کانون مدافعان حقوق بشر
نازنین زاغری هشتمین سالگرد ازدواجش را در زندان اوین به دور از همسر و تنها دخترش سپری میکند. خانم زاغری برای گرامیداشت این روز نامهای از زندان برای همسرش فرستاده است تا وفاداری او به پیوندشان را در این روزهای سخت ارج نهد و از او برای اینکه در این شرایط دشوار در کنارش بوده و تنهایش نگذاشته قدردانی کند.
متن نامه نازنین زاغری که در زندان اوین نوشته است را در زیر میخوانید:
نوری که از لابهلای پرده سرک میکشید مرا از خواب بیدار کرد. چند ثانیه طول کشید تا متوجه شدم کجا هستم. ۵۰۰ صبح گذشته را بدون تو سپری کردن واقعیت تلخی بوده که با آن مواجه بودهام.
از زمانی که از هم جدا شدیم سخت تلاش کردهام تا حفرهای که در من ایجاد شده را پر کنم، و هر بار درمییابم که غیر ممکن است. چگونه میتوانم این همه وقت بدون تو زنده بمانم؟ صدای تو در ذهن من تکرار میشود و من را به گذشته میبرد- به اولینبار که همدیگر را دیدیم، اولین قرارمان، اولین سفرمان به ایران، وقتی که از من خواستگاری کردی، وقتی گابریلا متولد شد، آخرینبار که هنگام خداحافظی در تاریخ ۱۷ مارس ۲۰۱۷ در فرودگاه همدیگر را بوسیدیم.
آیا تا به حال به تو گفتهام که گابریلا هر روز بیشتر و بیشتر شکل تو میشود؟ او دوست دارد سرش را در گنج گردن من بگذارد و زیر گوشم زمزمه کند. او میوه عشق ماست، میوهای بسیار شیرین.
عشق تو و گابریلا در ۱۷ماه گذشته مرا نگه داشته است و من هرگز قویتر از این نبودهام. وفاداری تو به عشق ما من و جهان را مبهوت کرده است. سنت آگوستین میگوید: خدا عادل نیست- او عدالت است. من اطمینان دارم که عدالت او برتری خواهد یافت.
یکسال پیش در چنین روزی در دادگاه محاکمه داشتم و قسم خوردم که همیشه به کشورم وفادار بودهام. پس از گذشت یکسال هنوز روی حرف خود ایستادهام. در روزی مشابه، ۸ سال پیش، پیوندمان را گره زدیم و وعده دادیم که در خوشبختی و غم و اندوه در کنار یکدیگر باشیم. تو به عهدت وفا کردی. ممنون که در کنارم ایستادی، و من را در سختترین روزهای زندگی تنها نگذاشتی. تو نوری بودی در تاریکترین شبهای زندگی من، و عشق خدا را در وجود من زنده کردی. تو با صبر و شکیبایی، مراقبت، حکمت، حمایت و بیشتر از همه، دوست داشتن وعشق از من شخص دیگری ساختی. تو ناامید نشدی و هیچ چیز سبب نشد که کنار بکشی. مصمم هستی که این نبرد را پشت سر بگذاری و از حق داشتن فرزندت به خاطر صلح و امنیت عاطفی من گذشتی.
حتی در روزهایی که کمترین امیدی داشتم، عمیقاً میدانستم که به رغم آنچه که اکنون به نظر میرسد، روزی به زودی میآید که ما سر خود را بالا نگه داشته و با شرافت راه میرویم، چرا که عدالت خدا پیروز میشود و دنیا به حقیقت پی میبرد.