تغییرات اجتماعی در بساط زنان دستفروشِ مترو

ایران

وضعیت عمومی و شرایط زندگی زنان دستفروش متروی تهران چگونه است؟ نگرش و نظرات زنان دستفروش نسبت به شغل‌شان چیست؟ دستفروشی زنان در مترو چه تغییرات اجتماعی را در سال‌های اخیر سبب شده؟ اینها سؤالات اصلی تحقیقی بود که چندی پیش در قالب یک پژوهش در متروی تهران انجام دادم.

وضعیت عمومی و شرایط زندگی زنان دستفروش متروی تهران چگونه است؟ نگرش و نظرات زنان دستفروش نسبت به شغل‌شان چیست؟ دستفروشی زنان در مترو چه تغییرات اجتماعی را در سال‌های اخیر سبب شده؟ اینها سؤالات اصلی تحقیقی بود که چندی پیش در قالب یک پژوهش در متروی تهران انجام دادم.
 
نتیجه گزارش تحقیقی بلندی شد که در آن تلاش کردم به این سؤالات و دیگر پرسش‌های این پژوهش پاسخ دهم. پاسخ‌ها و نتایجی که به برخی از آنها در این گزارش کوتاه خواهم پرداخت. تحقیق اصلی بیش از 12 هزار کلمه است و امکان چاپ کامل آن وجود ندارد.
حتماً شما هم در متروی تهران با زنانی روبه‌رو شده‌اید که ساک‌های سنگین را از این واگن به آن واگن جابه جا می‌کنند. زنانی که هر نوع کالایی که تصورش را بکنید می‌فروشند و برخی تنها راه تأمین زندگی‌شان فروش همین محصولات است. طبق آنچه کارشناسان اجتماعی می‌گویند، پدیده دستفروشی زنان با افزایش فقر اقتصادی خانوارها و همچنین افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار رشد قابل توجهی یافته.
 
برخی نیز انواع تفکیک‌ جنسیتی همچون جداسازی زنان و مردان را در اتوبوس و مترو موضوعی می‌دانند که دستفروشی برای زنان را راحت‌تر کرده و پدیده‌ای به نام دستفروشی زنان در واگن‌های زنانه متروی تهران را رقم زده است. کارشناسان معتقدند نبود جامعه‌پذیری اقتصادی از کودکی، نبود حلقه‌های حمایتی، روابط دوستانه و همچنین بازار کار پر از تبعیض برای زنان، این شیوه از کسب و کار را در جوامع سنتی به یک شیوه آسان کار کردن تبدل کرده. شیوه‌ای که شاغلان در آن احساس استقلال می‌کنند. شاید برای همین است که با وجود افزایش محدودیت‌های بیشتر برای این شیوه از کار همچنان هر روز علاقه‌مندان بیشتری برای دستفروشی پیدا می‌شود. دلایلی که بررسی آن مورد توجه تحقیق من هم بوده است.
 
برای انجام این تحقیق روش میدانی و کیفی را انتخاب کردم، یعنی چند روز متوالی در محل کار زنان دستفروش متروی تهران حاضر شدم و با 15 نفر از آنان در گروه‌های سنی مختلف و برحسب سابقه کار و فعالیت مصاحبه‌های عمقی انجام دادم. در ضمن می‌بایست این کار را در ساعات مختلف روز انجام می‌دادم و سعی ‌می‌کردم با گروه‌های مختلف ارتباط برقرار کنم، چراکه تعدادی از فروشندگان دانشجو هستند و بعد از ساعت تحصیل‌شان کار می‌کنند.
 
همچنین برخی زنان خانه دارند و برخی هم بدون اطلاع خانواده‌شان در مترو دستفروشی می‌کنند. بنابراین حضورم در ساعات مختلف روز امکان ارتباط با همه فروشندگان را فراهم کرد. مصاحبه‌ها همه در ایستگاه‌های مترو انجام شد، چون زنان دستفروش ترجیح می‌دادند در همان جا به سؤالات پاسخ دهند و بعد هر چه سریع‌تر به کارشان بازگردند. مصاحبه با مسافران و بررسی نظرات و نگرش آنان درباره پدیده دستفروشی در مترو و گفت‌و‌گو با پلیس مترو نیز بخش دیگری از این گزارش تحقیقی بود.
 

 
زنان دستفروش چه می‌گویند؟
 

 
مهناز و مریم خواهرهستند، اولی 17ساله و دومی 19 ساله؛ سرپرست خانواده هفت نفره‌شان. پدرشان چند سال پیش فوت کرده و سرپرستی خانواده تمام و کمال به عهده این دو خواهر افتاده است. می‌گویند قبلاً مادرشان در مترو کار می‌کرده اما کمر درد و پادرد شدید خیلی زود او را از پا انداخته وآنها تصمیم گرفته‌اند تنها کاری که به عقل‌شان می‌رسیده را ادامه دهند. این دو خواهر در مترو شال و روسری می‌فروشند.  مهناز می‌گوید: «مجبور شدیم درسمان را رها کنیم. به مادرمان گفتیم ازعهده این کار برمی‌آییم. چون قبلاً اینجا دختران جوان زیادی را دیده بودیم که کار می‌کردند.
 
اما این روزها من و خواهرم هم پادرد و کمردرد گرفته‌ایم. واقعاً کار سختی است تازه حال مادرم را می‌فهمیم.» با این همه این دو خواهرجوان تأکید می‌کنند که چاره دیگری ندارند و برای تأمین مخارج زندگی مجبورند این کار را ادامه دهند.
 

 
عذرا 40 ساله دیگر زن دستفروش مترو تهران دو فرزند دارد. او چند سالی است از شوهرش جدا شده و حالا سرپرستی فرزندانش را هم به عهده گرفته: «کار من غیرقانونی است، خودم هم این را می‌دانم، اما چاره‌ای ندارم.»
 

 
 او این روزها در واگن‌های زنانه مترو تهران لوازم آرایش می‌فروشد. قبلاً آرایشگر بوده اما چون برای خودش کار نمی‌کرده و کارفرما داشته، درآمد اندکش پاسخگوی نیازهای زندگی‌اش نبوده. او پنج سالی هست که در مترو دستفروشی می‌کند. این زن به‌دلیل سابقه طولانی کار در مترو تهران یکی از دستفروش‌های شناخته شده‌ای است که دیگر زنان دستفروش به او مراجعه می‌کنند و مشکلات‌شان را با او در میان می‌گذارند.
 

 
زهرا 32 ساله چهار فرزند دارد و دستمال سفره و وسایل آشپزخانه می‌فروشد: «همسرم معتاد بود اما الان چند ماهی است اعتیادش را ترک کرده. به هرحال چون مدام ترک می‌کرد و دوباره دنبال اعتیاد می‌رفت این بار از او خواستم دیگر کار نکند، گفتم نمی‌خواهم کار کنی، فقط دنبال مواد نرو. الان بیکار است و من تنها نان‌آور خانواده‌ام.»
 

 
 این زن سرپرست خانوارهم تأکید می‌کند که از صبح تا شب کار می‌کند و روزی 15 تا 17 هزار تومان درآمد دارد، درآمدی که باید با آن همه مخارج زندگی از جمله کرایه خانه را هم بپردازد.  او می‌گوید: «برای بچه‌هایم سخت است از صبح تا شب تنها باشند، فرزند 5 ساله‌ای دارم که از ساعت هشت تا 9 شب من را نمی‌بیند اما چاره دیگری ندارم. با درآمد همین شغل، کرایه خانه برجی 200 هزار تومان و هزینه آب و برق را می‌دهم. هیچ وقت نمی‌توانم فکر کنم اگر این کار نباشد، باید چه کنم این کار برای من حیاتی است.» زهرا تمام مدت شبانه روزش را در ایستگاه‌های زیرزمینی مترو می‌گذراند و ناهاری را که ازخانه آورده بین مسیر می‌خورد. او بارها تأکید می‌کند برای ادامه زندگی چاره دیگری جز دستفروشی در مترو ندارد.
 

 
سحر 22 ساله دانشجوی هنر دانشگاه آزاد چند سالی است پدرش فوت کرده و برای ادامه تحصیل و پرداخت هزینه‌های دانشگاه و کمک به مادر و برادرانش چاره دیگری جز این کار ندارد: «همزمان با قبولی‌ام در دانشگاه، پدرم فوت کرد. راننده تاکسی بود. بعد از فوتش ماندیم چه کنیم. مادرم در خانه خیاطی می‌کند و من دستفروشی. مادرم از این بابت ناراحت است و مدام می‌ترسد آشنایی من را موقع کار ببیند، اما من از کارم راضی‌ام. هرچند سخت است، دانشجو هستم و با توجه به ساعات کلاس‌هایم کار دیگری در توانم نیست. باید این دوره تحصیلی را تمام کنم و برادرانم را هم در ادامه تحصیل‌شان کمک کنم.»
 

 
 با بقیه زنان دستفروش مترو هم که گفت‌و‌گو می‌کنم اغلب شرایط مشابهی دارند و می‌گویند سرپرست خانواده هستند و وظیفه تأمین معاش خانواده به عهده آنهاست. آنها مشکلات مشابهی دارند و همه بر یک نکته تأکید می‌کنند که چاره دیگری جز دستفروشی ندارند و با همه سختی‌های کار و حتی برخورد پلیس بازهم مجبورند به این کار ادامه بدهند.
 

 
اعظم 35 ساله نخستین تجربه کاری‌اش را در محیط خارج از خانه تجربه می‌کند: «سه سال پیش شوهرم در اثر تصادف از کار افتاده شد و من که یک زن خانه‌دار هستم اگر این کار نبود هیچ جای دیگر شغلی پیدا نمی‌کردم. مگر ممکن است بدون تجربه، تخصص و تحصیلات به کسی کار بدهند اما این کار تخصص خاصی نیاز ندارد. اینجا در واگن‌های زنانه مترو احساس امنیت می‌کنم، چون محیط زنانه است و امنیت و راحتی دارم و گرنه در جاهای دیگر حتی از خجالت نمی‌توانستم سرم را بلند کنم. من حتی نمی‌دانم در محیط کار باید چه رفتاری داشته باشم.»
 

 
ندا 19 ساله و دانشجوست او نیز تأکید می‌کند با این سن و سال کم نمی‌تواند در هر جایی راحت کار کند: «کارفرماها دختران جوان را بیشتر اذیت می‌کنند اما اینجا چون واگن‌ها زنانه است راحتیم. تا به حال پایم را در واگن‌های مردانه نگذاشته‌ام.»
 

 
دستمزد پایین و نابرابر زنان
 

 

دستمزد اندک و نابرابر در اغلب محیط‌های کاری عاملی است که زنان دستفروش مترو تهران هم به آن اشاره می‌کنند. اینکه شغل دستفروشی هر چند مشکلاتی دارد و منزلت اجتماعی‌اش پایین است اما حداقل از نظر درآمد رضایت‌بخش‌تر از دیگر مشاغل است.

فاطمه 48 ساله در متروی تهران مواد خوراکی مثل کلوچه و کیک می‌فروشد: «شوهرم اعتیاد داشت و چند سالی هست که من و فرزندانم را ترک کرده. چهار فرزند دارم یکی ازدواج کرده ولی خرج سه فرزند دیگرم را من می‌دهم.» او دلیل انتخاب شغلش به‌عنوان دستفروش در متروی تهران را این گونه توضیح می‌دهد:«هر جایی که برای کار رفتم، ماهی 200 هزار تومان به من دستمزد دادند. با 200 هزار تومان چه کنم؟ کرایه خانه بدهم، خرج فرزندان را بدهم یا پول آب و برق؟ من سنم زیاد است و اصلاً به من کاری نمی‌دهند، هر جا به من 800 هزارتومان حقوق بدهند برای همیشه این کار را رها می‌کنم.»
 

 
شبکه اجتماعی در زیرزمین‌های مترو
 

 
اغلب زنان سرپرست خانوار، بد سرپرست و حتی زنان خانه‌دار از کمترین حمایت اجتماعی برخوردارند. آنها معمولاً تعاملات اندکی دارند و از داشتن شبکه‌های دوستی که به آنها در یافتن کار کمک کند بی‌بهره‌اند.
 

 
زنان دستفروش در صحبت‌های‌شان مدام از کمبود فرصت‌ها، تماس‌ها و ارتباطات برای آشنایی با دیگر افراد تا قبل از کار در مترو گلایه می‌کنند و می‌گویند همواره از داشتن شبکه دوستی و خانوادگی که آنها را در یافتن کار یاری کند محروم بوده‌اند. آنها با ابراز خوشحالی می‌گویند که بعد از کار کردن در مترو تهران شبکه‌ای از تعاملات و روابط اجتماعی یافته‌اند؛ دوستانی که بی‌دریغ به آنها یاری می‌رسانند. این زنان با متشکل شدن، چند بار توانسته‌اند برای اعتراض مقابل مجلس تهران حضور یابند و به سیاست‌های پلیس مترو که مانع کار کردن‌شان می‌شود اعتراض کنند. یک گروه از این زنان همچنین موفق شدند با تعدادی از نمایندگان زن مجلس هم دیدار کنند و مشکلات‌شان را عنوان کنند. این زنان در یافتن اجناس ارزانتر، مکان‌های مناسب‌تر برای خرید جنس، باخبر کردن یکدیگر از حضور پلیس مترو در خطوط مختلف متروی تهران و… به یکدیگر کمک می‌کنند. آنها به تازه‌کارها آموزش می‌دهند از کجا جنس‌شان را بخرند یا با دیگر فروشنده‌ها، مسافران، راهورهای قطار چه برخوردی داشته باشند. آنها حتی به یکدیگر می‌گویند که چه روزهایی بهتر فروش می‌کنند؛ اول ماه که کارمندها حقوق‌شان را می‌گیرند یکی از همین روزهاست و تازه‌کارها از این اطلاعات که به قیمت سال‌ها تجربه به دست آمده، استقبال می‌کنند. آنها همچنین عنوان می‌کنند در ساعت‌های فراغت از کار دورهم جمع می‌شوند و با یکدیگر درددل می‌کنند. شرایط مشابه زندگی و کار این زنان وضعیتی به وجود آورده که یکدیگر را درک کنند و به همدلی با یکدیگر بپردازند.
 

 
الگویی جدید از یک شغل زنانه
 

 
گفت‌و‌گوهای من با زنان دستفروش مترو و تمرکز بر اجزای کار این زنان که هر روز کار سخت و طاقت‌فرسای دستفروشی در مترو را انجام می‌دهند الگویی جدید از شکل‌گیری یک کار زنانه را نشان می‌دهد.
 

 
در این تحقیق علاوه بر توجه به بخش‌های مختلف پدیده شکل‌گیری دستفروشی زنان در مترو تهران متوجه شدم که این زنان فقط محصول تغییرات اقتصادی نیستند و به‌عنوان یک عامل تغییر اجتماعی باید مورد مطالعه قرار گیرند. این زنان نشان داده‌اند که چگونه می‌توانند با امکان بهره‌گیری از فضاهای عمومی نوعی کسب و کارجدید ایجاد کنند. این دستفروشان زن با گسترش بی‌سابقه شغل‌شان در مترو تهران چالشی بیش از یک دهه را بین خود و پلیس مترو و حتی سایر کسب و کارها شکل داده‌اند. زیرا با این کار توانسته‌اند نظم‌عمومی و فضای‌عمومی یکی از مهم‌ترین مراکز عمومی تهران را به چالش کشیده و هر روز به همه یادآوری کنند که زنانی در این شهرهستند که احتیاج به کار دارند. زنانی که هیچ‌کس قادر نبوده برای‌شان کسب و کار مناسبی ایجاد کند.
 

 
نتایج این پژوهش همچنین حاکی از آن است که بیشتر زنان دستفروش متروی تهران که در سنین مختلف و مشاغل متفاوت به این کار مشغولند زنان سرپرست خانوارند و هزینه تأمین زندگی خود و دیگرانی را که به آنها وابسته‌اند برعهده دارند. همه این زنان نبود شغل و کسب و کار مناسب را دلیل اصلی انتخاب شغل دستفروشی در مترو عنوان می‌کنند. زنانی که وامانده از هرجای دیگر و در بازار کاری کاملاً نابرابر و ناامن، واگن‌های زنانه متروی تهران را یگانه مکان مناسب برای کسب و کار خود یافته‌اند. آنها همچنین «زنانه بودن» محیط کسب و کارشان را یکی از عوامل اصلی انتخاب این شغل می‌دانند و به ناتوانی دولت برای ایجاد شغلی مناسب تأکید می‌کنند.
 
زنان دستفروش که همگی بر این محرومیت‌ها و نداشتن شبکه‌های حمایتی تأکید دارند گویی با حضور در این مکان عمومی به دنیای جدیدی پا گذارده‌اند و جالب‌تر از هر نکته‌ای اینکه این زنان کمتر به مشکلات هر روزه کار خود اشاره می‌کنند. شغلی سخت و طاقت‌فرسا که از صبح تا شب با فشار دائمی بر زنان دستفروش و بیم همیشگی آنها از دستگیری همراه است و در عین حال هیچ آینده مشخصی نیز ندارد. یکی دیگر از نتایج این پژوهش نشان می‌دهد، این زنان که تقریباً از همه حمایت‌های اجتماعی بی‌بهره‌اند، نداشتن کارفرما را یکی از مزیت‌های شغل خود می‌دانند.
 

 

مسئولان و مأموران پلیس نیز اعلام می‌کنند با دستگیری و ضبط اجناس زنان نمی‌توانند به کار آنان پایان دهند. این زنان بجز یافتن شبکه‌های دوستی که آنان را برای داشتن کسب و کاری موفق‌تر یاری می‌کند به نوعی همدلی با یکدیگر دست یافته‌اند تا در برابر پلیس مقاومت کنند. آنها همواره یکدیگر را از وجود پلیس مترو مطلع می‌کنند و گاهی در این کار مسافرانی که همگی زن هستند نیز به آنها کمک می‌کنند تا این زنان بتوانند به کسب و کارشان ادامه دهند. زنان دستفروش که معمولاً دو کیسه بزرگ در دست دارند، این روزها یکی از تصویرهای همیشگی مترو تهران هستند. زنانی با شغلی سخت و دشوار، ساعات کاری طولانی و درگیری مداوم با پلیس. آنها بسیار آرام و نادیده، تغییرات اجتماعی جدیدی را رقم زده‌اند.