فرستنده خبر خانم دیانا تبریزی ۱۷ اسفند ۱۳۹۴
برگزاری مراسم هشت مارس (روز جهانی زن) در ایران، سابقهای نزدیک به یک قرن دارد. از جمعیت پیک سعادت نسوان در رشت تا راهمپیایی خیابانی در سنندج، هشت مارس را به بخشی جداناشدنی از جنبش زنان و جامعه مدنی در ایران تبدیل کرده است.
با وجود منشاء کارگری هشت مارس در تاریخ شکلگیری آن، این فرضیه وجود دارد که هشت مارس در ایران نتوانسته است مطالبات زنان کارگر را نیز تحت پوشش خود قرار دهد. حضور کمرنگ زنان کارگر در جنبش کارگری، کمتوجهی جنبش زنان در در دورههای مختلف حیات خود به مطالبات زنان کارگر، به این فرضیه قوت میبخشد که هشت مارس در ایران با منشاء کارگری تاریخیاش فاصلههای زیادی دارد و سهم زنان کارگر از این روز بسیار ناچیز است.
پیوندهای قطع شده هشت مارس در ایران با زنان کارگر
برخی از فعالان زن در ایران بر این باور هستند که جنبش زنان در ایران فاصلههای زیادی با زنان کارگر و حقوقبگیر دارد و به همین خاطر هشت مارس در ایران نتوانسته است با زنان کارگر ارتباط برقرار کند.
فرخنده آشنا، در ١۴ سالگی در کارخانه داروسازی اسوه مشغول به کار شد. او بعد از انقلاب ۵۷ به دلیل فعالیتهای کارگری و صنفی به زندان افتاد. پس از آزادی از زندان، آشنا به سوئد رفت و پس از اقامت در این کشور فعالیتهای خود را در رابطه با کارگران زن در ایران از سر گرفت.
او در گفت و گو با رادیو زمانه «عدم سازماندهی مبارزات کارگری در ایران» را دلیل گره نخوردن هشت مارس با مطالبات زنان کارگر میداند و میگوید: «زنان کارگر، زنان خانهدار و حقوقبگیر، مساله هشت مارس را سرلوحه مبارزات خودشان قرار ندادهاند، بنابراین این روز نتوانسته جایگاه کارگری خود را پیدا کند.»
آشنا از تاریخی سخن به میان میآورد که نزدیک به یک قرن عمر دارد و جایگاه طبقاتی زنان در توالی زمان تغییر کرده است.
ورود هشن مارس به ایران
مجله دنیا در شماره دوم خود در سال ١٣٣۹ در مورد اولین مراسم هشت مارس در ایران مینویسد: «جمعیت “پیک سعادت” از طریق ایجاد کلاس اکابر، کلاس صنایع دستدوزی و غیره رابطه وسیعی با زنان طبقات مختلف برقرار نمود. این جمعیت برای اولین بار در ایران روز هشت مارس را به عنوان روز بینالمللی زنان پذیرفت و برگزار کرد.»
با وجود تحولات تاریخی مدرن در ایران پیش از تاسیس جمعیت پیک سعادت، که دهمین تشکل زنان پس از انقلاب مشروطه بود، نظام اقتصادی ایران از نظر شکل ساختاری، هنوز گامهای عملی و جدی به سوی ورود به تولید سرمایهداری برنداشته بود. طبقات اجتماعی به معنا و مفهوم امروزی در تعریف جامعهشناختی شکل نگرفته بودند و طبقه کارگر نیز در دوران نوزایی خود در آن سالها به سر میبرد. علاوه بر آن محیطهای صنعتی و تولیدی مردانه بود و زنان مجال کمتری برای حضور در محیط کار خارج از خانه پیدا میکردند.
شاید به همین دلیل است که شمارگان مجله «پیک سعادت نسوان» به جنبشهای برابریخواهانه زنان در کشورهای همسایه از جمله افغانستان و ترکیه میپرداخت و بیشتر بر روی بیان ساده تلاشهای زنان در دیگر کشورها برای احقاق حقوق خود تمرکز میکرد. به تعبیری دیگر ورود هشت مارس به ایران، با منشاء کارگری آنچنان که که در غرب متولد شد، مقارن با صورتبندی طبقاتی دوران سرمایهداری در ایران نبود و از نظر جمعیتشناسی نیز، جمعیت شهرنشین بسیار کمتر از جمعیت روستانشین بود.
هشت مارس کارگری در برشی از تاریخ ایران
اولین اتحادیه کارگری در ایران، اتحادیه کارگران چاپخانههای تهران بود که ساختاری مردانه داشت و به دلیل مردانه بودن کار در چاپخانهها، زنان مجال حضور در آن پیدا نکردند. تا سال ١٣٠٠ و برگزاری اولین مراسم روز جهانی زن در رشت، بیش از ١٠ اتحادیه و سندیکای کارگری در تهران، مشهد، بندرانزلی و تبریز تشکیل شد. «مزد عادلانه»، «هشت ساعت کار در روز»، «زمین برای دهقان» و «تشکیل جمهوری» شعارهای این تشکلهای کارگری بود. زنان در این اتحادیهها به دلیل مردانه بودن مشاغل تولیدی، حضور نداشتند و به همین دلیل مطالبه برابری دستمزد کارگران مرد و زن و برابری حقوق مردان و زنان در اتحادیههای تشکیل شده جایگاه ویژهای نداشت.
با وجود سرکوب جمعیتهای مختلف زنان در دوران رضاشاه، با کشف حجاب در ایران و مقارن با اجازه پیدا کردن ورود زنان به ادارات دولتی و دانشگاهها، به کارگیری کارگران زن از طرف کارخانههای مختلف تولیدی گسترش یافت. پیش از این زنان از طریق قالیبافی و تولیدات خانگی و کشاورزی عمدتا بدون مزد کار میکردند، اما نقش مهی در تجارت ایران داشتند.
والنتاین م. مقدم، استاد جامعهشناسی در کتاب زنان کارگر در ایران مدرن مینویسد: «در مارس ۱۹۳۷، ۱۲ کارخانه نخریسی ، چهارهزار و۳۱۳ مرد، ۹۶۱ زن و دوهزار و۳۷هشت کودک را استخدام کردند. به زنان و کودکان همیشه بهطور قابلملاحظهای پول کمتری نسبت به مردان کارگر پرداخت میشد.»
با جمعیت رو به گسترش کارگران زن، حزب توده ایران بعد از جنگ جهانی دوم تشکیلات زنان این حزب را در تیرماه ١٣٢٢ تاسیس کرد.
نشریات حزب توده در مورد تشکیلات زنان مینویسند: «نخستین هدف «تشکیلات زنان» متشکل کردن زنان کارگر، دهقان، روشنفکر و خانهدار محروم ایران و به دست آوردن حقوق اجتماعی و سیاسی زنان مخصوصا استقلال اقتصادی زنان ایران بود.»
نگاهی به تاریخ تشکیلات زنان تا قبل از کودتای بیستوهشت مرداد ١٣٣٢ که منجر به غیرقانونی اعلام شدن فعالیتهای آنان در ایران شد، نشان میدهد که این تشکیلات مراسم هشت مارس را هرساله در شهرهای بزرگ ایران برگزار میکرد. تشکلهای صنفی همراه با تشکیلات زنان از جمله اتحادیه زنان زحمتکش در مراسم هشت مارس دهه ۲۰ شمسی، نشان از حضور زنان کارگر و مطرح شدن خواستهها و مطالبات آنان در روز جهانی زن دارد. هرچند که این نوع پیوند به یک سنت جاافتاده به دلیل اختناق سیاسی ایجادشده توسط دولتهای بعد از کودتا، در مراسم هشت مارس تبدیل نشد.
تعطیلی هشت مارس، از روز مادر تا تولد فاطمه زهرا
در تقویم رسمی دوران پهلوی، روز ٢۵ آذرماه به عنوان روز مادر اعلام شد. پس از انقلاب نیز در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران روز ١۷ اسفند که مصادف با هشت مارس است، به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخته نشد و روز تولد دختر پیامبر اسلام را به عنوان روز مادر و زن اعلام کردند.
در ١۷ اسفند ١٣۵۷مراسم هشت مارس پس از ۲۵ سال در چند شهر ایران با حضور گسترده زنان برگزار شد.
با وجود افزایش جمعیت زنان کارگر، تظاهرات هشت مارس ١٣۵۷، بیشتر تحت تاثیر فضای برخاسته از انقلاب و واکنش به سیاستهایی بود که مساله پوشش زنان را تحت تاثیر خود قرار میداد و مجالی برای ارتباط با زنان کارگر پیدا نکرد.
با روی کار آمدن دولت اصلاحات مراسم هشت مارس به حوزههای عمومی بازگشت؛ اما آکسیونهای برگزارشده، نه رنگ و بویی از مطالبه دستمزد برابر داشت و نه با جمعیت قابل توجه زنان کارگر توانست ارتباط برقرار کند.
غیبت مطالبات زنان کارگر در هشت مارس
برخی بر این باورند که با پایین بودن سطح مشارکت اقتصادی زنان در ایران در بخش رسمی، مطالبات زنان کارگر نه تنها در اولویت مطالبات تشکلهای کارگری پوشش داده نمیشود بلکه جایی در مطالبات جنبشی زنان نیز ندارد.
فرخنده آشنا با اشاره به سرمایهداری بودن تولید اقتصادی در ایران میگوید: «مساله مهم در جامعه سرمایهداری، تولید است. نقش زنان در اقتصاد ایران در جایی که آنها در بخش غیررسمی به بردگی کشیده میشوند رسما ارزشگذاری نمیشود و به همین خاطر این بخش از زنان دیده نمی شوند.»
آشنا با اشاره به تشکلهای موجود زنان در ایران میگوید: «تشکلهای گوناگونی که در زمینه حقوق زنان در ایران ایجاد شده و قانونگرا هم هستند، حتی همان قانونگراییشان آنها را در مقابل سرکوب حاکمیت محافظت نکرده است. این تشکلها حل مساله زنان را به روشهای قانونمند و از طریق چانهزنی با بالا منحصر کردهاند، اما تاکنون راه به جایی نبردهاند. بنابراین ما از یک جنبش زنان و تودهایی فاصله زیادی داریم.»
آشنا با بیان این که بیشترین جمعیت کارگران در کارگاههای زیر ۱۰ نفر را زنان تشکیل میدهند و به این ترتیب از شمول قانون کار خارج هستند، وجود تشکلهای قانونی را بیاثر در ارتباط با این کارگران برمیشمرد.
در واقع زنانی که در این کارگاهها مشغول به کار هستند در جمعیت زنان کارگر به حساب نمیآیند و هیچ تشکلی مطالبات آنها را نمایندگی نمیکند.
شادی صدر، وکیل و فعال حقوق بشر، بر خلاف فرخنده آشنا، مشکل را در گسست پیوند جنبش کارگری با جنبش زنان میبیند. او در این باره به رادیو زمانه میگوید:
«به نظرم در دو سطح باید این مساله را بررسی کرد. در وهله اول سئوال مقدماتیتر باید این باشد که چرا زنان کارگر و مسائل و مطالبات جنسیتیشان تا این حد در مراسم اول ماه مه کمرنگ است؟ چرا صدا و حضورشان در جنبش کارگری، تا این حد نامریی است؟ یعنی مساله این است که زنان کارگر، قاعدتا باید رابطه نزدیکتر و ارگانیکتری با جنبش کارگری داشته باشند و اینکه چرا این جنبش، تا این حد مردانه مانده و نتوانسته صدای زنان کارگر را بازتاب دهد، یا چهرهها و مقاومت آنها را برجسته کند. یعنی در حالی که در تاریخچه هشت مارس میبینیم چطور رهبران زن جنبش کارگری، نقد فمینیستی خود را چه به خود جنبش و چه به ساختارهای مسلط سرمایهداری مطرح میکنند، ما در ایران باید با ذره بین دنبال چنین زنانی بگردیم که نماینده این صدا باشند. من اعتقاد ندارم که چنین زنانی وجود ندارند، من سئوال میکنم که چطور و در چه روندی صدایشان حذف شده است؟»
صدر در ادامه با انتقاد از این که «صدای غالب» در جنبش زنان ایران «صدای زن شهرنشین طبقه متوسط فارس شیعه دگرجنسگرا» بوده است، میگوید: «این جنبش همواره در مجموع، یک گفتمان لیبرالی را دنبال میکرده که تعریف مشخص و به نظرم تنگنظرانهای از «مطالبات جنسیتی» داشته که زنانی با هویتهای متفاوت با آن هویت غالب، یا ناگزیر به همراهی با آن و کنار گذاشتن وجههای متفاوت هویت خود با هویت غالب میشدند یا آن که هیچگاه به آن نزدیک نمیشدند یا از آن فاصله میگرفتند. این مساله در مورد نزدیک شدن یا دور شدن زنان کارگر از جنبش مسلط زنان هم صدق میکند. باید بپرسیم زنان کارگر، چقدر خودشان را در این جنبش میدیدند که بخواهند با آن همراه شوند؟»
به نظر میرسد جنبش زنان در ایران راه زیادی را باید برای پیوند با خواستهها و مطالبات زنان کارگر طی کند. راهی که یکی از موانع آن، محدودیتهایی است که از سوی حاکمیت اعمال میشود و حوزه حضور اجتماعی و اقتصادی زنان را بستهتر و امکان تشکلیابی آنها را دشوارتر میکند.