ایرانوایر
بازداشت کارگردان تئاتر «رویای شب تابستان» و مدیر «تئاتر شهر» تهران به خاطر انتشار تیزری از این نمایش که در آن از حرکات موزون و رقص استفاده شده بود، بازداشت «مائده هژبری»، دختر جوانی که ویدیوهای رقص خود را در فضای مجازی و اینستاگرام به اشتراک میگذاشت و بازخواست «محمدعلی نجفی»، شهردار سابق تهران به خاطر رقصیدن دختران خردسال در یکی از جشنهای شهرداری، بسیاری را یاد «فرزانه کابلی» میاندازد.
فرزانه، بازیگر، بالرین و طراح حرکات موزون تا به حال دوبار به خاطر رقص بازداشت شده است؛ یک بار در اوایل دهه 70، زمانی که فیلم خصوصی کلاس رقص او منتشر و به صورت گسترده در ایران دست به دست شد. در این فیلم، جمعی از بازیگران زن مطرح آن سالها حضور داشتند.
او اوایل دهه 80 هم همراه تمام گروه نمایش «آمین» بازداشت شد. این نمایش با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روی صحنه رفته بود و فقط برای خانمها اجرا میشد.
فرزانه کابلی با شنیدن خبرهای مربوط به بازداشت به خاطر رقص، یاد خاطرات تلخ خودش می افتد؛ خاطراتی از زندان «اوین» که هنوز هم وقتی بخشی از آن را به زبان میآورد، گریهاش میگیرد. «ایرانوایر» با او درباره این اتفاقات، گفت وگو کرده است:
خبرهای بازداشت تئاتریها را خوانده اید؟
- بله؛ از بچهها پیگیر کارشان بودم. راستش خیلی نگرانشان بودم. با خودم میگفتم ای خدا! اینها الان شرایط شان مثل شرایط سخت آن دوره من است. ولی بعد دیدم شرایط من خیلی بدتر بوده؛ خیلی.
چه طور؟
- دفعه اول که من بازداشت شدم، هیچ کس از من حمایت نکرد. حتی رییس اداره تئاتر که من کارمند آن جا بودم یا رییس خانه سینما که من عضو پیوسته اش هستم هم هیچ اقدامی برای آزادی من انجام ندادند.
دفعه اول شما را به خاطر انتشار فیلم خصوصی جشن پایان کلاس درس بازداشت کردند؟
- بله؛ وقتی فیلم توی شهر پخش شد، ما را احضار کردند و بعد هم حکم یک و نیم ماه زندان برای من بریدند. اما به بازیگرانی که در فیلم بودند، کاری نداشتند؛ یعنی هیچ بازیگری «ممنوع الکار» نشد. فقط من را ممنوعالکار و اسیر کردند. چیزی که من را خیلی اذیت کرد، این بود که من آن جا متوجه شدم یک خانم چادری، از کارمندان اداره اماکن خیابان «وزرا» به یکی از همان خانمهای بازیگر که در فیلم بود، میگفت تو بگو که داشتند از من یواشکی فیلم میگرفتند و برو! این را بگویی، کسی با تو کار ندارد.
در حالی که یک خانم بازیگر چه طور میتواند متوجه دوربین نشود یا لنز را نشناسد؟ بازیگر حضور دوربین را حس میکند. چه طور میشود که من از آنها یواشکی فیلم گرفته باشم؟ این بود که همه آزاد شدند و به کار خود برگشتند جز من که روانه زندان اوین شدم.
چه چیزی از زندان بیشتر در یادتان مانده است؟
- یک ماه و نیم در زندان بودم اما از آن چه که رفتم، قویتر برگشتم. زندان چیزی برای یادگرفتن ندارد. هرچه هم میدانی، در آن جا ازدست میدهی. اما من سعی کردم آن قدر قوی باشم که نتواند چیزی را از من بگیرد. به من در کنار قاتلها و خانمهای خیابانی و دزدها جا داده بودند. یک طرف من یکی از خانمهای خیابانی بود که خانه تیمی داشت و طرف دیگرم یک دزد بود. تخت هم نداشتم و باید روی زمین میخوابیدم. آقای «هادی مرزبان»، شوهرم میتوانست هفتهای 10 هزار تومان برای من بیاورد که بتوانم از فروشگاه خرید کنم. هر روز ورزش میکردم و میگفتم حداقل این است که روی فرم بمانم و فیزیکم را از دست ندهم. وقتی میخواستم بروم برای اجرای حکم، وسایلم را در یک چمدان گذاشتم اما نگذاشتند چمدان را با خودم ببرم. وسایلم را داخل کیسه نایلون کردند و دادند زیر بغلم. این خیلی دردناک است. وقتی برگشتم، وسایلم توی همان کیسههای نایلون زیر بغلم بود و یک چادر هم روی سرم. هادی جان وقتی من را در آن هیبت دید، گفت ای کاش من روزی بتوانم فیلم زندگی و مسیری که تو برای حفظ این هنر در این مملکت طی کردی را بسازم و این تصویرِ الان تو که این قدر قوی و محکم بیرون آمدی را نشان دهم.
(گریهاش میگیرد)
چه قدر طول کشید تا از حال و هوای زندان بیرون آمدید و دوباره کارتان را شروع کردید؟
- شاید باورتان نشود اما فقط سه روز رفتم شمال تا کلهام باد بخورد، بعد برگشتم و دوباره کلاسهایم را راه انداختم. گقتم من به کاری که میکنم، اعتقاد دارم؛ به این هنری که دارم. هنر من عرضه بدن نیست. من اصلا در این مملکت ماندهام که این هنر فقیر را که هر روز دارند فشار میآورند آن را له کنند، زنده نگه دارم. من اصلا سیاسی نیستم ولی فقط ماندهام که این هنر را هر چه قدر در فضای بسته و محدود به خانمها، زنده نگه دارم .
دفعه دوم زمانی بازداشت شدید که برای خانمها اجرا داشتید.
- بله؛ در تالار وحدت اجرا میکردیم. یک کار بود به نام «آمین» که با مجوز از وزارت ارشاد، خانمها برای خانمها اجرا میکردند. روز سوم اجرا و زمانی که پنج قسمت از برنامه باقی مانده بود، مدیر صحنه گفت خانم کابلی تلفن دارید! از بیرون به صحنه تلفن کرده بودند. رییس تالار پای تلفن به من گفت خانم کابلی لطفا برنامه را کوتاه کنید. گفتم نمیتوانم، پنج قسمت مانده است تا برنامه تمام شود. من دارم با سی دی جلو میروم. گفتند خواهش میکنم قطع کنید، الان از قوه قضاییه اینجا هستند و میخواهند شما و بچهها را ببرند. گفتم برای چه؟ ما مجوز داریم. یک مجوز پیش شما است، یکی دست مدیر اجرایی است و یکی هم دست هادی جان است که در پارکینگ تالار منتظر من مینشیند. گفت بله، مجوزتان دست خودشان هم هست اما میخواهند شما را ببرند. من چهار قسمت برنامه را حذف کردم و یک دفعه رفتیم قسمت آخر. بعدش هم من رفتم روی صحنه و گفتم خیلی معذرت میخواهم ما مجبوریم همین الان برنامه را قطع کنیم. همه هاج و واج مانده بودند که چه شده است. در حالی که مطابق مجوز وزارت ارشاد، ما تا 11 شب اجازه اجرا داشتیم.
من و همه بچهها را سوار ماشینهای ون کردند و بردند وزرا. ما تا ساعت 12 شب آنجا بودیم. بعد گفتند بروید و هفت صبح دوباره برگردید. وقتی از وزرا بیرون آمدیم، دیدم رییس تالار وحدت، رییس مرکز موسیقی، رییس حراست وزارت ارشاد، رییس حراست تالار، رییس مرکز هنرهای نمایشی همه بیرون ایستادهاند. گفتم شما این جا چه کار میکنید؟ گفتند ما وقتی فهمیدیم شما این جا هستید، نتوانستیم بخوابیم. این حمایت برای من خیلی اهمیت داشت. هفت صبح دوباره رفتیم آن جا. بچهها ظهر آزاد شدند اما من را بردند اوین. روز پنج شنبه بود. به خاطر همین یک روز ماندم و روز جمعه به ساختمان دادگستری نزدیک بازار رفتم. یک سری سوال پرسیدند و آزادم کردند.
به طور کلی انقلاب چه تاثیری روی کار شما گذاشته است؟
- وقتی انقلاب شد، من رقص را یک جور دیگر دیدم. شرایط انقلاب من را برد سمت موسیقیهای سنتی که اتفاقا طراحی حرکات موزون روی آنها بسیار سخت است؛ طراحی روی موسیقیهای «حسین علیزاده»، «همایون شجریان»، «علیرضا قربانی»، «سالار عقیلی» و… . قبلا هم ما رقص محلی کار میکردیم اما آن چه بسیاری از مردم میپسندیدند، کارهای قری فری بود. ولی من سعی کردم نگاه مردم را تغییر دهم و بگویم رقص یا حرکات موزون فقط آنچیزی که همراه با قر و بشکن باشد، نیست. البته این بخشها هم در کارهای محلی ما وجود دارند و اتفاقا خیلی شاد و زیبا هستند اما همه رقص، این حرکات نیست.
خودتان را سانسور هم میکنید؟
- کاری نمیکنم که خلاف جمهوری اسلامی باشد. همه خطوط قرمز را میشناسم و وقتی کار روی صحنه میبرم، سعی میکنم این خطوط رعایت شوند. لباس هایی که طراحی میکنم هم همه پوشیده هستند. حرکات مزونی نیز که طراح شان هستم، تلفیقی هستند و همه از حرکات محلی و ملی و حرکات کلاسیک باله گرفته و تلفیق شده اند. ما از لحاظ فولکلور، به شدت غنی هستیم. من دقت میکنم همه ریزهکاریهای آن را بشناسم و به مخاطب درست منتقل کنم؛ مثلا در خراسان، ما چند نوع حرکت موزون داریم که با رقص بیرجند و تربت حیدریه متفاوت هستند. من روی این موضوعات تحقیق و بعد حرکات موزون را طراحی میکنم.
هیچ وقت به مهاجرت فکر نکرده اید؟
نه، نمیتوانم. برادرم در امریکا زندگی میکند و من برای مسافرت پیش او میروم اما دو هفته بیش تر بند نمیشوم. اگر میخواستم بروم، خیلی سال پیش میرفتم. هرکس به من می رسد، میگوید تو دیوانهای! برای چه ماندهای؟ تو هر جای دنیا بروی، میتوانی همین هنر را به مردم معرفی کنی. اما این جا خانه من است و دوست ندارم بروم.