ارسال کننده:آقای محمود نعیمی 24 خرداد
خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی، دختری موتورسوار از ایران را معرفی کرده است. بهناز شفیعی در کشوری که موتورسواری زنان ممنوع است، زندگی بدون این وسیله نقلیه را غیر ممکن میداند.
دختران اجازه موتورسواری در پیست ورزشگاه آزادی را ندارند. بنابراین بهناز ۲۶ ساله و سایر دختران علاقمند به موتورسواری در حومه شهرها تمرین میکنند. یعنی در پيستهای غير استاندارد با ضریب ایمنی بسیار پایین.
در خبرگزاریها و رسانههای داخلی اگر نام او را جستجو کنید، صرفاً با اظهارنظرها و مصاحبههای بهناز شفیعی همسر مرحوم ناصر حجازی مواجه خواهید شد. این بهناز شفیعی برای هموطنانش ناشناخته است.
در حالی که بحث حضور یا عدم حضور زنان در سالن والیبال برای تشویق تیم ملی مردان هنوز محل بحث و تایید و تکذیبهای مکرر است، او همراه با پنج دختر دیگر، تلاش میکنند از فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی جواز حضور در مسابقات آماتوری را دریافت کنند.
بهناز شفیعی که سوار بر موتور کراس هنرنمایی میکند، میگوید اگر دو روز را بدون سوار شدن بر موتورش سپری کند بیمار خواهد شد. او درباره چگونگی علاقمندیاش به این ورزش گفته از یازده سال قبل وقتی زنی را در حال راندن موتور کوچکی دیده، عاشق این ورزش شده.
مهناز رحیمی بانوی خانهدار که از اتفاق، تماشاگر حرکات بهناز با موتور بوده، در این باره میگوید: فکر نمیکردم زن باشد، تا وقتی متوجه موهایش شدم. من جرات انجام چنین کاری را ندارم. او مرا شگفتزده کرد از این که زنان میتوانند چقدر شجاع باشند.
در ادامه گزارش آسوشیتدپرس آمده، زنانی که در پیست، تماشاگر موتورسواران هستند پیش میآیند برای گرفتن عکس مشترک با بهناز. او دوست دارد پیشگام و الهامبخش دختران علاقمند به موتورسواری باشد؛ ضمناً امیدوار است تا به اتفاق همین دخترها، اجازه رسمی موتورسواری برای زنان و رسمیت بخشیدن به این رشته ورزشی را هم دریافت کند.
موتورسواری و اتومبیلرانی زیر نظر یک فدراسیون هستند اما در اتومبیلرانی مردان، اوضاع به مراتب بهتر است. لاله صديق حتی با رانندگان مرد مسابقه داده و موفقیتهایی هم کسب کرده.
زهره وطنخواه و افسانه احمدی دیگر بانوی اتومبیلران ایرانی هستند كه در رالی قهرمانی جهان به میزبانی تركيه شركت كردند تا عنوان اولين دختر ايرانی در تاریخ این مسابقات را نصیب خود کنند.
وطنخواه در مصاحبهای به روزنامه ورزشی گل گفته بود: وضعيت اتومبيلرانی در ايران به قدری دردناک است كه حتی در تهران هم يک پيست خاكی برای تمرينات و برگزاری رالی نداريم.