۳۲ ۰ حاصل چهل سال حکومت سرکوب؛ آغاز انقلاب زنانه در ایران

طی دوران ۴۲ ساله حکومت جمهوری اسلامی ایران، چند بار در ۸ مارس «روز جهانی زن»، زنان ایران به خیابان آمده و مورد حمله و ضرب‌ و‍ شتم سازمان‌یافته از سوی طرفداران حکومت اسلامی قرار گرفته و سرکوب شده‌اند.تصویر لینک

بار نخست با فراخوان «سازمان ملی پرستاران و بهیاران ایران»، «اتحادیه زنان قاضی» و «جمعیت زنان مبارز» در اسفندماه سال ۵۷ تجمع زنان شکل گرفت و پس از سردادن شعارهای «آزادی جهانی است، نه شرقی نه غربی»، «در بهار آزادی، جای حق زن خالی»، «زن و مرد شهید شدند، هردو باید آزاد باشند»، «استبداد به هر شکل محکوم است»، «برابری، برابری، نه چادر و نه روسری» برابر کاخ دادگستری، ورزشگاه تهران و در نهایت میدان توپخانه گرد‌هم آمدند و با حمله نیروهای تندرو انقلابی سرکوب شدند. شدت عمل انقلابیون در این روز و روزهای بعد به حدی بود که پونز به پیشانی زنان بی‌حجاب زده و با سنگ به آنها حمله کردند.اینترنشنال

این تظاهرات گسترده در واکنش به سخنان روح‌الله خمینی ، بنیانگذار انقلاب اسلامی در مدرسه فیضیه قم بود که بر لزوم رعایت حجاب اسلامی در ادارات تاکید کرده بود. خمینی گفته بود: «زن‌های اسلامی عروسک نیستند. زنان اسلامی باید با حجاب بیرون بیایند، نه اینکه خودشان را بزک کنند.» وی تصریح کرده بود: «زن‌ها هنوز در ادارات با وضع پیشین کار می‌کنند، زن‌ها باید وضع خودشان را عوض کنند. البته کار در ادارات ممنوع نیست، اما باید زنان با حجاب اسلامی باشند.» روح‌الله خمینی با بیان اینکه «به من گزارش داده‌اند که در وزارتخانه‌ها زن‌های لخت هستند و این خلاف شرع است.»

در نهایت نخستین رهبر انقلاب ایران، دستور آغاز دوران جدیدی از محدودیت برای زنان را با این جمله صادر کرد: «زن‌ها می‌توانند در کارهای اجتماعی شرکت کنند، ولی با حجاب اسلامی.»

سرکوب بعدی زنان در روز ۱۷ اسفندماه ۱۳۸۵ در خیابان بهارستان مقابل ساختمان مجلس انجام شد. زنان در این روز برابر مجلس تجمع کردند و این تجمع با ضرب و شتم آنها به پایان رسید.

یازده سال بعد ۱۷ اسفندماه سال ۱۳۹۶ مجدداً زنان طی فراخوانی، تجمعی آرام روبروی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ترتیب دادند که با خشونت شدید پلیس و امنیتی شدن موضوع خاتمه یافت. این برخورد در حالی با زنان ایرانی انجام شد که چند ماه قبل علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی عمومی نسبت به اعتراض «دختران خیابان انقلاب» (‌حرکت اعتراضی زنان در خیابان انقلاب علیه حجاب اجباری) واکنش نشان داده و این اقدام‌ها علیه حجاب اجباری را ناچیز و نتیجه ناآگاهی یا تحریک و پول گرفتن از دشمنان انقلاب دانسته بود.

با نگاهی به همین تاریخچه مختصر از برخورد با خواسته‌های زنان در سال‌های پس از انقلاب اسلامی ایران، می‌توان متوجه شد انقلاب از همان آغاز با وجود اینکه رهبران آن معترف بودند زنان و مردان انقلابی سهم مساوی در به ثمر رسیدن آن دارند، صف‌آرایی خشونت‌بار برابر آزادی زن و حقوق زنان داشته است.

دستاوردهای جنبش زنان و آنچه از دست دادند

جنبش زنان ایرانی در سال ۱۳۴۱، حق رای را همزمان با جنبش‌های پیشرو زنان در جهان بدست آورد و در سال ۱۳۴۶ با تصویب قانون حمایت خانواده، تحول بزرگی در قوانین خانواده را تجربه کرد که در منطقه خاورمیانه بی‌سابقه بود.

این جنبش طی اصلاحات سال ۱۳۵۴ نیز در اموری چون طلاق، حضانت کودکان و تعدد زوجات موفقیت‌های زیادی بدست آورد. همچنین با افزایش سن ازدواج دختران از ۹ سالگی به ۱۸ و سن ازدواج پسران از ۱۵ به ۲۰ سال و کسب ۲۴ صندلی در مجلس و پست‌های دیگری مانند شهردار، سفیر، معاون وزیر، وزیر و عضو شورای شهر توفیق‌های زیادی کسب کرد. اما همه این دستاوردها در ماه‌های نخست انقلاب و پس از سرکوب شدید، از دست رفت.

اجباری شدن حجاب، کاهش سن ازدواج برای دختران از ۱۸ سال به ۹ سال، تعیین سن ۹ سال به عنوان سن مسئولیت کیفری برای زنان، نصف شدن دیه زن نسبت به مرد و در نظر گرفتن طلاق به عنوان حق انحصاری شوهر، نخستین حاصل انقلاب اسلامی برای جنبش زنان ایرانی بود.

جنبش زنان ایران از سرکوب تا مبارزه، از مبارزه تا سرکوب

دهه ۷۰ و سال‌های ابتدایی دهه ۷۰، دوران سرکوب شدید جنبش زنان مانند همه جنبش‌های آزادی‌خواهانه دیگر در ایران پس از انقلاب است. اگرچه در این دوران زنان همچنان بخشی از جامعه مطالبه‌گر و جریان مبارزه سیاسی در ایران بودند، اما در حوزه‌های اجتماعی و مدنی، امکان تحرک از آنها گرفته شده بود. این موضوع تا آنجا ادامه پیدا کرد که زنانی مانند هما دارابی را ناچار به واکنش‌هایی هولناک برابر این فضای بسته کرد.

هما دارابی از زنان فعال جنبش‌های آزادی‌خواهانه و برابری‌خواهانه بود که در سال‌های پیش از انقلاب، سوابق بسیاری در مبارزه مدنی و اجتماعی جهت اعتلای حقوق زنان داشت. او طی سال‌های پس از انقلاب نیز از همان روزهای اول اعمال محدودیت‌ها، علیه این شرایط ایستاد اما در نهایت به دلیل فشار محرومیت‌ها و در اعتراض به حجاب اجباری اقدام به خودسوزی کرد. شهلا شفیق، جامعه‌شناس و از فعالان سرشناس ایرانی ساکن پاریس در یادنامه‌ای در مورد هما دارابی گفته است: «تصویر زنی که از خانه به در می‌آید و در معبر عام و در برابر چشم دیگران خود را به آتش می‌کشد شکوه هولناکی دارد. اهمیتی ندارد آن دیگران بسیارند یا کم. چندان مهم نیست پیش از آنکه شعله‌های آتش از پیکر زن بالا بروند، فریاد اعتراض یا شعاری هم از گلوی او بیرون جسته یا نه. همه آنچه زن می‌خواسته بگوید در آنچه کرده خلاصه شده. زن از خانه بیرون آمده و در برابر چشم دیگران خود را به آتش کشیده است. تصویرش آدم را رها نمی‌کند.»

سال‌های دهه هفتاد دوران تلاش برای ایجاد تغییر در قوانین حقوق زنان است. در این دوران برخی از قوانین وضع شده در روزهای نخست انقلاب طی بیست سال و به مرور زمان تغییر جزئی کردند، از جمله حداقل سن ازدواج برای دختران از ۹ به ۱۳ سال رسید؛ اگرچه همچنان با اجازه پدر و پدربزرگ امکان عقد دختر در سن ۹ سالگی وجود داشت. همچنین قوانین مربوط به طلاق، حضانت فرزندان، دیه زنان و ارث و اجرت‌المثل نیز تغییر جزئی به نفع زنان کرد.

دهه ۸۰، روزگار آغاز مبارزه فراگیر برای احقاق حقوق زن

دهه هشتاد آغاز شکل‌گیری جریان مدنی و اجتماعی فراگیر در مسیر مبارز‌ه برای احقاق حقوق اجتماعی، مدنی و حقوقی زنان است. فعالان حقوق زنان در این دوره اشتراک نظر داشتند که قوانین و تفکر حاکم بر سازمان قدرت در حکومت جمهوری اسلامی، به شدت زن‌ستیزانه است.

زنان در وهله نخست برابر قانونی ایستادند که با استناد به فقه اسلامی زنانگی را در تن زن خلاصه کرده و آن را متعلق به مرد می‌دانست. قانونی که سکوت در برابر تعرض به زن و هر مسئله‌ای که مربوط به پایمال کردن حقوق زنان باشد را راه‌کار موثر برای حفظ حریم مردانه و حرمت جامعه در نظر می‌گرفت.

متولیان دینی و رهبران مذهبی در ایران، زن را به عنوان ناموس مرد، مادر مهربان و شهروندی که مدل خوب آن پرده‌نشین است، تبلیغ کردند و حجاب، پرده عفاف و حیا را نماد غیرت مردانه دانستند. شعارهایی هم که از روزهای اول انقلاب برای حجاب از سوی حامیان حکومت ساخته شد، متناسب همین تعریف بود.

جنبش زنان در این دوره تلاش همه جانبه‌ای را آغاز کرد که به دنبال بازگشت مالکیت زن بر حقوق طبیعی خود و تعیین شیوه پوشش و حضور در جامعه بود. راه‌اندازی «کمپین یک میلیون امضاء»، «کارزار منع خشونت علیه زنان»، «کمپین حذف حکم سنگسار»، «دختران خیابان انقلاب»، «چهارشنبه‌های سفید»، «کارزار افشاگری تعرض و تجاوز» و «کمپین مبارزه علیه حجاب اجباری» بخشی از این تلاش‌ها طی دو دهه گذشته هستند.

زنان در جامعه ایران خواهان تغییر نگاه جنسیتی به ایشان و مالکیت بر بدن خود بوده و می‌خواهند در تعیین شیوه پوشش و چگونگی حضور اجتماعی‌شان مختار باشند.

ایجاد سازمان‌ غیر‌رسمی با تاثیرگذاری وسیع برای احقاق حقوق زنان

جنبش زنان طی سال‌های پایانی دهه هشتاد و سال‌های ابتدایی دهه نود، تنها منحصر به مبارزه برای دستاوردهای حقوقی نبوده است، بلکه خصوصاً از سال‌های ۸۸ به بعد گفتمان این جریان برای حوزه‌های مختلف اجتماعی که درخواست تغییر داشته‌اند از جمله اقلیت‌های قومی و مذهبی الهام‌بخش شده است.

طی این دوران سازمان گسترده‌ای با استفاده از امکانات فضای مجازی برای اطلاع‌رسانی در خصوص حقوق زنان و پیگیری مطالبات و خواسته‌های آنان در داخل و خارج از کشور متشکل از چهره‌هایی اثر‌گذار شکل گرفت. چهره‌های سرشناس این مبارزه نیز که در دهه شصت و هفتاد دوران تنگنا و عسرت را در تبعید یا شرایط تنگ اجتماعی تجربه کرده بودند، در این دوره مجدداً به عرصه مبارزه مدنی و حقوقی بازگشتند و سلطه قوانین مردانه در حکومت جمهوری اسلامی ایران برای کنترل حق مشارکت اجتماعی و حقوق زنان را به چالش کشیدند.

در عین حال طی این دوره زنان برای مسائلی مانند اختیار پوشش و برابری حقوق خود وارد صحنه مبارزه علنی و خیابانی شده‌اند و با وجود اسیدپاشی، تعرض و تهدید به ناامن شدن جامعه برای آنها با سفارش نمایندگان ولی‌فقیه، روبه‌روی دستگاه سرکوب و نادیده گرفته شدن ایستاده‌اند.

این مسائل در شرایطی که آمار تعداد زنان تحصیل‌کرده ایرانی طی این سال‌ها در کنار نابرابری موجود در به کارگیری زنان در مشاغل، رشد چشمگیر داشته، حرکتی را به راه انداخت که رهبران آن دیگر صرفاً زنان نخبه و حتی برخوردار از تحصیلات عالی نیستند، بلکه دخترانی هستند که از سنین پایین برای احقاق حقوق خود و ایستادگی برابر جامعه مرد سالار مبارزه می‌کنند.

دهه ۹۰ و انقلاب زنانه در ایران

امروز همچنان که صدای زنان در جامعه شنیده می‌شود، آنها بیش از دیگر اقشار اجتماعی برای آزادی هزینه‌ می‌دهند. نگاهی به فهرست اسامی زنان در‌بند، تبعید شده و آن‌ها که جانشان را طی چهار دهه گذشته در این مسیر از دست داده‌اند، روشنگر ابعاد این موضوع است.

خواندن روایت‌های مبارزه زنان نیز روشنگر انگیزه آنها برای ایجاد تغییر و آغاز «انقلاب زنان در ایران» است. روایت‌هایی از این دست که حضور زنان به هر ترتیب در مسیر مبارزه را برای همه الهام بخش می‌سازد: «می دویم طرفش، می‌گوییم خانم بهبهانی عزیز شما بروید…حسابی درگیری است. چند نفر نیروی ضد شوری به سویش می‌آیند. . دست‌هایمان را دورهم حلقه می‌کنیم و دیواری به دور او شکل می‌دهیم…می گوییم این سیمین بهبهانی است، افتخار ایران است، پیشکسوت و تاج سر همه ایران است…غولی از میانشان می‌گوید: خوب باشه! من هم حسینم! یکیشان می‌گوید هری…برو پیرزن! …» این بخش از نوشته روایتی از حضور سیمین بهبهانی در سال‌های پایان زندگی‌اش با وجود کهولت سن و بیماری در جمع زنان است. مبارزه زنان در ایران در مسیری قرار دارد که دیگر متوقف نمی‌شود.

در پایان اشاره به نظر شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل و یکی از فعالان سرشناس حقوق زنان، روشنگر مسیر مبارزه زنان است. او در بخشی از مقاله‌ای که در مجله گاردین منتشر شده، نوشته است: «قوانین حکومتی با موقعیت واقعی زنان ایران انطباق ندارد و بنابراین جنبش برابری‌ طلبی زنان بسیار نیرومند است. هر چند این جنبش رهبر، دفتر مرکزی و یا تشکیلاتی ندارد، ولی خانه هر ایرانی که به برابری حقوق زن و مرد معتقد است، نقطه‌ای است برای مبارزه و فعالیت این جنبش.»