نرگس محمدی: مانند مادر موسی فرزندانم را از شر ظالم به رود نیل سپردم

ارسال کننده : خانم نداامین 30 تیر

کیهان نوین: نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، از موسسان کمپین لگام (لغو گام به گام اعدام) و عضو شورای فعالان صلح با انتشار رنج‌نامه‌ای از داخل زندان اذیت‌ها و آزارهای هشت سال گذشته بر خود و فرزندانش را شرح داده است.

این فعال مدنی که از سال ۱۳۸۸ بارها بازداشت شده، در حال حاضر در زندان به سر می‌برد تا محکومیت شش ساله‌اش را بگذراند. همسر او تقی رحمانی از فعالان ملی مذهبی سال ۱۳۹۰ با تشدید فشارها مجبور به ترک ایران شد و هم اکنون در کشور فرانسه زندگی می‌کند.

خانم محمدی در نامه‌اش نوشته است: «دی‌ماه سال ۱۳۸۷ دفتر کانون مدافعان حقوق بشر پلمب شد و وزارت اطلاعات به صراحت استعفای [من] از کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح را مطرح کرد و تهدید کرد که در غیر این صورت “محرومیت‌ها” شروع خواهد شد.»

پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ و راهپیمایی ۲۵ خرداد همان سال، نرگس محمدی با تماس تلفنی بازجویش تهدید به بازداشت می‌شود. به او گفته می‌شود که باید از تهران خارج شود. او با فرزندانش به مشهد می‌رود. آبان ماه همان سال این فعال مدنی از محل کارش اخراج می‌شود.

خانم محمدی پس از اخراج به منزل مادر همسرش در قزوین می‌رود اما آنجا هم اطلاعات قزوین او را احضار و تهدید به بازداشت می‌کند. نرگس محمدی بار دیگر بار سفر می‌بندد و این بار به زنجان نزد پدرش می‌رود.

او در نامه‌اش می‌نویسد: «پدرم را که ۷۵ سال داشت احضار کردند. فشار خون پدرم بالا رفته بود. پدرم با حرص می‌گفت به آنها گفتم نرگس دختر من و فرزندانش نوه‌های من هستند. چرا فکر می‌کنید نباید او را به خانه‌ام راه بدهم؟ پدرم به دلیل مشکل قلبی و فشار خون با وضعیت نامناسبی به خانه بازگشته بود. شعبه ۴ بازپرسی دادگاه انقلاب احضارم کرد. اتهام من عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر بود.»

پس از این بازداشت با قید وثیقه آزاد شده و بار دیگر به مشهد نزد برادرش می‌رود اما برادرش را هم تهدید می‌کنند و می‌گویند یک زن فراری را پناه داده است. دوباره به تهران باز می‌گردد.

سال ۱۳۸۹ زمانی که فرزندان دوقلویش سه ساله بودند در شبی که دخترش پس از عمل جراحی از بیمارستان مرخص شده و تب داشت، مقابل چشمان فرزندانش در ساعت یک نیمه شب دستگیر می‌شود.

او درباره دوره‌ای که در زندان و در سلول انفرادی بوده نوشته است: «تمام مدتی که ۲۰۹ بودم، نه گذاشتند صدایشان را بشنوم و نه اجازه دادند ببینمشان. تلخی و گزندگی این “محرومیت” یعنی محرومیت از دیدن عزیزانم بی‌شباهت به جان کندن نبود. جمله بازجویم را ده‌بار مرور کردم: “محرومیت‌های بیشتری خواهی پرداخت” اما آنچه در این سلول‌ها با زنان و به ویژه با مادران روا داشتند “محرومیت” نبود، جنایت بود.»

جدا شدن از فرزند تب‌داری که تازه عمل جراحی کرده و ماندن در سلول انفرادی به مدت زیاد، نرگس محمدی را دچار بیماری اعصاب کرد به طوری که وقتی شهریور ماه همان سال به اجبار از زندان مرخصش کردند، مستقیم به بیمارستان رفت و چندین هفته در بیمارستان بستری بود.

بهمن ماه سال ۱۳۸۹ کودکان نرگس محمدی شاهد دستگیری پدرشان بودند در حالی که مادر هنوز به شدت بیمار بود. تقی رحمانی بهمن ماه ۱۳۹۰ پس از خروج از زندان از ایران خارج شد.

اردیبهشت سال ۱۳۹۱ زمانی که نرگس محمدی و فرزندانش در زنجان در منزل پدری نرگس بودند، ماموران به خانه رفته و با این وعده که فقط چند سوال داریم، او را با خود می‌برند و شب تحویل بند ۲۰۹ زندان اوین می‌دهند.

نرگس محمدی نوشته: «وقتی شب تحویل بند ۲۰۹ زندان اوین داده شدم به خانم مامور گفتم شما فرزند دارید؟ گفت: بله. گفتم شما به من قول دادید، قسم خوردید که من بازمی‌گردم و من حتا علی و کیانا را بوس و بغل نکردم. سرش را پایین انداخت و رفت. من با هرآنچه در ۲۰۹ و زندان جهنمی زنجان بر سرم آمد، با ۲۰ قرص اعصاب و روان و پس از دو بار بستری شدن در بیمارستان و تشنج و بیهوشی از زندان آزاد شدم.»

یک ماه پس از این بازداشت، یارانه نرگس محمدی و دو فرزندش قطع می‌شود. او نوشته: «درحالی که می‌دانستند من بیکار بودم و تقی هم پناهنده کشور فرانسه شده بود از شدت تنگ‌نظری و اعمال محرومیت‌هایی که به من وعده داده بودند، از ۴۵ هزارتومان برای علی و کیانا هم نگذشتند.»

۱۵ اردیبهشت سال جاری (۱۳۹۴) ساعت هشت و نیم صبح ماموران به خانه نرگس محمدی رفتند و “به دروغ” به او گفتند که بازجویش می‌خواهد با او صحبت کند، اما او را تحویل بند عمومی زنان اوین دادند.

۲۶ تیرماه امسال، علی و کیانا دوقلوهای هشت ساله نرگس محمدی در حالی که مادرشان در زندان است ایران را ترک کردند و به نزد پدرشان در فرانسه رفتند. نرگس محمدی در نامه‌اش شرح ساعتی را داده که فرزندانش به فرودگاه رفته‌اند و او در بند عمومی زنان زندان اوین بوده است: «صبحگاه ۲۶ تیرماه علی جان و کیانا جانم کشورم را ترک می‌کنند. نمی‌دانم تا چه زمانی. شب را تا سحر نشسته‌ام. لحظه رفتنشان فرا می‌رسد. بی‌تاب‌تر می‌شوم. نگاهی به اطرافم می‌اندازم. روبه‌روی من تخت ساجده عرب‌سرخی است که یک سال درد جدایی از صبای ۹ ساله‌اش را تاب آورد. کنارم تخت فاران حسامی است. سه سال است که از آرتین کوچکش که الان شش ساله است دور افتاده است. این طرف تختم مریم اکبری خوابیده که سارای زیبارویش شش سال است که مادر را در خانه ندیده است. سارا آخرین بار وقتی مادر را در خانه دید فقط سه سال داشت. ندا مستیمی هم در اتاق کناری است که غزاله ۹ ساله‌اش را در خانه گذاشته است. خدایا دور و برم پر از مادران رنج کشیده است!»
نرگس محمدی در نامه‌اش خود را به مادر موسی تشبیه کرده که فرزندش را به رود نیل سپرد تا از شر ظالمان در امان باشد. او آرزو کرده که فرزندانش در سرزمین جدید ناملایمتی و ظلم نبینند و آسوده‌تر سر بر بالین گذارند.

این فعال مدنی در نامه‌اش از ۲۰ زن زندانی هم‌بندش نوشته که ۱۰ نفر از آنها مادر هستند و از آن میان چهار نفر کودک زیر ۱۰ سال دارند. نرگس محمدی نوشته است: «من در کنار این مادران و زنان نه برای کاشتن کینه و از بین بردن کسی، بلکه برای پربار کردن صلح و آرامش و تقویت بنیان‌های انسانیت و شرافت و نه در مقام نمایش قهرمانانه بلکه در مقام “زن” و “مادر” و نه با توسل به تندی و افراطی‌گری بلکه با مهر که قطعا با حس و حال مادرانه و زنانه‌مان توام است، این رنج را در کنار هم تاب می‌آوریم. باشد که سرزمین‌مان سرافراز و ملت‌مان سربلند باشد.»

Print Friendly