فرستنده خبر اقای صابر پور امیر ۱۳۹۵/۰۴/۱۳
خبرگزاری هرانا – فاطمه مثنی، زندانی سیاسی سابق در دهه شصت در سال ۱۳۹۱ بار دیگر بازداشت و به همراه همسرش هرکدام به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شدند. سه برادر او در دهه ۶۰ اعدام شدند و او به همراه مادرش در حالی که تنها ۱۳ سال داشت به ترتیب ۲ و ۴ سال حبس را در دهه اول حکومت جمهوری اسلامی تحمل کردند. گزارش پیشرو روزشمار سرگذشت این زندانی سیاسی و از رنجهای نسل به نسل این خانواده از ۱۳ سالگی وی تا ۱۳ سالگی دخترش است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، فاطمه مثنی متولد ۱۵ خرداد ۱۳۴۷ در ۳ سالگی پدرش را از دست داد و دارای ۱ خواهر و ۴ برادر به نام های (مرتضی، علی، اسدالله و مصطفی) بود.
مرتضی و علی مثنی، دو برادر وی در سالهای پیش از «انقلاب ۵۷» سابقه بازداشت و حبس به دلیل فعالیتهای سیاسی را در پرونده خود داشتند. آنها همچنین دبیر مدرسه علوی و از محافظان آقای خمینی بودند اما در «ماه رمضان» سال ۱۳۶۰ منزل آنها مورد هجوم نیروهای کمیته قرار گرفت و علی مثنی بازداشت شد.
درهمان ماه فاطمه مثنی و مادرش فردوس محبوبی را نیز دستگیر و به زندان اوین انتقال دادند. او فقط ۱۳ سال داشت و مادرش ۵۰ ساله بود. او را از مادرش جدا کرده و در سلول های ۳۱۶ روی نانوایی اوین که گرمای شدیدی داشت انتقال دادند. او از مادر و برادرانش بی خبر بود. بیش از دو ماه بازجویی، تنها سه بار در روز اجازه استفاده دستشویی، همچنان فشارهای بازجویی، صداها و «ضجه های شلاق و ضربات بر بدنش» با حضور لاجوردی ادامه داشت.
درهمان روزها فاطمه مثنی و خانوادهاش توسط «گیلانی» محاکمه شدند. وی درحالی که دختر نوجوانی بود به «مبارزه مسلحانه» متهم شده بود. او شبها در سلول انفرادی با صدای رگبار اعدام های دسته جمعی و بعد شمردن تیرهای خلاص «۱ و۲ و۳ و ۴ و ۵ و…» هر شب را به صبح می رساند. دائم به خود میگفت: «این صدا برای خالی کردن تیرآهن برای ساختمانسازی است ولی دیگر از این صدا متنفرم و از اینکه با کسی زندگی میکنم و صبح او را برای اعدام میبرند».
بارها برای رفتن به دستشویی درب سلول انفرادی را میکوبید و التماس میکرد اما ناسزا و شلاق پاسخش بود. وقت حمام هم تنها ۱۰ دقیقه در هفته بود. بعد از مدتی وی با تعدادی زندانی دیگر به زندان قزلحصار و به بند «مجرد ۸» منتقل شد.
بعد از اعدام برادران فاطمه مثنی، مادر آنها به زندان قزلحصار و همان بند فرستاده شد و آنها «یکدیگر را در آغوش گرفتند و گریستند».
وضعیت این بند از نظر بهداشتی بسیار نامناسب و مملو از حشرات موذی از جمله موش بود. هر شب عده ای از پاسداربندها به دستور «داوود رحمانی» رئیس سابق زندان قزلحصار، با یورش به بند زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار داده و با شلاق به همراه «کلاغ پر» در سالن طویل زندان قزلحصار آنان را تا صبح مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار می دادند.
فاطمه مثنی به عنوان نوجوانی ۱۳ ساله تنها زانوهای خود را بغل می کرد و آرام اشک می ریخت. او در این باره می گوید: “یک روز داوود رحمانی به داخل بند آمد و فردی که کمونیست بود برای هر اذان باید ۱۵ ضربه شلاق می خورد تا مسلمان شود.”
یک روز رئیس زندان فاطمه را صدا کرد و به او خبر اعدام سه برادرش ( مرتضی، علی و مصطفی) را داد اما وی به مادرش چیزی نگفت. او همواره در تنهایی می گریست تا مادرش از این مصیبت مطلع نشود.
پس از مدتی خانم مثنی را از مادرش جدا کرده و به «بند ۴ عمومی» انتقال دادند و نهایتا پاسداربندهای زن مادر او را از اعدام فرزندانش آگاه کردند.
مادر خانواده مثنی علیرغم مصیبت وارده، همواره به بانوان بارداری که همگی شوهرانشان اعدام شده بودند کمک می کرد و در نگهداری فرزندان تازه متولد شده آنان با تجربه اش درکنارشان بود.
یکی از عروس های این خانواده هنگام بازداشت کشته شده بود و عروس دیگر (همسر علی) با دو فرزند ۲ و ۴ ساله همراه فاطمه مثنی نگهداری می شد و روزها برای بازجویی و شکنجه از بند ۴ عمومی منتقل می شد. در غیاب او فاطمه مثنی برادرزاده هایش را نگهداری می کرد.
با تمام این مشکلات و سختی ها مادر مثنی از نظر جسمانی بسیار ناتوان شده بود و مدتهای طولانی در بهداری زندان بستری شد و فاطمه مثنی شاهد رنج های مادرش بود.
فاطمه مثنی و مادرش به ترتیب بعد از تحمل دو و چهارسال حبس از زندان آزاد شدند و به دلیل مصادره اموال و خانه مجبور شدند زندگی دوباره ای بسازند. فاطمه مثنی با شروع به کار خیاطی سرپرستی خود و مادر بیمارش را به عهده گرفت. مادر این خانواده دست کم ۵ سال در بیمارستان های مختلف تحت درمان بیماری های جسمی و روحی ناشی از مصیبت های دوران زندان قرار داشت.
خانم مثنی در سال ۱۳۷۱ با حسن صادقی که او نیز از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ و سابقه ۶ سال زندان را داشت، ازدواج کرد. همسرش نیز همانند او در دوره نوجوانی و در ۱۵ سالگی بازداشت شده بود. حاصل این ازدواج دو فرزند دختر و پسر به نام های مریم و ایمان بود.
در بهمن ماه ۱۳۹۱ فاطمه مثنی به همراه همسرش به دلیل برگزاری مجلس ترحیم برای پدرشوهرش که در «کمپ لیبرتی» کشته شده بود، به صورت خانوادگی به همراه دو فرزند نوجوان ۱۶ و ۱۱ ساله بازداشت و درب منزل آنها پلمپ شد.
این خانواده پس از انتقال به سلول های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل و تحت بازجویی همراه هتک حرمت و شکنجه قرار گرفتند. پس از گذشت ۵۰ روز فرزندان خانم مثنی آزاد شدند و آنان به بند منتقل شدند. پس از یکسال با تودیع وثیقه فاطمه مثنی و همسرش به طور موقت آزاد شدند.
در دادگاه مثنی و همسرش هر کدام به تحمل ۱۵ سال حبس محکوم شدند. در تاریخ یازدهم مهرماه سال ۱۳۹۴ فاطمه مثنی جهت اجرای حکم حبس بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. پس از چهارماه همسر وی نیز در سالن ملاقات زندان اوین بازداشت و جهت اجرای حکم حبس به بند منتقل شد.
در حال حاضر، فاطمه مثنی در بند زنان زندان اوین و شوهرش در زندان رجایی شهر کرج نگهداری می شوند. مادر فاطمه مثنی علیرغم تحمل آن همه مصیبت داغ فرزندان و زندان و بیماری، در سن ۸۴ سالگی با نوه هایش در غیاب دختر و دامادش زندگی می کند. ایمان فرزند پسر این خانواده ۲۰ ساله شده و علاوه بر «نان آور» خانه در دانشگاه نیز تحصیل می کند. وحالا مریم دختر این خانواده ۱۳ ساله است…
فاطمه مثنی در بازجویی های بازداشت اخیرش از بازجو پرسیده بود: “ستم تا چند نسل بعد کودکان مارا در بر خواهد گرفت؟“