قتل همسر

  فرستنده خبر اقای نوید احمدفخرالدین ۱۳۹۵/۰۱/۱۹

سروان میری تازه از ناهار بازگشته و مشغول مطالعه پرونده‌ای قدیمی بود که صدای زنگ تلفن ویژه قتل بلند شد. افسر کلانتری 18 تهران بود و از قتل زن جوانی با شلیک گلوله خبر داد. کارآگاه آدرس محل قتل را گرفت و راهی آنجا شد. قتل در یکی از محله‌های غرب تهران رخ داده بود و سروان حدودا 20 دقیقه بعد به آنجا رسید.
تصویر قتل همسر

اهالی در مقابل ساختمان شماره 201 ایستاده بودند و بازار شایعات داغ بود. هر کس تفسیری برای خود داشت. سروان خودرو را پارک کرد و با نشان دادن کارت شناسایی خود وارد محوطه بررسی صحنه جرم شد. قتل در طبقه اول رخ داده بود و چند مامور در داخل آپارتمان در حال عکسبرداری و نمونه‌برداری بودند.

وسایل خانه به‌هم ریخته بود و به نظر می‌رسید، قاتل با انگیزه سرقت وارد خانه شده است. افسر کلانتری با مشاهده سروان به سمت او آمد و در گزارش خود گفت: مقتول زن سی و چهار ساله‌ای به نام مژده است که بر اثر اصابت دو گلوله به سر و گلویش به قتل رسیده است. به نظر می‌رسد قتل در اتاق خواب رخ داده و قاتل جسد را به سالن منتقل کرده است. مژده و همسرش یک سال قبل به این خانه آمده بودند.

کسی قاتل را دیده است؟

همسر مقتول او را در حال فرار دیده، اما نتوانسته کاری انجام دهد.

مقتول با کسی اختلاف داشته‌؟

با همسرش مدتی بود اختلاف داشته‌. حتی می‌خواستند از یکدیگر جدا شوند که با وساطت بزرگان فامیل منصرف شده بودند.

علت اختلاف چه بوده؟

شرایط روحی همسر مژده خوب نیست و هنوز نتوانسته‌ایم از او تحقیق کنیم. با دیدن جسد همسرش شوکه شده است.

سروان به بررسی خانه پرداخت. در اتاق خواب هم آثار به هم ریختگی دیده می‌شد و رد خون از اتاق خواب تا سالن پذیرایی دیده می‌شد. آثاری هم از ورود به زور روی در دیده نمی‌شد. مقتول لباس راحتی به تن داشت.

کارآگاه سراغ همسر مژده رفت و پس از آرام کردن مرد جوان به تحقیق از او پرداخت. میثم بی‌تاب همسرش بود و از سروان خواست قاتل مژده را خیلی زود دستگیر کند.

علت اختلاف شما و همسرتان چه بود؟

سوءظن. او فکر می‌کرد که من با زنی ارتباط پنهانی دارم. همین شک باعث اختلاف ما شده بود و تا یک قدمی طلاق رفته بودیم. از او فرصت خواستم تا ثابت کنم اشتباه می‌کند. قبول کرد و من به او ثابت کردم که با کسی ارتباط ندارم. بعد هم مشکلات تمام شد.

چطور متوجه قتل شدید؟

محل کار من و همسرم نزدیک هم است و اغلب روزها با هم به خانه می‌آییم. امروز ظهر هر دو مرخصی گرفتیم و به خانه آمدیم تا برای مهمانی غروب آماده شویم. امروز مراسم تولد برادرزاده‌ام است. وقتی به مقابل خانه رسیدیم متوجه شدم که کاغذ کادو نخریده‌ام . مژده را پیاده کرده و به دنبال کاغذ کادو رفتم.شانس من، مغازه سر کوچه کاغذ کادو داشت و خیلی زود بازگشتم‌. وقتی می‌خواستم وارد ساختمان شوم، مردی سراسیمه خارج شد و با یک دستگاه موتورسیکلت از محل دور شد. وقتی به مقابل آپارتمان رسیدم، در خانه باز بود که نگران شدم. سریع وارد شده و با جسد همسرم رو‌به‌رو شدم. قاتل بی‌رحم برای سرقت همسرم را کشته بود.

قاتل را شناختید؟

نه، او را تا به حال ندیده بودم.

سروان به بررسی صحنه پرداخت‌. پزشک جنایی در حال معاینه جسد بود. با دیدن سروان گردنبند گرانقیمت مقتول را به او داد تا در پرونده صورتجلسه کند و تحویل اولیای دم بدهد.

سروان یک‌بار دیگر همه چیز را مرور کرد و دستور دستگیری میثم را صادر کرد.