ارسال کننده : خانم سهیلا مرادی
داغ کرده ام ! همه دردها را بر دلم ! اینک سراسر دردم ! خشمم ! فریادم !
زبانه می کشد گرمای هستی ام و من خاموش نخواهم ماند ، از یاد نخواهم برد و هر بار خواهم گفت :
از زنانی که به گناه پیدا بودن تار مویشان ، در کوی و برزن ، ایستاده سوختند !
روزهای درد را فراموش نخواهم کرد ، همان روزهایی که آینه ها هم به فریاد برخاسته بودند !!!
فرید سهش لگدمال شده ی دخترکانی خواهم بود که پیش از اعدامشان ، توی دیوکامه ، دریدی ….
هستی ام را به آتش می کشد ، این هراس افتاده در دل دخترخوانده ها …
بانگ سر خواهم داد ز درد و هوده ی نداشته مادران !!
آن اندازه فریاد را پر خواهم داد ، در بیکرانگی آسمان ، که ترک بردارد روزی ، این خاموشی دلخراش مرگبار !!
فریاد را پر خواهم داد ، هر روز و هر زمان ، که ببارد سرانجام ، دخترانه ها و زنانگی ها ، از زمین و زمان …
ژوئن 02