تسنیم
زنان و دختران “ادور” هر صبح که در خانههای خشتی و گلی خود چشم باز میکنند، برایشان آغاز روزی به درازای یک زندگی پر از غم و حسرت و سختی است، ناملایمتهایی که آنها را در اوج جوانی پیر کرده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از یاسوج، حکایت عجیبی دارد قصه پرغصه دختران و زنان روستاهای محروم شهرستان بویراحمد در دنیای بیرحمی که زخمهای زیادی نه تنها بر چهرههای نحیف و شکستهشان که بر قلبهای بیآلایششان هم روا داشته، زخمهایی که هر بار غمانگیزتر از قبل سر باز میکند، احساساتمان را جریحهدار میکند و بعد از مدتی دوباره به دست فراموشی سپرده میشود.
روستای ادور از توابع دهستان سیلاب و کلوار بخش مارگون شهرستان بویراحمد یکی از روستاهای محروم این شهرستان است که تاکنون هیچ دولتی برای رفع مشکلات ساکنینش چارهای نیندیشیده است.
برای رسیدن به این روستا که محل زندگی و سکونت حدود 20 خانوار با جمعیتی بالغ بر 100 نفر از مردم پاک و رنجکشیده شهرستان بویراحمد است باید از مرکز استان مسیر 200 کیلومتری صعبالعبور و پرسنگلاخ را طی کرد تا پس از طی این مسیر ناهموار به جایی برسی که با وجود نداشتن بسیاری از امکانات اولیه، هنوز هم زندگی در آن جریان دارد.
اما راه ارتباطی تنها مشکل روستاییان ادور نیست، ادور زنان و دختران زحمتکشی دارد که سالهاست بار سنگین بیتوجهی مسئولان را به دوش میکشند، کار هر روزه این دختران و زنان زخمدیده از ناملایمتهای روزگار، رفتن به کوه و جنگل برای یافتن هیزم است و تا قبل از افتتاح آبرسانی توسط سپاه، آب را نیز از مسافتهای طولانی بر دوش حمل میکردند.
صورتهای زنان و دختران ادور از شدت کار و تلاش آفتابسوخته و پوستهایشان پیر و چروکیده شده است، زنان و دخترانی که در سن 30 سالگی، سیمای زنان 50 ساله را تداعی میکنند تا در دنیایی که زنان و دختران هر روز به دنبال برندهای آنچنانی لباس هستند و در کشوری که زنانش بیشترین مصرفکننده لوازم آرایشی در سطح جهان هستند، زنان ادور تنها آرزویشان گازکشی به روستا و ایجاد شغل برای همسرانشان باشد.
مردان ادور سالهاست که به دلیل نبود شغل کوچ کردهاند. آنگونه که زنان ادور میگویند مردانشان علیرغم داشتن تحصیلات دانشگاهی به علت نبود هیچ شغلی در روستا، برای کارگری به عسلویه و اصفهان میروند تا بلکه لقمه نانی برای پر کردن شکم همسران و فرزندانشان بدست آورند.
هر صبح که زنان ادور در خانههای خشتی و گلی خود چشم باز میکنند، برایشان آغاز روزی به درازای یک زندگی پر از غم و حسرت و سختی است که اگر گاز داشتند هرگز تن نحیف و ظریفشان را زیر بار این هیزمهای سخت و خشن خمیده نمیکردند و اگر همسرانشان در کنارشان بودند به جای انجام کارهای مردانه، به زیباییهای زندگی در کنار فرزندانشان دلخوش میشدند.
زن جوان ادوری که صورت آفتابسوخته و پیکر نحیفش سنخیتی با موهای سیاهش ندارد، با بیان اینکه گاهی از صبح تا عصر برای آوردن هیزم به کوه میرود، به خبرنگار تسنیم میگوید: تعدادی از روستاهای اطراف آبگرمکن دارند و راحت از آن استفاده میکنند اما ما نداریم و باید برویم هیزم بیاوریم تا حمام را گرم کنیم که خیلی اذیت میشویم.
تنها خواستهای که این زن از مسئولان دارد گازکشی روستای ادور است و میافزاید: گاهی که برای جمع کردن هیزم به کوه میرویم هیزم هم گیرمان نمیآید چون اجازه نمیدهند درختها را قطع کنیم و ما باید خیلی بگردیم تا بتوانیم هیزم پیدا کنیم.
این زن ادوری به وضعیت مالی نامناسب مردم روستای ادور اشاره کرده و میگوید: از نظر مالی در وضعیتی نیستیم که بتوانیم مرتب کپسول گاز مایع خریداری کنیم و مجبور هستیم از هیزم استفاده کنیم.
زن دیگری که همسرش دو ماهی میشود برای کارگری به بندر عسلویه رفته و هنوز برنگشته است، میگوید: همسرم هر بار که برای کارگری میرود 60 تا 70 روز میماند و پس از آن چند روزی به ما سر میزند.
پیرمردی که به نظر می رسد از معدود مردان بازمانده روستای ادور باشد، میگوید: پسرم دو سال است که عروسی کرده اما دو ماه هم در خانهاش نمانده است، لیسانس دارد اما بیل کارگری در دست میگیرد.
به گزارش تسنیم، “ادور” دردمندانه آخرین نفسهایش را میکشد و اگر نسخه شفابخشی برای دردهای مردان، زنان و دختران این دیار پیچیده نشود فرار را بر قرار ترجیح میدهند و با مهاجرت به حاشیه شهرها، سرنوشتشان مانند حاشیهنشینان شهر یاسوج به حاشیه میرود.