یک زن در تهران توسط شوهرش با ضربات چاقو مورد ضرب و جرح قرار گرفته است. شوهر این زن پیش از وقوع این حادثه به دلیل ضرب و شتم همسرش در بازداشت به سر می برد و پس از آزادی با تودیع وثیقه دست به این اقدام زده است. این زن ۵۶ ساله میگوید که “وقتی پس از اقدام نخست به کلانتری رفتم و به آزادی شوهرم اعتراض کردم با خونسردی گفتند که چه باید کرد شوهرت است و ما کاری نمی توانیم انجام دهیم. یک زن به جز خانه خودش کجا می تواند برود؟ چطور به خانه ام بروم وقتی از سوی شوهرم امنیت ندارم؟ نزدیک به ۲ ماه است که روی تخت با دست بریده شده، یک دست فلج، یک چشم و صورت داغون روی تخت خوابیدم، چطور می توانم هزینه زندگی ام را تامین کنم.”
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از رکنا، اشرف سادات حسینی ۵۶ ساله که این روزها روی تخت با صورتی پر از بخیه و خط خطی، با چشمی کور شده، انگشتان و کف یک دست قطع شده، یک دست بدون حرکت و در حالیکه روی سرش ضربات زیاد چاقو و قمه خورده است روی تخت به سختی حرف می زند و از روز وحشت می گوید از روزی که فقط درد می کشید و می دید دستانش ساطوری می شوند و انگشتان دستش قطع شده در گوشه ای افتاده اند از آن روز پر از کابوس! صدای شکستن شیشه هنوز در گوش هایش است هیچ کس نبود نجاتش دهد تا اینکه با تصور مرگ چشمهایش را برای همیشه بست.
زنده ماندنش یک معجزه بود و حالا زنده مانده اما شاید سرنوشت پیش رویش بدتر از مرگ نیاشد خودش کار می کرد و حالا حتی نمی تواند کارهای شخصی اش را انجام بدهد از خانه خودش وحشت دارد و دیگر نمی خواهد پایش به آن خانه برسد:
این زن که اشرف سادات حسینی نام دارد در ابتدای حرف هایش می گوید ترس از شوهرم باعث شده که هر لحظه چشم به پنجره بیندازم و می ترسم شوهرم پنجره را بشکند و با قمه به سراغم بیاید.
اشرف سادات حسینی که در یک تراژدی تلخ و مرگبار از سوی شوهرش هدف ضربات زیاد قمه قرار گرفت، گفت: “۲۷ سال قبل با محسن ازدواج کردم در این سالها او آدم شر و دعوایی بود. همسرم از وقتی که به سراغ مواد مخدر شیشه رفت رفتارهایش نسبت به گذشته بدتر شد و شروع به تهمت های ناموسی به من و دخترمان می زد و هر روز که از سر کار می آمدم حرف های نادرستی می زد و زندگی را برایم جهنم کرده بود.”
این زن افزود: “اوایل شهریور امسال بود وقتی از محل کارم به خانه رسیدم دوباره شروع به تهمت زدن کرد و وقتی اعتراض کردم که چرا تهمت های زشت و دروغین به من می زنی مرا به باد کتک گرفت و با گلدان سرم و قفسه سینه ام را شکست که از او شکایت کردم و دستگیر شد اما خواهرش با یک قرار وثیقه شوهرم را آزاد کرد. وقتی شوهرم با قرار وثیقه که یک فیش حقوقی بود آزاد شد من در خانه مادرم بودم که به بچه هایم پیغام می داد که به مادرتان بگویید به خانه بازگردد و خودش از خانه می رود. اما ما نمی دانستیم همسرم قصد قتل مرا دارد.”
خانم حسینی ادامه داد: “یکی از فرزندانم کرونا گرفت به همین خاطر به خانه خودم رفتم بعد از ۱۰ روز محسن زنگ زد و به بهانه اینکه می خواهد پوتین و کفش هایش را بردارد که به جلوی در خانه آمد، وقتی جلوی در رفتم به او گفتم خودش وارد حیاط شود و کفش هایش را بردارد اما اصرار داشت که من داخل حیاط شوم که در یک لحظه مرا در داخل حیاط روی زمین انداخت و زانویش را روی گلویم گذاشت و می گفت باید رضایت بدهی، چون احتمال می داد که پسرم به خانه بازگردد از ترسش فرار کرد که بعد از آن به اداره پلیس و پزشکی قانونی رفتم و از او شکایت کردم.”
وی اظهار داشت: “ساعت ۷ عصر ۲۵ آبان ماه امسال، اشرف سادات حسینی از محل کارش به خانه شان در خیابان ایثار شمالی منطقه فرحزاد بازگشته بود در خانه بود که از داخل حیاط صدایی شنید، ترس به سراغش آمد و احتمال داد که شوهرش برای انتقام بار دیگر به سراغش آمده است. در خانه به صدا در آمد، اشرف سادات حسینی وحشت زده به پشت در رفت، شوهرش با تغییر صدای خودش را سعید خواهرزاده محسن معرفی کرد، اشرف سادات ترسیده بود و در را باز نکرد و فقط به فکر فرار بود، زن وحشت زده چادر به سر انداخت تا از پنجره راه فرار پیدا کند که توری پنجره آشپزخانه مسیر فرار را برای او بسته بود. محسن شروع به فحاشی کرد و شیشه خانه را شکست، اشرف سادات قبل از اینکه از خانه فرار کند به پسرش زنگ زد و از حمله پدرش به خانه خبر داد.”
اشرف سادات در خصوص حمله شوهرش گفت: “محسن می دانست در خانه کسی نیست و قصد قتل مرا داشت، به سرعت از خانه خارج شدم و وقتی به چهارچوب در حیاط رسیدم، محسن از چهارپایه به پایین آمد و ابتدا با قمه ضربه ای با پاشنه پایم زد که روی زمین افتاد و دیگر نمی توانستم فرار کنم. داخل کوچه بودم، ۳ جوان جلوی در بودند، من روی زمین افتاده بودم که محسن با قمه محکم ضرباتی به سمت سر و صورتم می زد، من سعی می کردم با دست جلوی ضربات قمه را بگیرم، قمه بالا می رفت و پایین می آمد و با دستم جلوی ضربات را می گرفتم تا اینکه یکی از زنان همسایه او را هل داد و محسن با اطمینان از اینکه مرا کشته فرار کرد و نمی دانم مرا چطور به باغچه برده بودند و روی من یک چادر کشیده بودند که پسرم سر رسید و دیگر هیچ چیز به یاد ندارم.”
علیرضا در خصوص این پرونده تلخ که برای مادرش اتفاق افتاده گفت: “پدر از همان ابتدا با مادرم مشکل داشت اما از سال ۸۶ به بعد اختلافات پدرم با مادرم درگیر می شد و اختلاف ها بالا گرفت تا اینکه ۲ ماه قبل پدرم با گلدان سر و دنده های مادرم را شکست و حتی بینی خواهرم را که دوقلو هستیم به خاطر اعتقاداتش شکست. پدرم اعتیاد به مواد مخدر دارد و قرص روانگردان می خورد و همیشه به حرف های ناروا و تهمت به مادر و خواهرم می زد، توهم خاصی داشت دیگر تهدید به قتل می کرد و خودش در خانه سلاح های سرد از قبیل قمه ، تبر، چاقو و قداره می کرد و با همین قمه دست ساز به مادرم حمله کرد.”
وی افزود: “وقتی بالای سر مادرم رسیدم نبض مادرم نمی زد و پدرم اطمینان پیدا کرده بود که مادرم را کشته که دیگر به او ضرباتی نزده بود. انگشت و دست راست مادرم روی زمین بود که برای پیوند به بیمارستان بردیم اما ۲ انگشت و انگشتر مادرم در کوچه نبود و وقتی مادرم در بیمارستان به هوش آمد متوجه شدیم که پدرم انگشت و انگشتر مادرم را با خودش برده است.”
علیرضا گفت: “ضربات آنقدر سنگین و محکم بود که دسته قمه شکسته شده در صحنه جا مانده بود، باور کنید یک داعشی با یک داعشی دیگر این کار را نمی کند، از آن روز به بعد همیشه آماده درگیری بودم و حتی اجازه نمی دادم خواهرم تنها جایی برود چون می دانستم او دوباره به سراغمان می آید. هیچ پدری در حق زن و بچه اش این کار را نمی کند، اگر می خواست به قتل برساند مثل همان دختر بچه ای که پدرش در شمال او را کشت دست به قتل می زد نه اینکه مادر زجر بکشد، مادرم در این سالها به خاطر اینکه می خواست آبرویش را حفظ کند سکوت کرده بود.”
اشرف سادات حسینی خطاب به ابراهیم رییسی برای برخورد با شوهرش و حمایت از یک زن رنج دیده می گوید: “قوه قضائیه، دولت و نظام چرا نباید از یک زن که می خواهد با شرافت و آبرو زندگی کند حمایت نمی کند. چرا نباید جلوی این افراد گرفته شود و قانون برای آنها سخت گیری نمی کند که شوهرم بعد از اقدام نخست دوباره به سراغم بیاید؟ وقتی به کلانتری رفتم و به آزادی شوهرم اعتراض کردم با خونسردی گفتند که چه باید کرد شوهرت است و ما کاری نمی توانیم انجام دهیم! یک زن به جز خانه خودش کجا می تواند برود؟ چطور به خانه ام بروم وقتی از سوی شوهرم امنیت ندارم؟ نزدیک به ۲ ماه است که روی تخت با دست بریده شده و یک دست فلج و یک چشم و صورت داغون روی تخت خوابیدم، چطور می توانم هزینه زندگی ام را تامین کنم. سال گذشته بخاطر اینکه موقعیت کاری ام خوب شود با همه سختی هایی که در خانه و محل کارم بود تلاش کردم و لیسانس حقوق گرفتم تا خودم و خانواده ام را بالا بکشم اما این مرد لیاقت من و بچه هایش را نداشت.
علیرضا در خصوص هزینه های جراحی مادرش می گوید هر چه داشتیم فروختیم تا بتوانیم عمل های پیوند مادرم و درمانش را بپردازیم اما هزینه ها زیاد است و باید باز به بیمارستان برویم و مادرم تحت نظر قرار گیرد که از مردم می خواهم برای سلامتی مادرم دعا کنند.