کتابهای جدید منتشر شده در کتابخانه کانون کانون دفاع از حقوق بشر در ایران
این کتاب یکی از آثار کمیاب ولتر است که به زبانهای متعددی ترجمهشده، داستان این کتاب درباره «کاندید» پسر جوانی است که در قصر بارون آلمانی زندگی میکند. بارون شخصی به نام پانگلوس را که از بهترین معلمان است برای تربیت کاندید استخدام میکند. پانگلوس همواره به کاندید میآموزد که ما در محیطی سرشار از خوشبختی و خوبی زندگی میکنیم. بعد از مدتی بارون به کاندید شک میکند و به گمان اینکه به دخترش نظر دارد او را از کاخ بیرون میکند. کاندید نیز به اجبار به گروه سربازان بلغاری میپیوندد. کاندید در جریان این اتفاقات متوجه میشود که دنیا محلی سرشار از خوشبختی نیست. بعدها دوباره با معلم خود برخورد میکند و او را در حال گدایی میبیند.
رمان شوخی رمانی است در 7 فصل که هر فصل از زبان یکی از شخصیت ها بیان می شود . شخصیت اصلی کتاب مردی به نام لودویک است که در زمان جوانی کمونیستی سرسخت بوده ولی به خاطر یک شوخی ساده از حذب اخراج می شود و هرگز نمی تواند این اتفاق را فراموش کند او کینه اش را حفظ می کند و به دنبال انتقام است .
داستان تمرکز زیادی روی مایه های روان شناختی داره و اولا که نشون می ده شوخی های ساده چه بازی های بزرگی را ایجاد می کنند و از طرف دیگه نقش بخشش و کینه رو توی زندگی نشون می ده . می گه اگه از کسی دلخورید همون موقع بگید چون بعد از گذشت سال ها و حمل کردذن بار کینه زمانی می رسه که می بینید اون فرد و عقایدش عوض شده و عملا انتقام معنایی نداره !
این کتاب اولین رمان کوندرا هست و من شدیدا دوستش داشتم به نظرم از بقیه کارهای کوندرا زیباتر بود از بررسی عمیق روحیات شخصیت های داستان خوشم می یومد .
جزیره پنگوئنها (L’Île des pingouins) نام یک رمان طنز و یکی از بهترین آثار آناتول فرانس نویسنده فرانسوی است. این کتاب نخستین بار در سال ۱۹۰۸ میلادی منتشر شد.
در مقدمهی کتاب میخوانیم: «پسر یا دختر به دنیا آمدن شما پیآمد مهمی برای تمام جنبههای زندهگیتان خواهد داشت: از انتظاراتی که دیگران در جامعه از شما دارند تا رفتار دیگران با شما، و رفتار خودتان.»
با مطالعهی کتاب، در بارهی جنسیت و تغییراتاش، آنچه را طی سالها در جهان اتفاق افتاده، به طور مختصر، ولی جامع، مرور میکنید.
نیکوس کازانتزاکیس (به یونانی: Νίκος Καζαντζάκης) نویسنده، شاعر، خبرنگار، مترجم و جهانگرد یونانی در تاریخ ۱۸ فوریه (۱۸۸۳ میلادی) در شهر هراکلیون در کرت زاده شد و در ۲۶ اکتبر (۱۹۵۷) در فرایبورگ آلمان درگذشت. او نویسندهای است که دغدغه جامعه بشری را داشته و عمیقأ به تحلیل آنها پرداختهاست.
این اثر سرشار از اندیشه و کند و کاو در عشق، سرشت انسان و تنهایی و بیگانگی و دردهای حیات اجتماعی او در یک کلام پدیده ایست شگرف در شیوه ی رمان نویسی معاصر
به سوی فانوس دریایی (به انگلیسی: To the Lighthouse) داستان خانواده رمزی و دیدار آنها از جزیره اسکای (آسمان) در اسکاتلند بین سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ است.
داستان از سه بخش تشکیل شده است؛
بخش اول که بیشترین حجم کتاب را هم در بر میگیرد، پنجره نام دارد. پنجره معانی مختلفی میتواند داشته باشد. شاید پنجرهای برای ما برای شناخت قهرمانان داستان، شاید پنجرهای برای قهرمانان داستان تا از آن به فانوس دریایی برسند و شاید خود داستان که با راویهای مختلفی و به عبارتی دیگر از پنجرههای مختلفی روایت میشود ، در این بخش ، نویسنده داستان، یک روز خانواده رمزی را همراه با مهمانان آنان، از زبان خودشان روایت میکند. این روایت راویان مختلفی دارد و این یکی از برجستهترین نکات رمان است که از زبان راویهای مختلف روایت میشود. زندگی تک تک شخصیتهای داستان با تفصیلی باورنکردنی از زبان خودشان بیان میشود. زندگی و بیان همهٔ آنها در خانم رمزی به اشتراک میرسد که حلقهٔ پیوند تمامی قهرمانان داستان است.
قسمت دوم کتاب: زمان میگذرد، روایتی سریع از سرنوشت قهرمانان داستان طی ده سال آینده است و اینکه خانم رمزی میمیرد، خانوادهٔ رمزی از هم میپاشد و دیگر اتفاقات کوچک و بزرگی که میافتد.
بخش سوم و پایانی داستان تحت عنوان فانوس دریایی، برمی گردد به اینکه در غیاب خانم رمزی قهرمانان داستان دوباره به خانهٔ قدیمی برمی گردند، آقای رمزی و پسرهایش به فانوس دریایی میروند، لی لی بریسکو نقاشیاش را در حالتی که به شهود رسیده است کامل میکند و کارمایکل به شهرت زیادی در شعر دست مییابد. همهٔ آنها راه خویش را پیدا میکنند و به شناخت میرسند در واقع خانم رمزی که واسطهٔ شناخت آنها از زندگی بود به آرزویش میرسد
ویلیام فاکنر (به انگلیسی: William Faulkner) (۱۸۹۷ – ۱۹۶۲) رماننویس آمریکایی و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات بود.
ابشالوم، ابشالوم! نام رمانی از ویلیام فاکنر نویسنده آمریکایی است که در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. داستان زندگی ۳ خانواده از ایالتهای جنوبی آمریکا را قبل، در هنگام و پس از جنگ داخلی آمریکا روایت میکند و در این میان بیشتر بر شخصیت توماس ساتپن متمرکز است.
داستان ساختاری مدرن و غیرخطی دارد و یکی از گوتیکترین آثار فاکنر به شمار میرود. فاکنر در این رمان از تمامی امکان و ابزار نویسندگی خود مانند تکنیکهای روایت، به کارگیری اسطوره و نماد و بیان امپرسیونیستی کمک میگیرد تا جریان پیچیده و غامض زندگی را همانگونه که زیسته و تجربه کرده، آشکار کند.