ارسال کننده: خانم فاطمه تابع بردبار
پریسا تربتی
زن خوب” و “باارزش” کسی است که از مردان خانواده تابعیت کند و نیاز آنها را که همان حفظ ” ناموس” باشد بجا آورد. در غیر این صورت مأموریت مرد یا پسران خانواده که همان کنترل و محدودکردن آزادی زن در عرصه نیاز های جنسی خودش باشد، شروع میشود و سرانجام این مأموریت بسته به اینکه زن چقدر “نافرمان” باشد، تغییر میکند.
دفاع از ناموس که وسیله ای است برای رسمیت دادن و طبیعی جلوه دادن خشونت علیه و قتل زنان، بر این اساس پایه گذاری شده است که گویا ناموس مرد تابعی است از رفتار و کردار بقیه اعضای خانواده یعنی زن خانواده و دختران موجود در خانواده. در حال بررسی نتایج آزمون شخصیت مراجعه کنندگان بودیم که زن جوان ۲۲ ساله ی سارا نامی وارد شد زن جوان چادری با جثه یی نحیف و ضعیفی که رمق راه رفتن نداشت به زور خود را به آنجا رسانده بود. وقتی آمد روی صندلی روبروی ما نشست، اشک حلقه زده در چشمانش و زردی رخسارش گویای وضعیت روحی و جسمی جریحه دار او بود.
با خوردن مقداری آب و جا آمدن نسبی حالش شروع به حرف زدن کرد و گفت: زندگی ام تباه شده، دیگر برای نجات آن کاری از من برنمی آید. وقتی جویای ماجرا شدیم بغض کنان ادامه داد: شوهرم (علی) که درنیروی انتظامی شاغل است و شوهر دخترخاله ام (سعید) با هم دوست بودند و رابطه ی گرم و صمیمی با هم داشتند، مدتی پیش بر سر ماجرایی که ما از موضوع آن بی خبریم بین آنها مشاجره صورت گرفت و دشمنی شدیدی بین آنها ایجاد شد. مدتی از ماجراگذشته بود که شبی علی از سر کار برگشت و خواست بامن حرف بزند، به پای حرفهایش نشستم گفت: می خواهم از سعید انتقام بگیرم و به او ضربه ی ناموسی بزنم. نقشه ای کشیده ام که به کمک تو نیاز دارم. باید بی غیرتی او در همه جا سر زبانها باشد تا روزی مجبور شود خود و خانواده اش را نابود کند. گفتم خواسته ات از من چیست؟ گفت بسیار آسان است تو تنها زمینه را برایم فراهم می کنی تو باید با دخترخاله ات صحبت کنی و او را راضی کنی تا با من رابطه ی نامشروع داشته باشد و تو از ما فیلم بگیری.
من با شنیدن این حرفها شوکه شده بودم و وحشت زده بودم، با التماس و گریه کنان از او می خواستم اینکار را نکند و سعی میکردم منصرفش کنم. هم به خاطر زندگیم، به خاطر عشقم، به خاطر زندگی زن بی گناه دیگری، نمی توانستم این موضوع را هضم کنم و برایم بسیار سخت بود عشق و زندگی من در برابر چشمان من با زنی دیگر همبستر شود و من از رابطه ی آنها فیلم تهیه کنم. زیر بار نرفتم در نتیجه هر روز و شب زیر مشت و لگد علی له می شدم تا حد کشتنم شکنجه ام می کرد و می گفت: دخترت خاله ات را راضی کن من باید سعید را بی ناموس کنم. نمی توانستم این موضوع را با کسی در میان بگذارم چون شوهرم من را می کشت. بیشتر از یک ماه است با این موضوع دست و پنجه نرم کرده ام دیگر امیدی به اصلاح شوهرم ندارم و از آنجا که می دانم بسیار بی رحم است روزی جانم را میگیرد، اینجا آمده ام تا اگر مجال داشته باشم کمکم کنید و مراجعه ام به اینجا نباید به گوش شوهرم برسد. در همان زمان تلفن همراهش به صدا درآمد با ترس و صدایی لرزان گفت آرایشگاه هستم همین الان برمی گردم، شوهرش بود. از جایش بلند شد و گفت اگر زنده بمانم حتما بر می گردم بسیار سعی کردیم آدرس و شماره ی همراهش را بگیریم اما به خاطر وحشتی که از شوهرش داشت قبول نکرد وگفت بر می گردم .سارا رفت و روزها و ماهها سپری شد ولی خبری از او نشد.
این ماجرا معرف واژه های بی اساس وبی منطقی چون ناموس است که مخرب و به شدت ویرانگرست وتابه امروز هزاران زن،قربانی ناموس واززندگی ساقط گشته اند.ناموسی که هرگز متعلق به خود زنان نبوده وابداع مردان و تفکری بوده تا توانایی کنترل هرچه بیشترزنان وتسلط همه جانبه بروجهه وهویت آنان داشته باشند.ناموس درحال حاضرازسوی زنان نیزیک امرطبیعی محسوب می شود ووجودخودرا ازآن مرد می دانند ،درنتیجه خودراناموس مردومردرا مالک وسرور بی چون وچرای خود می پندارند.متاسفانه زمانی که حکومت جامعه یی برمحورمردسالاری و زن ستیزی پایبند باشد ودین وحکومت به شدت هرچه تمامترازآنان حمایت کند فشاروارده برزنان،چندبرابر شده زیرااز طرفی مردان داوروواضع قانون هستندواز دیگرطرف خودمردان،مقابل زن وطرف دعوامحسوب می شوندکه درهرشرایطی اوضاع رابرزنان تنگ ومحدود می نمایند.دراین صورت حتی نسبت به خصوصی ترین مسائل مربوط به زنان ادعای مالکیت دارند وذره ذره ی وجودزن را متعلق به خود وناموس خود می دانندوسعی در نگهبانی ازملک خودداشته وازتعرض دیگران به آنان پاسداری می نمایند وبسیارطبیعیست زمانیکه نسبت به پدیده یی تعصب شدیدی نشان داده شود تعرض به آن شی ء بامجازات سنگینی توسط مالک آن همراه است.
تاسف آورتراینست که ،شماربسیارزیادی اززنان ،براین موضوع واقف نیستند که زن موجودی مستقل ودارای عقل وشعوری برابر بامردان است ودر نتیجه خودزنان ،به جهت این نا آگاهی با سکوت واطاعت ازمردان ،آنان رابیشتربه این امرتشویق می کنند ومردان دربرابرضعفی که زنان ازخود نشان می دهندو سرنوشت خودرا درگرو حمایت ازجانب مردان می بینند نقطه عطفی برای مردان است که ازاین فرصت استفاده کرده وبر تسلط وکنترل زنان مصرترباشند.اکثریت زنان در جوامعی همچون ایران تنهاراز خوشبختی وسعادت خودرا درتمکین هرچه بیشترمردان می دانند ووجودخودرا تماما ارزانی مردان وزن ستیزان می نمایند ونهایتا بارضایت کامل خودرا ناموس مرد تلقی می کنند .
اصطلاح «ناموس» در گفتمان روزمره مردم کاربرد بسیاری دارد و می توان از جنبه های مختلف معنای آنرا مورد توجه قرار داد. در فرهنگ لغت معین ناموس اینگونه تعریف شده است: «شریعت، احکام الهی، قانون و قاعده، … عصمت و عفت و پاکدامنی، قاعده ای که حکیمان برای مصلحت عامه قرار دادند…» (معین،۴۶۲۹:۱٣۷۶) این تعاریف را میتوان بیشترین معانی مورد استفاده از ناموس دانست. اغلب ناموس امری ارزشمند تلقی میشود که برای حفاظت و دفاع از آن میتوان تا قتل نفس پیش رفت. بر مبنای نظرات روانکاوانه ناموس را میتوان در ارتباط با قانون جنسی عدم زنای با محارم تعریف کرد. در جریان جدایی از مادر و شکلگیری هویت جنسی در کودک «پسر به «حافظ ناموس و نام پدر» تبدیل میشود و دختر به «تبلور ناموس» تبدیل میگردد، اما این حالات زنانه و مردانه مطلق نیستند. زیرا ناموس و نام پدر یا تمنای گمشده هیچگاه ذات نهایی و تصویر نهایی ندارند.
ازینرو این حالات حفظ ناموس مردانه و تبلور ناموس زنانه حالاتی همیشه ناکاملند و زن و مرد میتوانند مرتب تصویری نو از زنانگی و مردانگی، یا از دیالوگ و روایتی نو از ناموس بسازند.» بنابراین تعریف ناموس، امری است که در تمام جوامع وجود دارد اما نوع برخورد با آن در جوامع مختلف متفاوت است. « در جامعهای که در آن فردیت و قانون رشد کند، آن گاه این ناموس و قانون جنسی حالت سمبولیک پیدا میکند» زیرا که در این جوامع فردیت رشد یافته مرز فرد با دیگری را نمایان می سازد و هر فرد برای دیگری حقی هم چون حقی که برای خود متصور است قائل است. تعریف خاصی که از ناموس میشود، شامل افراد مونث خانواده است. تمام افراد ذکور خانواده بدون توجه به سن و نوع رابطهای که با زنان خانواده دارند وظیفه حراست از آنان را به عهده دارند و از آنجا که به نوعی احساس مالکیت نسبت به آنان وجود دارد تعرض به آن خطایی نابخشودنی است. زن در این نوع نگاه نه یک انسان که تنها به عنوان یک شی انگاشته میشود که باید از او محافظت کرد و هویت مستقل ندارد.
شیئی که بقایش درحمایتی که خویشان مردش از او میکنند تعریف میشود. او باید بر مبنای همان الگوهایی که انتظار میرود رفتار کند و این دیگران هستند که حدود رفتارش را تعیین میکنند. علاوه بر این تاکید بیش از حد بر حفظ ناموس، باعث میشود این عنصر جزئی از هویت مردانه محسوب شود و عدم پایبندی به آن نوعی تحقیر و بیلیاقتی شمرده شود. همچنین در این نوع نگریستن به زن بکارت دختر اهمیت ویژهای می یابد و باید به عنوان یک امر باارزش حفظ شود. دختر باکره، شکل به هنجار زنی است که ازدواج نکرده و اگر این امر با تردید مواجه شود شبهاتی درباره او ایجاد میشود و شئون و حیثیت خانوادگی و اجتماعی خود را از دست می دهد. زایل شدن پرده بکارت به معنای عدول از ارزشهای پذیرفته شده در حفظ ناموس به حساب میآید و مجازات را در پی خواهد داشت.
مسئله عمدهای که در ارتباط با قتلهای ناموسی وجود دارد، مسایل حقوقی آن است. اگرچه مجازات تعیین شده در قانون برای قتل عمد قصاص است اما در مورد قتلهای ناموسی قاتل با استناد به مواد دیگر قانون مجازات اسلامی میتواند از قصاص رهایی یابد. ماده۶٣۰ قانون مجازات اسلامی به مرد اجازه می دهد در صورتی که همسر خود را در حال زنا مشاهده کند میتواند هم او و هم مرد زانی را به قتل برساند. اگرچه در این ماده شرایط اثبات زنا سخت به نظر میرسد اما میتوان تفاسیر متفاوتی از آن ارائه داد. هم چنین ماده۲۲۰ قانون مجازات اسلامی پدر و جد پدری را در صورت قتل فرزند از قصاص مبرا میکند. این مواد قانونی توجیه بسیاری از این قتلها شده و مجرم را از مجازات میرهاند. از طرفی از آنجا که اینگونه قتلها اغلب از حمایتهای خانوادگی برخوردارند احتمال شکایت و پیگیری کم است. قاتل یا ولی دم است و یا از حمایت آن برخوردار است در نتیجه میتوان گفت قانون عامل بازدارندهای برای اینگونه قتلها ندارد.
جامعه ای که زن را شهروند درجه دوم قلمداد میکند، باید هم نگهبانانی که همان شوهر،پدر،برادر و یا مردی از خانواده باشد برای حفظ ” ناموس و دفاع از شرفشان” پرورده کند.تعبیر معمول از قتل “ناموسی”، کشتن زن به دست مردی از خانواده است که به دلیل ” اتهام” به رابطه جنسی قبل از ازدواج رسمی و یا خارج از ازدواج رسمی صورت میگیرد. در این جوامع برقـــــــراری روابط آزادانه جنسی زن با مرد دلبخواه خود به شرطی که بدون اجازه خانواده و بخصوص مردان خانواده صورت گرفته باشد،جرم محصوب میشود و این از نظر آنها جدیترین تهدید علیه ” ناموس و شرف” خانواده و بویژه مردان خانواده است.زیرا که این عملی ” غیر قابل قبول” ، ” غیر اخلاقی” و “ناجایز” است. آنچه که گفته شد بیانگر گوشه کوچکی از عمل غیر انسانی و قرون وسطائی قتل ناموسی است.
زیرا زن کشته میشود چون به دلخواه خود ازدواج کرده و همسر خود را انتخاب کرده است. دفاع از ناموس که وسیله ای است برای رسمیت دادن و طبیعی جلوه دادن خشونت علیه و قتل زنان، بر این اساس پایه گذاری شده است که گویا ناموس مرد تابعی است از رفتار و کردار بقیه اعضای خانواده یعنی زن خانواده و دختران موجود در خانواده. در چنین جامعه ای و در چنین خانواده ای که مرد، یکه تاز میدان است، ارزش و احترام زن به نسبت درجه نقش او بعنوان زن خانه و بعنوان مادر خانه سنجیده می شود. “زن خوب” و “باارزش” کسی است که از مردان خانواده تابعیت کند و نیاز آنها را که همان حفظ ” ناموس” باشد بجا آورد. در غیر این صورت مأموریت مرد یا پسران خانواده که همان کنترل و محدودکردن آزادی زن در عرصه نیاز های جنسی خودش باشد، شروع میشود و سرانجام این مأموریت بسته به اینکه زن چقدر “نافرمان” باشد، تغییر میکند. این وظیفه و مأموریت میتواند به قتل و از بین بردن فیزیکی زن منجر شود و یا ممکن است در سطح کتک کاری، توهین و بی احترامی روزمره باقی بماند. میزان مجازات هر چه باشد در ماهیت قضیه یعنی بی اهمیت کردن و کاهش و نادیده گرفتن نقش زن در خانواده و در جامعه تغییری نمی دهد.
وجود دمکراسی در جامعه این امکان را فراهم میکند که زنان بتوانند سطح آگاهی خود را در هر موردی بالا ببرند و بر بستر دمکراسی موجود در جامعه از حقوق خود دفاع کنند و امر مبارزاتی خود را سازمان دهند. خشونت با همه ابعادش در جوامع مختلف یکسان نیست و یکی از فاکتور های اساسی در زیاد و یا نازل بودن آن علیه کل زنان بستگی مستقیمی به ساختار اقتصادی و روبنای سیاسی آن جامعه دارد. در مقایسه ای هر چند نادقیق هم، ما مشاهده میکنیم که خشونت علیه زنان در جوامعی که از دمکراسی نیمه ناتمامی برخوردارند به نسبت جوامعی با ساختار سیاسی دیکتاتوری، مذهبی تفاوت فاحشی دارد. اگر در این نوع جوامع مبارزه زنان در حول و حوش طرد این نوع بربریت علیه زنان است، در جوامع اروپائی مبارزات زنان حول برابری کامل با مرد در عرصه های مختلف اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی و خصوصأ کسب قدرت و هدایت جامعه متمرکز شده است.