یادآوری نامه محمد نوری زاد و پرده برداشتنی دیگر از تن فروشی دختران به زائران عراقی مشهد

فر ستنده خبراقای مهدی موسوی ۱۳۹۵/۱۲/۲۴

روژی کورد: طی چند روز اخیر عکسی در شبکه های اجتمعای منتشر شد که در آن دختری ایرانی به صورت عریان و لخت در میان زائرین عراقی در هتلی در ایران دیده می شود، این مسئله اکنون به یکی از مسائل روز ایران بدل شده است.

طی اسفندماه جاری، روزنامه بریتانیایى گاردین در گزارشی مفصل به موضوع اهداف زائران عراقى در شهر مشهد ایران پرداخته است و نوشته است: «با وجودی که هر ساله ده‌ها هزار زائر عراقى براى موضوعات دینى مورد احترام مذهب شیعه به شهر مشهد در ایران سفر مى‌کنند، اما هزاران تن ازاین زائرین به دنبال لذت جویى جنسى و ازدواج موقت با زنان ایرانی در این شهر هستند.»

در گزارش روزنامه گاردین ذکر شده است تعداد زیاد زن‌های روسپی و زنان صیغه در کنار ده‌ها هتل پنج ستاره در خیابان امام رضا در مرکز شهر مشهد، به مشتریان اینگونه زن‌ها این امکان را می‌دهد که به سهولت به هدف خود برسند.
روزنامه بریتانیایى گاردین با اشاره به روسپیگری در شهر مشهد نوشته است: «روسپی‌ها در شهر مشهد به راحتی برای مشتریان پیدا می‌شوند و در ازای مبلغ کمی بین ۷۰ تا۱۰۵ دلار تن به روسپیگری می‌دهند .

محمد نوری زاد، کارگردان، فیلمنامه‌نویس و روزنامه‌نگار ایرانی دو سال پپیش طی نامه ای پرده از این امر برداشته و چنین می نویسد:

دخترم، تف کن به صورت من! فرزندم، تو می توانستی دختر محمد نوری زاد باشی. اما نیستی. گر چه نیک که می نگرم هستی عزیزکم. بله، تو دختر منی. در همین یکی دو روزی که عکس برهنه ی تو را در یکی از هتل های مشهد و در محاصره نگاه های هیز و حریص زائران کشورهای همجوار دیده ام، باور کن کم مانده با سر به دیوار خانه ی سردارانی بکوبم که در ظاهر سخن از غیرت می رانند اما در پس پستوهای بی کسیِ مردم، خود بدست خود تو را به آغوش هرزگی در انداخته اند. و اکنون من چه بگویمت؟ این که: شرمسارم؟ تو را از شرمساریِ من چه سود؟ تو می توانستی عروس خانه ای باشی و صدای قهقهه ات به شادی و شادمانی رنگ بیفشاند. یادت هست کودک که بودی، مادرت تو را در آغوش می فشرد و این نغمه را می خواند: دختر نگو طلا بگو/ فرشته ی خدا بگو/ دخترکم بزرگ می شه / حریف صد تا گرگ می شه / هزار تا بوسش می کنم / یه روز عروسش می کنم؟ یا بزرگتر که شدی، پدرت بشوخی این را می خواند: من از همه خوشبخت ترم / یکی یه دونه دخترم / به شاه و شازده نمی دم / به مردم ده نمی دم / دختر یکی یه دونه / پیش باباش می مونه. تو می توانستی دختر سید علی خامنه ای باشی. اما نیستی. نیک نیز که می نگرم، تو دختر وی نیستی. که اگر بودی، با دیدن همین یک عکست، و با دیدن ردیف چشمان هیز زائران کشورهای همجوار، یقه می دراند و نعره سر می داد و در کنجی از گمنامی پناه می گرفت. رهبر را رها کن دخترم. آب دهانی اگر می اندازی، بصورت من بینداز. او کارهای مهم تری دارد. او اکنون سرگرم ستیز با استکبار آمریکاست. او را با شیعه گستری اش وابگذار. وقت او را مگیر دخترم. که تو دختر او نیستی. هیچ دختر و بانوی وامانده و تن فروشی و هیچ پسر جوان و مرد بیکار و معتاد و خلافکاری فرزند وی نیست. او اگر بخواهد بخاطر تن فروشیِ تو یقه بدراند، دیگر نمی تواند پول تو را به لبنانی ها و فلسطینی ها و سوری ها بدهد. تن فروشیِ تو، خروجیِ حتمیِ پول هایی است که بدست رهبر و سردارانش از کشور خارج شده یا بالا کشیده شده. تو دختر هیچیک از آیت الله های تهران و قم و مشهد و اصفهان و شیراز و تبریز نیستی. که اگر بودی، با تماشای همین یک قطعه عکس، عمامه ها از سر می گرفتند و بر زمین می کوفتند و گریبان چاک می زدند و بجای وا اسلاما، ضجه ی وا انسانا سر می دادند و رشته ی سبزی از عاطفه های خراش خورده ی تو را به گردن می بستند و پشتِ در خانه ی پدر و مادرت به التماس و التجاء بست می نشستند. تو دخترِ آیت الله علم الهدای مشهد