ارسال کننده :خانم سهیلا مرادی 3 اسفند
مدرسه فمینیستی: در چند روز گذشته اخبار مبنی بر اعتراضات مدنی زنان و مردان در ترکیه علیه خشونت و تجاوز به «اوزگه جان» در سطر اخبار بود. یک راننده ی مینی بوس در ترکیه زنی به نام «اوزگه جان اصلان» را که قصد مقاومت در برابر تجاوز را داشت به قتل رساند. قتل فجیع اوزگه جان در هفته گذشته در ترسوس، ترکیه را واقعاَ به لرزه درآورده و بازتاب رسانهای وسیعی یافته است. از روز جمعه گذشته (۱۳ فوریه /۲۴ بهمن 1393) هر روز گروههایی از زنان در سراسر این کشور در تظاهرات اعتراضی شرکت میکنند. آنان میگویند که جامعه مردسالار ترکیه باید تغییر کند، نباید در برابر خشونت علیه زنان سکوت شود، باید این رویه تغییر کند که وقتی زنان مورد آزار و تجاوز جنسی قرار میگیرند به جای تعقیب متجاوزان، خود زنان را مقصر بدانند.
به گزارش رسانههای ترکیه، در مراسم تشییع جنازه اوزگه جان اصلان زنان بدون توجه به گفتههای امام جماعت تابوت دختر جوان را بر شانههای خود حمل کردند. از سوی دیگر بسیاری از زنان در تجمعاعت گسترده علیه این خشونت اعتراض کرده اند. بسیاری از مفسران در ترکیه گسترده شدن نگاه کلیشه ای به زنان و تأکید به نقش مادری و فرزندآوری را دلیل افزایش خشونت علیه زنان می دانند که نهایتاَ منجر به رشد نگاه فرودست به زنان شده است، به خصوص که اردوغان چند بار علناَ بر فرزندآوری و مادر شدن زنان تأکید کرده است.
نگاهی به وقایع در ترکیه نشان می دهد که آن چیزی که دلیل افزایش خشونت علیه زنان در این کشور شده است مشابه ایران و سایر کشورهای اسلامی است. در ایران هم وقایع اسیدپاشی و افزایش خشونت علیه زنان نیز به همین دلیل تقویت نگاه سنتی و مردسالار به زنان و همچنین تقویت نگاه جنسیتی به زن در سایه تلاش او برای مادر شدن و همسر ماندن است. از سوی دیگر تقویت باورهای سنتی و تبلیغ های مبتنی بر حفظ حجاب و کنترل تن زنان نیز دلیل دیگری برای تکرار این خشونت ها است. با این که جامعه ی ترکیه از بسیاری جهات با ایران به خصوص در مسئله ی موقعیت زنان تفاو ت دارد اما آنچه که مشخص است شباهت میان ایدئولوژی اعمال خشونت در هر دو کشور علیه زنان است. نگاهی ایدئولوژیکی نسبت به موقعیت زن که هر روز در سایه ی افراط گرایی در منطقه افزایش می یابد.
از سوی دیگر در ایران هم مشابه اعتراض های مردمی در ترکیه نسبت به اسیدپاشی صورت گرفت، اعتراض هایی که در نهایت با بازداشت چند ماه «مهدیه گلرو» و احضار دیگر فعالان حقوق زن انجامید. شدت عمل و برخورد دولت و نهادهای امنیتی با این تجمعات که با وجود سخت گیری های امنیتی باز هم انجام شد، نگاه و رویکرد متفاوت دو دولت ایران و ترکیه را نسبت به مسئله ی خشونت علیه زنان و اعتراض به آن نشان می دهد. در واقع می توان گفت که نگاهی مقایسه ای به این وقایع نشان می دهد که در مقایسه ی وقایع اخیر میان ایران و ترکیه شباهت هایی می توان دید اما در نوع و نگاه و همین رویکرد دولت ایران و عکس العمل مردم نیز تفاوت های بسیاری وجود دارد. همین تفاوت و سختگیری های حکومت ایران در خصوص تجمعات مسالمت آمیز زنان موجب شد که به جای برخورد با عاملان اسیدپاشی، افراد شرکت کننده در تجمع اعتراض به اسیدپاشی بازداشت شوند.
در مسئله ی اسید پاشی های اخیر ایران برخورد نهادهای امنیتی با تجمع کنندگان در اعتراض به اسیدپاشی، نشان دهنده ی حساسیت دولت و نهادهای امنیتی به کوچکترین حرکت ها و اعتراض های مدنی بود که هرگز رنگ و بوی سیاسی نداشت اما مدام از سوی نهادهای امنیتی تلاش می شود تا شکل آن عوض شود. برخورد با فعالان حقوق زنان و ممانعت از تجمع های بیشتر برای اعتراض به خشونت علیه زنان نیز بار دیگر مسئله ی اعمال خشونت علیه زنان را به امری سیاسی تبدیل می کند بدون آن که توجه به حذف خشونت برای حکومت اهمیت داشته باشد. همین امر، یعنی برخورد حداکثری با فعالان و مدافعان حقوق زن موجب می شود که مقاومت زنان و سایر نهادهای مدنی به مقاومتی سیاسی تعبیر شود، در نتیجه بسیاری دیگر از نهادها را عملا نمی تواند در این راه فعال کند. از تجمعات با اهداف مدنی و استمرار آنها جلوگیری به عمل بیاید و به جای رخورد و مجازات مسببین و عاملان، با فعالان مدنی برخورد شود.
اما نگاهی به اوج اعتراض ها در ترکیه نشان می دهد که حکومت ترکیه هنوز به آن درجه از نگاه امنیتی نسبت به فعالیت های مدنی زنان نرسیده است. زنان در ترکیه شاید به دلیل وجود نیروهای افراطی در کشورهای همسایه در تلاشند تا در برابر هر نوع حذف و افراط گرایی مقاومت کنند. بی شک دیدن خشونت های افراطی در منطقه و کشورهای نزدیک به ترکیه زنان را در این کشور به شکل گیری نیروهای افراطی حساس کرده است. با وجود مخالفت های زیاد دولت و سایر نهادهای مذهبی اما مقاومت زنان در برابر الگوهای مذهبی و اینگونه اعتراض گسترده نشان می دهد که آنها عزم خود را برای کم کردن قدرت سنت و مذهب در ساختار حکومت جزم کرده اند.
اما از سوی دیگر مبارزه ی مدنی در ترکیه، که می تواند با وجود فشار نهادهای قضایی و امنیتی در ایران به الگویی برای فعالیت های زنان ایران تبدیل شود، مشارکت مردان در این مبارزه در کنار زنان است. با این که در مورد اعتراض به اسیدپاشی؛ مردان برابری خواه هم در تجمع شرکت کرده بودند اما هنوز حضور آنها در تجمع به صورت یک تاکتیک مستقل و مجزا از زنان نبود، گرچه که حضور برابر مردان ایرانی در تجمعات، نوید ارتقای آگاهی بخشی از مردان جامعه ی ما نسبت به منع خشونت علیه زنان است اما همچنان درصد حضور مردان در این تجمعات چندان بالا نیست. از سوی دیگر در اقدام اخیر مردان برابری خواه در ترکیه بسیاری از مردان برای اعتراض به خشونت علیه زنان دامن های کوتاه پوشیده اند؛ در واقع این بار این مردان بوده اند که الگوهای مقاومت مدنی را با تکنیک جالب و منحصربفرد و به تنهایی ارائه داده اند. گرچه در چند سال اخیر حضور مردان برابری خواه در کنار زنان با تشکیل کمپین هایی همچون پوشیدن لباس زنانه و یا روسری سر کردن، شرکت در کمپین های نه به حجاب اجباری و از این دست، وجود داشته است اما شکل گیری یک مقاومت، مبارزه ی مدنی ملموس برای افراد جامعه مانند رژه رفتن مردان با پوشیدن دامن های کوتاه می تواند یک اعتراض مدنی و بسیار مؤثر باشد که تابوی زن و تن او را بشکند و در عین حال نشان دهنده ی اعتراض مسالمت آمیز مردان به هر نوع اعمال خشونت به دلیل نوع لباس زنان باشد. حضور مردان و اعتراض به این سبک و شیوه ی خلاق، بیانگر تغییر در رویکرد و نگاه سنتی و محافظه کار نسبت به جنسیت است، رویکردی که چندان تمایلی برای دیدن برابری زن و مرد در اعتراضات مدنی ندارد. هر چند که عملا در ایران این نوع اعتراضات به دلیل شرایط خاص جامعه و سخت گیری های حکومت امکان پذیر نیست اما لااقل می تواند به تأثیر همراهی مردان برای زدودن خشونت علیه زنان تأکید جدی و مثمرثمری داشته باشد.
نگاهی به وقایع اعتراضی زنان و مردان در ترکیه و بازتاب آن در خبرگزاری ها می تواند به عنوان الگویی برای سازماندهی و شکل دهی تجمع های اعتراضی به خشونت علیه زنان در سایر کشورهای همجوار باشد به خصوص که رشد خشونت علیه زنان همچنان در کشورهای دیگر منطقه به دلیل حضور نیروهای افراطی در حال افزایش است. مقاومت زنان به صورت گسترده و شرکت در تجمعات علی رغم مخالفان مذهبی نیز نوعی مقاومت مدنی زنان برای شکل گیری اعتراض آنهاست که استمرار در تکرار آن می تواند توجه افراد و به خصوص قانون گزاران را به حمایت از برنامه های حامی زنان تشویق کند. از سوی دیگر این نوع اعتراض ها نیز می تواند به عنوان پیامی به مسئولان در ایران باشد که هر نوع تجمع اعتراضی نسبت به خشونت علیه زنان، لزوماَ به معنای کنش سیاسی نیست بلکه حرکتی مدنی و مسالمت آمیز در جهت بهبود وضعیت زنان در جامعه است که در نهایت نیاز به همدلی مردان هم دارد.
در پایان می توان گفت تجربه ی اعتراض علیه خشونت در ترکیه و به خصوص بازتاب گسترده ی آن، تجربه ای ارزنده برای فعالان حقوق زن درایران خواهد بود که بتوانند تاکتیک ها و الگوهای خلاق و متفاوتی را برای حذف خشونت علیه زنان و همینطور جذب همراهی مردان برابری خواه، به کار گیرند و در عین حال همچنان به مبارزه ی خود برای پایان دادن به خشونت علیه زنان ادامه دهند.