زنان روستایی ایران در سه واژه: رنج، محرومیت و زندگی برده وار

1۵ اکتبر برابر با ۲۳ مهر روز جهان زنان  روستایی نام گذاری شده ‌است. پیام اصلی این روز، حمایت از زنان روستایی برای دسترسی پایدار به منابع غذایی و مبارزه با فقر می باشد.زنان روستایی ایران در سه واژه: رنج، محرومیت و زندگی برده وار

تم امسال سازمان ملل برای این روز نیز ایجاد مقاومت زنان روستایی در شرایط کوید 19 می باشد که برای ایرانیان بیشتر یادآور اوج مشقت زنان روستایی ایران فقط برای زنده ماندن حتی بدون ویروس کرونا می باشد.

زنانی که چالشهایی چون ازدواج زودرس، محرومیت از تحصیل، خشونت‌های خانگی، فقر دانش حقوقی و اجتماعی، فقر بهداشت و دسترسی به آب، کولبری آب و ده‌ ها مشکل دیگر راه را برای توسعه و حداقل خلاقیت بر آنها بسته است.

در ایران، فرهنگ حکومتی مردسالار و فرهنگ مدیریت مبتنی بر ریش سپیدی در روستاها، امکان مشارکت اجتماعی زنان را محدود کرده است. یک زن «خوب» در ساختار جامعه روستایی زنی است که در چارچوب خانواده بتواند همه مشقتها را تحمل کرده، خوب کار کند، به همه خدمت کند و با فرسایش جسم و روح خود، انسجام خانواده را حفظ نماید. فرهنگی که در کنار فقر و هزار مشکل دیگر که همین حکومت به مردم و به خصوص روستاییان تحمیل کرده ، شرایط غیرقابل تصوری را برای زنان روستایی ایران و دختران آنها به وجود آورده است.

دختران روستایی، محروم از تحصیل

دختران روستایی، محروم از تحصیل

اکثر دختران روستایی و به خصوص عشایر به دلیل عدم دسترسی به مدرسه، پس از گذراندن پنج کلاس ابتدایی در مدارس بسیار فرسوده و خطرناک و یا چادری و کپری، امکان تحصیلشان تمام می شود. زندگی در مناطق صعب‌العبور، کوچ‌نشین بودن، سختی تهیه الزامات مدرسه، مخاطرات طبیعی همچون خطر حمله حیوانات وحشی، هراس از مزاحمت بیگانگان در مسیرهای طولانی و صعب العبور از جمله موانع مهم تحصیل دختران است.

فرحناز مینایی‌پور، مشاور وزیر آموزش و پرورش رژیم در امور زنان در این رابطه بی شرمانه می گوید: «در مناطق روستایی مدرسه ابتدایی دایر می‌شود اما چون برای مقطع متوسطه به چندین معلم در یک مقطع برای دروس مختلف نیاز هست امکان سرویس‌دهی به دانش‌آموزان در روستاها وجود ندارد. به‌عبارت دیگر برای آموزش و پرورش نمی‌صرفد»! (سایت حکومتی سلامت نیوز – ۱۴مهر ۱۳۹۸)

راه حل ارائه شده توسط مدیران آموزش و پرورش برای مشکل تحصیل دختران روستایی، حذف مدارس آنها و جایگزین کردن آن با مجتمع‌های بزرگ آموزشی در یک منطقه محوری و یا شبانه‌روزی است. آنها بر سر مردم منت هم گذاشته و ادعا می کنند که «سعی می‌کنیم» سرویس متمرکز بگذاریم.

این مقامات پس از اعتراف به ارزش ندادن به تحصیلات دختران روستایی، انتظار دارند که مردم به حذف صورت مسئله با شعار «مدرسه متمرکز» اعتماد کنند و خانواده و فرهنگ مردم را متهم می کنند.

مینایی‌پور، می گوید: «‌این مشکل فرهنگی را در بسیاری از مناطق روستایی داریم که خانواده‌ها اجازه نمی‌دهند دخترانشان برای ادامه تحصیل به روستای دیگر یا مناطق شبانه‌روزی بروند و همین هم باعث ترک تحصیل آنها می‌شود.»

محروم از تحصیل

زهرا نهضت، فعال حقوق زنان در این‌ باره تاکید می کند: «از اواسط دهه۸۰ تا‌کنون کیفیت آموزش در روستاها رو به وخامت رفته است. کودکان و نوجوانان در حد خواندن و نوشتن و حل مسائل ساده ریاضی هم درمانده ‌اند. به جز کمبود معلم در روستاها، معضلات دیگری هم گریبان تحصیل دانش‌آموزان به‌ ویژه دختران را گرفته است. مثلا هم ‌اکنون پل ارتباطی روستا به سمت شهر ملاثانی در خوزستان تخریب شده و دختران باید با قایق‌های قدیمی به مدرسه آن سوی آب بروند و حالا از ترس بارش‌های زمستانی که ممکن است آنها را در رودخانه غرق کند، تعدادی از آنها پیشاپیش ترک تحصیل کرده‌اند.» (سایت حکومتی همشهری – ۱۴مهر ۱۳۹۸)

به گفته معصومه خنفری، فرماندار کارون، ساخت مراکز آموزشی متمرکز برای هر چند روستا نیز، وعده ای است که تا اجرا فاصله زیاد دارد. وی از نبود مدرسه راهنمایی در بعضی شهرها نیز پرده برمی دارد و می گوید: «به عنوان مثال شهر کوت عبدالله و یا منطقه اسلام آباد این شهرستان با کمبود شدید فضای آموزشی مواجه هستند و منطقه پر تراکم اسلام آباد نیز فاقد دبیرستان دخترانه است. به دلیل کمبود مدرسه در شهر کوت عبدالله دانش آموزان این منطقه برای ادامه تحصیل مجبور به مراجعه به شهرستان اهواز هستند.» (خبرگزاری حکومتی ایلنا – ۴مهر ۱۳۹۸)

در جریان پاندمی کرونا نیز بی عملی رژیم ضربه دیگری به تحصیلات دختران روستایی زده است. پریچهر سلطانی دبیر کارگروه زنان روستایی عشایر و مناطق محروم معاونت زنان و خانواده روحانی اعتراف کرد که در دوره کرونا بیشترین آسیب را دانش آموزان عشایر دیدند. چرا که در مناطق صعب العبور به اینترنت، گوشی و… دسترسی ندارند و نمی توانند از شبکه شاد استفاده کنند. البته آنها قبل از کرونا هم به دلیل کوچ، ۴ماه از سال تحصیلی را از دست می دادند. (خبرگزاری حکومتی رکنا – ۱۵مهر ۱۳۹۹)

ازدواج زودهنگام و زایمان های مکرر

ازدواج زودهنگام و زایمان های مکرر

ازدواج دختربچه ها در روستاهای ایران امری بسیار رایج است. در بعضی موارد، خانواده های فقیر، دختران را به خاطر ازدواج از ادامه تحصیل باز می دارند.

این سنت زن ستیزانه آن هم در شرایط عدم دسترسی به امکانات بهداشتی و فرهنگی مناسب باعث می شود که دختران در سن بسیار پایین مادر شده و پشت سر هم زایمان کنند. آن ها حتی گاهی تا ۱۲ بار بچه به دنیا می‌آورند و در جوانی جسمشان فرسوده می شود. این امر در کنار شرایط سخت فقر و زندگی روستایی، زندگی را برای زنان روستایی ایران از نوجوانی به جهنم تبدیل می کند.

رژیم ایران در این زمینه نیز به مخفی کردن مساله می پردازد تا بتواند سیاست های زن ستیزانه خود را دنبال کند.

آخرین گزارش‌های ثبت‌شده در سالنامه های مرکز آمار ایران مربوط به سال ۹۵ است. بر اساس این گزارش ۳۷ هزار و ۴۳۰ دختر ایرانی در سال ۹۵ در حالی ازدواج کرده‌اند که تنها ۱۰ سال داشته‌اند. از این تعداد ۲۰هزار و ۳۰۸تن اهل روستا بوده اند.

سارا باقری، وکیل دادگستری در این باره می گوید: « مسئولان بد نیست به شهرهای کوچک و روستاها سر بزنند تا بفهمند کودک ‌همسری در این مناطق تا چه حد بیداد می‌کند… از نزدیک با مادرانی صحبت می‌کردم که در سن ۱۲ سالگی ازدواج کرده بودند. در ۲۰ سالگی چهار بچه داشتند. دختران و پسران را خیلی سریع مزدوج می‌کنند و این سیکل باطل از مادر به فرزندان تکرار می‌شود. حتی در برخی نقاط، این کودکان داد و ستد می‌شوند و به ویژه دختران در ازای پول به عقد مردی هم سن پدر بزرگ‌شان در می‌آیند. یکی از این دختران ۱۳ سالش بود و با گریه می‌گفت من دوست دارم درس بخوانم اما راهی جز ازدواج ندارم.» (سایت حکومتی اعتماد – ۹دی ۱۳۹۸)

ازدواج زودهنگام

معصومه آقاپور علیشاهی، نماینده مجلس رژیم از روستاهای محروم در بخش صوفیان نام می‌برد که بارداری دختران ۱۳- ۱۴ ساله در آن زیاد اتفاق می‌افتد. به گفته علیشاهی، مادران ۲۰ ساله‌ای را در این روستاها می‌شود دید که ۴-۵ بچه دارند. به گفته او سن وفات خیلی از زن‌های منطقه بین ۴۰ تا ۴۵ سال است. این مساله به خاطر ازدواج در سن پایین و زایمان‌های مکرر اتفاق می‌افتد. (سایت معاونت امور زنان و خانواده – ۲۹تیر ۱۳۹۸)

یک زندگی برده وار

زندگی برده وار

در روستاها، بیشتر بار زندگی را زنان بر دوش می کشند. آنها علاوه بر اینکه بار اصلی کارهای کشاورزی و اقتصاد روستایی را بر دوش دارند همه کارهای مربوط به خانواده و خانه را نیز انجام می دهند.

زنان روستایی ایران با انجام بی جیره و مواجب کارهایی از قبیل نگهداری و مراقبت از دام و طیور، تهیه هیزم، آوردن آب، رسیدگی به چادرها و محل زندگی، قالی بافی، تولید شیر و ماست، پخت نان، شیردوشی، نظافت خانه، پخت و پز، شستشوی لباس افراد خانواده، بچه داری، و… زندگی بسیار سخت و برده واری را تجربه می کنند.

بسیاری از آنان ساعت کارشان قبل از طلوع آفتاب شروع‌‌ می‌شود و آخرین نفری هستند که به رختخواب‌‌ می‌روند.

استعدادهای سرشار دختران روستایی نیز که از تحصیل باز می مانند، به ناچار محدود به آموزش زیردست مادرانشان برای یادگیری اصول چرخاندن زندگی روستایی می شود. آنها از سنین زیر ده سالگی مجبور به انجام کارهایی چون پذیرایی از پدر و برادر، بچه داری، آشپزی و رختشویی، دوشیدن شیر گوسفند، تهیه هیزم، حمل آب، تهیه محصولات دامی و صنایع دستی می‌شوند. صرف نظر از نبود دسترسی به امکانات آموزشی، سلطه فرهنگ زن ستیزانه رژیم آخوندی و اولویت داشتن مردان در همه زمینه ها، بر فرهنگ سنتی روستاییان سوار شده و به محرومیت دختران روستایی دامن می زند.

زندگی برده وار

پریچهر سلطانی دبیر کارگروه زنان روستایی عشایر و مناطق محروم معاونت زنان و خانواده رژیم ضمن اشاره به خوشبینانه ترین مشکلات امروزه زنان روستایی ایران اعتراف کرد: «زنان روستایی و عشایر در دستشویی هایشان آب گرم ندارند و در دسترسی به حمام با مشکل روبرو هستند. آنها بر سر جوی و رودخانه با آب سرد لباس می شویند.» (خبرگزاری حکومتی رکنا – ۱۵مهر ۱۳۹۹)

کار زنان روستایی

کار زنان روستایی

زنان روستایی ایران نقش مهمی در اقتصاد دارند. براساس شواهد و آمارهای موجود بیش از ٧٠ درصد فعالیت‌های مربوط به امور دام و طیور، حدود ۴٠ درصد امور مربوط به زراعت و باغبانی و ٨٠ درصد فرآوری محصولات کشاورزی به روش سنتی را زنان روستایی و عشایری انجام می‌دهند، اما در بسیاری از موارد نامی از آنان برده‌‌ نمی‌شود و یا به حساب مردان نوشته‌‌ می‌شود. (سایت حکومتی همدلی – ۱۵مهر ۱۳۹۹)

این زنان محروم به دلیل اطلاع نداشتن از حق و حقوق انسانی خود و سلطه مردسالاری حاکم که معمولا در روستاها پررنگ‌تر است مورد بدترین خشونت‌ها قرار‌‌ می‌گیرند.

علیرغم اینکه زنان روستایی و عشایری نقش بسیارکلیدی در اقتصاد روستایی کشور ایفا می‌کنند اما توانمندسازی منجر به اشتغال آنان همچنان در حاشیه است.

در سال۹۷ دولت اعلام کرد که پروژه ای برای تسهیل مشاغل روستایی گشوده است. اما به گفته مشاور وزیر و مدیرکل دفتر امور زنان روستایی و عشایری وزارت جهاد کشاورزی، ۲۳۰۰صندوق خُرد زنان روستایی، از این تسهیلات بی بهره ماندند. این تسهیلات با سد بزرگی به نام وثیقه بانکی روبه روست و بانک‌ها املاک روستایی رابه عنوان وثیقه نمی‌پذیرند.
یکی دیگر از ستم های نظام مردسالار علیه زنان روستایی، تملک حاصل دسترنجشان توسط دلالان حکومتی است. این زنان محروم با مشکلاتی همچون عدم شناخت بازارهای مدرن، فقدان مهارتهای مالی موثر، دسترسی محدود به آموزش فناوری، عدم آگاهی نسبت به انطباق مهارت‌های شغلی با سبک غالب زندگی مصرف کنندگان، موانع سیاسی و اقتصادی محدودکننده دسترسی‌ به بازارهای جهانی، ناپایداری اقتصادی و گران شدن مواجهند. واسطان حکومتی از این مسائل سوء استفاده کرده، محصولات عشایری که دسترنج ساعتها زحمت آنهاست را به قیمت ارزان از آنها می خرند و با چندبرابر قیمت به فروش می رسانند. (خبرگزاری حکومتی ایمنا – ۲۱آبان ۱۳۹۸)

پریچهر سلطانی در این رابطه اعتراف می کند: «به طور کلی برای صنایع دستی زنان عشایر هیچ اقدامی صورت نگرفته و هیچ برنامه ای برای صنایع دستی زنان عشایر وجود ندارد. به عنوان مثال ۶۰-۷۰هزار تومان ارزش حداقلی هر کیلو نخی است که زنان عشایر با پیلی می ریسند، اما به دلیل عدم دسترسی به بازارها مجبورند این نخ یا محصولات دیگرشان را به یک سوم قیمت به واسطه ها بفروشند. واسطه ها زنان روستایی و عشایر را استثمار می کنند.» (خبرگزاری حکومتی رکنا – ۱۵مهر ۱۳۹۹)

زنان به‌ دلایل مختلف حاضر می‌شوند با دستمزد کمتر کار کنند

در این میان، ویروس کرونا نیز وضعیت را برای زنان روستایی ایران به مراتب دشوارتر کرده است. فاطمه اسماعیلی ‌پور، مدیرعامل تعاونی صندوق خرد زنان روستایی می گوید: «زنان روستا اکثرا به دامداری، پرورش گیاهان دارویی، صنایع دستی و… مشغول هستند که با شیوع ویروس کرونا به طور کامل شغل خود را از دست داده اند».

وی می افزاید: «از آنجایی که معاش روستاییان بیشتر وابسته به لبنیات است این روزها که کرونا باعث تعطیلی بازار روزها و فروشگاه‌ ها شده تمام محصولات روستایی ‌ها روی دستشان مانده و خریدار ندارد.» (خبرگزاری حکومتی برنا – ۲۷خرداد ‍۱۳۹۹)

بعضی دیگر از زنان روستایی ایران نیز که خود سرمایه ای برای اشتغال ندارند، به عنوان کارگران روز مزد کار می کنند. به طور مثال در استان گلستان زنان در بخش‌ های مختلف کشاورزی کار می کنند. آنها با مشکلات وسیع تری دست و پنجه نرم می کنند.

قاسم سوخته ‌سرایی، رئیس نظام صنفی کشاورزی استان گلستان در این باره می گوید: «به ‌طور میانگین می‌ توان عنوان کرد که زنان کشاورز ۶۰‌درصد مردان مزد می گیرند.»

او می افزاید: «کشاورزان نمی‌ توانند به مردان مزد کمتری بدهند، چون قبول نمی‌ کنند که کار کنند، اما زنان به‌ دلایل مختلف حاضر می‌شوند با دستمزد کمتر کار کنند.» (سایت حکومتی اقتصاد –  ۱۰آبان ۱۳۹۸)

کولبری آب و فرسایش جسم زنان روستایی

کولبری آب و فرسایش جسم زنان روستایی

زنان روستایی و حاشیه نشین، بیش از هر قشر دیگری از زنان، با طیفی از خشونت‌ها و آسیب‌ها مواجهند. یکی از آسیب‌های جسمی که زنان و کودکان با آن مواجهند کولبری آب است. چراکه آب لوله کشی در اغلب روستاهای ایران وجود ندارد و زنان و دختربچه ها مسئول تامین آب مصرفی خانواده می باشند. حمل روزانه آب در ظروف سنگین و بعضا مسافت های طولانی آسیب‌های جسمی و روانی متعددی برای زنان ببار می آورد.

به گفته پریچهر سلطانی، زنان بختیاری به خاطر تامین آب مجبورند مشک های آب ۷۰کیلویی را کیلومترها حمل کنند. (خبرگزاری حکومتی رکنا – ۱۵مهر ۱۳۹۹)

این مشکل در استان محروم سیستان و بلوچستان هم بیداد می کند. دختران و زنان روستایی در سیستان و بلوچستان به دلیل بی آبی دچار انواع بیماری ها می شوند. زنان و دختربچه ها در این روستاها باید روزانه چند بار، مسافتی طولانی در مسیرهای بسیار ناهموار را طی کنند. این پیاده روی طولانی به دلیل حمل ظروف سنگین آب در گرمای ۵۰درجه تابستان و در سرمای زمستان، آنها را دچار انواع بیماری ها همچون دیسک کمر، شکستن مهره های ستون فقرات، کمردرد و سقط جنین می کند.

بسیاری از مناطق برای تأمین آب آشامیدنی و سایر مصارف ضروری چاره ای جز آوردن آب از هوتگ ندارند. کاری که آنها را در معرض غرق شدن قرار داده و یا به طعمه ای برای تمساح تبدیل می کند. طی سالهای اخیر تنها ۲۰ کودک به دلیل غرق شدن در هوتگ جان خود را از دست داده اند. (خبرگزاری رسمی ایرنا – ۱مرداد ۱۳۹۸)

در همه روستاهای این استان حتی یک متر لوله گذاری هم صورت نگرفته است. ۸۰درصد شهروندان در زاهدان با قطعی آب مواجهند. به دلیل بی آبی مفرط بعضی از روستاها خالی از سکنه شده و اهالی برای ادامه زندگی به مشهد، کرمان، گلستان، یزد و مازندران کوچ کرده اند.

کولبری آب

مشکل بی آبی در خوزستان نیز به مسئله ای حاد برای مردم این خطه تبدیل شده است. صادق حقیقی پور، مدیرعامل آب و فاضلاب خوزستان گفت، «حدود ۷۰۰ روستای استان خوزستان در بحث تأمین و توزیع آب مشکل دارند و ما بارها این مسئله را اعلام کرده ایم. اما دولت اعتنایی نمی کند.» (خبرگزاری رسمی ایرنا – ۲۴ خرداد ۱۳۹۹)

مجتبی یوسفی عضو مجلس رژیم در اهواز به تازگی اذعان کرد که مردم ۸۰۰ روستای خوزستان به رغم نزدیکی به ۵ سد بزرگ و ۷ رودخانه به آب شرب پایدار دسترسی ندارند. (خبرگزاری حکومتی فارس – ۲۰ مرداد ۹۹)

زنان خوزستان در نبود آب شرب و قطعی های مکرر آب با مشکلات فراوانی چه به لحاظ بهداشت و سلامت فردی و چه به لحاظ نگهداری و مراقبت از کودکان خود، مواجه هستند. زنان برای تهیه آب آشامیدنی باید ساعتهای طولانی در صف بایستند تا بتوانند یک دبه آب قابل شرب برای خانواده هایشان تأمین کنند.

شرایط وخیم بهداشت و تغذیه

شرایط وخیم بهداشت و تغذیه

شرایط بسیار سختی که زنان روستایی ایران در آن زندگی می کنند صدمات زیادی به سلامتی آنها وارد می کند.

مژگان سلطانی، رئیس گروه ورزش بانوان اداره کل ورزش و جوانان استان اردبیل از رواج ناهنجاری‌های مربوط به گردن، شانه، ستون فقرات، لگن، زانو و پا در میان زنان روستایی این استان خبر داده و می گوید که زنان روستایی بیشترین ناهنجاری را در کمر و زانو دارند. (سایت روزنامه حکومتی همشهری – ۲۷آذر ۱۳۹۸)

پریچهر سلطانی می گوید: «زنان عشایر خودشان باید به داد خودشان برسند چرا که مسیر محل استقرارشان تا مراکز پزشکی بسیار دور است. تغذیه مادران باردار با مشکل روبرو بوده و دسترسی آنها به امکانات بهداشتی بسیار کم است… در گذشته اگر یک زن ۳سال یکبار بچه دار می شد، امروزه هر سال یک بچه به دنیا می آورند. دختران و زنان روستایی و عشایر دچار سوءتغذیه هستند. چون سالانه چکاپ نمی شوند، سرطان ها دیر تشخیص داده می شود و بیماری در بدنشان پیشرفت می کند.» (خبرگزاری حکومتی رکنا – ۱۵مهر ۱۳۹۹)

سلطانی در ادامه می گوید، بودجه برای طرح سونوگرافی سالانه زنان باردار و کنترل سرطان های شایع در زنان روستایی و عشایر تایید نشده است.

سلطانی در جای دیگر می افزاید: «این زنان شدیداً به خدمات دندانپزشکی نیاز دارند. زنان روستا و عشایر به دلیل بارداری های زیاد و سوءتغذیه دندان های شان خراب بوده و خدمات دندانپزشکی بسیار گران است و نمی توانند از عهده هزینه آن بربیایند. زنان روستا و عشایر از کمترین امکانات ورزش نیز محرومند.» (خبرگزاری حکومتی رکنا – ۱۵مهر ۱۳۹۹)

اینگونه مشکلات در مناطقی چون سیستان و بلوچستان و خوزستان صد چندان می شود. در اثر خشکسالی ۲۰ ساله در این مناطق و گرد و خاک بسیار، شهروندان استان سیستان و بلوچستان به بیماری هایی مانند بیماری های تنفسی سل و تنگی نفس مبتلا هستند. (خبرگزاری حکومتی رکنا – ۱۳ تیر ۱۳۹۷)

محروم ترین زنان ایران

محروم ترین زنان ایران

متاسفانه گزارش حاضر تنها گنجایش بخش بسیار بسیار ناچیزی از مشکلات زنان روستایی ایران را داشت. به مسائل مهمی همچون وضعیت دردناکزازله زدگان و سیل زدگان سالها و ماه های گذشته، عدم وجود اولیه ترین زیرساخت ها برای زندگی روستایی، تخریب اکوسیستم و محیط زیست از طریق کارخانه های مضر یا انباشت زباله در محل زندگی مردم،تخریب خانه های مردم از طرف بنیاد مستضعفان و سایر نهادهای فاسد حکومتی،سد سازی و ساخت و ساز های غیر علمی  در منطقه کشاورزی و زندگی روستاییان توسط سپاه پاسداران همچنین به مسائل این زنان با اپیدمی کوید۱۹ اصلاً پرداخته نشد.

با این وجود، همین مرور مختصر نیز تصویر دردناکی از وضعیت زنان روستایی ایران بدست می دهد. می توان تصور کرد که تحت نظام زن ستیز ملایان، که زنان رسما در قانون خود انسان درجه۲ تعریف می شوند، چه بر سر محروم ترین زنان ایرانی که دسترسی چندانی به رسانه ها و شبکه های اجتماعی نیز ندارند می آید.

این جا است که ثابت می شود، هرگونه سخن از حقوق زنان و حقوق بشر، و حتی توسعه انسانی و محیط زیست، بدون تلاش برای منزوی کردن هرچه بیشتر و سرنگونی حکومت آخوندی در ایران، لوکس و بی معناست.