از لبخند شیطانی‌اش فهمیدم نیت پلیدی در سر دارد

تصویر از لبخند شیطانی‌اش فهمیدم نیت پلیدی در سر دارد

به گزارش جام جم آنلاین از رکنا، نمی‌دانم با چه رویی به چشم‌های معصوم پدر و مادرم نگاه کنم. پدرم صبح تا شب کارگری می‌کند تا خرج زندگی‌مان را دربیاورد. او یک عمر با عزت و خوش نامی زندگی کرده و من آبرویش را به بازی گرفته‌ام. از چندی قبل با پیشنهاد همکلاسی‌ام دنبال کاری می‌گشتم تا کمک خرج خانواده باشم و هزینه‌های درسی‌ام را تامین کنم. به چند جا سرزدم. کارگر تمام وقت می‌خواستند.

یک روز با شماره تلفن یک آگهی استخدام تماس گرفتم. مردی که خودش را مدیر کارگاه معرفی می‌کرد برای روز جمعه قرار مصاحبه گذاشت. بدون اطلاع پدر و مادرم بهانه‌ای جور کردم و از خانه بیرون زدم. به محل مورد نظر رفتم. با مرد ۳۵ساله‌ای روبه‌رو شدم که لفظ قلم حرف می‌زد. چند دقیقه‌ای گذشت. از طرز نگاه و لبخند شیطانی‌اش فهمیدم نیت پلیدی در سردارد. بلند شدم و می‌خواستم از آنجا بیرون بروم. با چاقو تهدیدم می‌کرد که آرام باشم. او از گریه و التماس‌هایم فیلم می‌گرفت. در برابرش مقاومت کردم و به هر بدبختی بود خودم را نجات دادم. موضوع را به پلیس اطلاع دادم.

بعد از چند ساعت مزاحمت‌های تهدید‌آمیزش شروع شد. می‌گفت فیلم‌های گریه و زاری‌ام را پخش می‌کند. با اینکه مشکل خاصی پیش نیامده اما از این تهدیدها می‌ترسم. اشتباه کردم و نباید بدون اطلاع خانواده چنین کاری می‌کردم. ولی تجربه خوبی بود تا دیگر بدون اجازه و مشورت بزرگ‌ترها کاری نکنم.