنند[14].
هزینه های اقدامات روان درمانی از سوی نهادها تامین شود
حکیم شوشتری همچنین درباره هزینههای بالای عملهای جراحی و اقدامات روان کاوی نیز گفت: به نظر می رسد در رابطه با نحوه هزینه های اقدامات روانی و روانکاوی برای این افراد، باید در سمینارهای روان شناسی و روان پزشکی این موضوع طرح شود و در آنجا تصمیمی برای این موضوع اتخاذ شود، تا بتوان به شکل رایگان یا با تخفیفات ویژه این افراد را مورد مداوا قرار داد که البته در این صورت نیز باید این هزینهها از سوی نهادهای دیگر تامین شده و این افراد تحت حمایت قرار گیرند.
وی درباره مدت زمانی که برای روانکاوی و درمان روانی این افراد باید صبر شود نیز به ایسنا گفت: با توجه به این که شخصیت افراد متفاوت بوده و شدت حادثه نیز در هر یک از قربانیان اسیدپاشی متفاوت است، نمیتوان زمان دقیقی را اعلام کرد. اما در کل دوره درمان طولانی است. به گفته این روانپزشک کودک، در نوع روابط و تعاملات «طاهره و «پانیذ» با یکدیگر نیز باید اقدامات روانشناسی و روان کاوی انجام شود و باید با بررسی رابطهای که میان این دو تن وجود دارد، آن را ریشه یابی کرد و دید هر یک از این افراد درباره مشکل خود با طرف مقابل چه دیدگاهی دارند؟
به گزارش ایسنا، با توجه به اینکه قربانیان اسیدپاشی از سوی هیچ یک از نهادهای قانونی و دولتی مورد حمایت قرار نمیگیرد، به نظر میرسد برای درمان فیزیکی و روحی آنان باید نهادی وجود داشته باشد که بتواند ضمن حمایت از آنان، هزینههای درمانی را نیز تا حد زیادی تامین کند[15].
انجمنهایی برای حمایت از قربانیان اسیدپاشی تشکیل شود
آقاجانی (جامعه شناس) خواستار تشکیل انجمنهایی برای حمایت از قربانیان اسیدپاشی شد و گفت: در این انجمن ها علاوه بر این که می توان با پدیده اسیدپاشی مبارزه کرد، میتوان قربانیان اسیدپاشی را نیز تحت حمایت قرار داده و شرایط درمان آنان را با هزینههای دولتی و کمک خیران مهیا کرد. به گفته این جامعهشناس، همچنین این انجمن ها می توانند جامعه را نسبت به مجازات هایی که در رابطه با عاملان اسیدپاشی وجود دارد، آگاه کنند[16].
قربانیان اسید را باید به جامعه بازگرداند
علیزاده(جامعه شناس) نیز معتقد است: اقداماتی باید انجام شود تا افراد آسیبدیده از خشونت در جامعه نظیر قربانیان اسیدپاشی احساس نکنند که زندگی خود را از دست داده و دیگر چیزی برای ادامه ندارند، بلکه باید زندگی را به این افراد برگرداند و متناسب با توانایی هایی که دارند، به آنان در جامعه نقش داد تا باور کنند جامعه به حضور آنان نیازمند است.
به نظر می رسد نیاز به قانون گذاری و اعمال سیاست های حمایتی برای ترمیم آسیب های وارده به قربانیان اسیدپاشی ضروری است . همچنین تعیین مجازات های مناسب به جای قصاص که معمولا هم اجرا نمی شود و اجرا شدنش هم بازتولید کننده خشونت است الزامی است.