نامه تکاندهنده مادر یک روزنامه نگار دربند

ارسال کننده: آقای محمود نعیمی 14خرداد

مادر صبا آذرپیک، روزنامه نگاری که هفتم خردادماه بازداشت شده است می گوید روز دوشنبه یک مامور امنیتی با او تماس گرفته و از سلامتی دخترش خبر داده است. مادر این روزنامه نگار دربند در مطلبی در صفحه فیس بوک خود نوشت که او را تهدید کرده اند که سکوت کند در غیر اینصورت شرایط فرزندش سخت تر خواهد شد.

وی نوشت: اي خدا ” داد از بيداد” قلبم بدرد امده،خداوندا دردم رابه كي بگم، فرزندم و فرزندانم در حبس و اسارتند، از كي و از كجا پيگيري كنم، منو تهديد كردن بخاطر فرزندت بايد سكوت كني و با هيچ كس حرف نزني ، اگر صحبت كني شرايط فرزندت راسخت تر مي كني، خداوندا ديگر قلبم تحمل اين همه فشار و درد را ندارد،كجا هستند مسولين اين مملكت، فرزندم را از كجا بايد پيدا كنم، وزارت اطلاعات ميگه ما نگرفتيم، قوه قضايي هم ادعا ميكنه در جريان موضوع نيستند، تنها سپاه مي ماند كه اگر چنين باشد، انتقام ١٣ خرداد ٩١ را از دخترم گرفته، دو سال پيش در چنين روزي به فرزندم گفتند،

چرا كسي را كه ما گرفتيم، شما توسط مسولين براي مداواي بيماريش به بيمارستان فرستاديد و بسيار سخت عصباني از محبت دخترم براي يك بيمار بودن، اقايان و مسولين محترم مملكت، امروز در عزاي بنيانگذار جمهوري اسلامي بر مزارشان نشستيد، همان كسي كه در پاي صحبتهايش به گريه مي افتاديد،حال در مزارش گريه ميكنيد،رهبري كه بارها گفتند، اين جوانان سرمايه هاي اين مملكت هستند، بارها گفتند مجسمه اي از من در ميدانها بر پا نكنيد، بارها گفتند اگر كسي عكس مرا پاره كرد با او كاري نداشته باشيد و ….. با هر كلامش دلهاتان ميلرزيد و به گريه مي افتاديد، اي مسولين، اي جوانان ديروز، عزاي عمومي در بين مردم شهر است، پشت سرتونو نگاه كنيد ببينيد چگونه مادري در دل سياه شب از اعماق قلبش فرياد ميكشد و ضجه ميزند، ببينيد چگونه پدري سر به ديوار ميكوبد و عرش خدا چگونه به لرزه در امده، (جوانان اين مملكت كجا هستند.) از بازپرس ميپرسم به چه جرمي؟ دو جمله برام ميگه، كه باعث تعجبم شد، گفتم دو جمله كليشه اي رو بلديد و براي همه اين رو مطرح ميكنيد، نه تنها مردم ايران، بلكه كل دنيا ميدونند كه فرزندم صبا ،هميشه به همه تاكيد ميكرد انسان در هر مملكتي كه زندگي ميكند بايد به چار چوب قوانين اون كشور احترام بگذارد، هر كشوري خط قرمزهايي دارد كه بايد از ان عبور نكرد، چه در ايران باشد، چه در امريكا و يا انگلستان و يا هر كشور ديگر، بايد اين دو موضوع را در نظر داشته باشد، كه بلا فاصله بازپرس حرفش را تصحيح كرد و گفت ،من كي چنين حرفي رو زدم. مسولين محترم شما رو بخدا قدر جواناني را كه دلسوز مملكتشون هستند رو بدونيد،صبا بر اين اعتقاد داشت،كه اگر فردي خطايي از او سر زد بايد بر او انتقاد كرد و بايد او را اصلاح كرد، تا خطاي او به پاي كل نظام نوشته نشود،يك شخص بايد خودش هزينه خطايش رابدهد، نه يك نظام هزينه او را بپردازد، ولي افسوس ما انسانها تحمل انتقاد هاي درست و منطقي را نداريم، از ترس از دست ندادن پست و صندلي، جوانان را محاكمه ميكنيم و در حبس مياندازيم، شما امروز براي بيعت با رهبر انقلاب جمع شديد، در صورتيكه ايشان،اين مردم و جوانان ر پشتوانه انقلاب ميدانستند، مسولين محترم اين سرمايه و پشتوانه ها را از دست ندهيدو بيشتر به داد اين مردم مظلوم برسيد، امروز ٨ روز است كه قلبم شكسته برايم ٣٧ روز ٩١ بس نبود، “انفرادي در سلول بسيار كوچك و سرماي بسيار شديد در سه هفته اول و پس از مطرح كردن اينكه فرزندم پاهاش درد ميگيرد او را به مدت دو هفته در سلولي كه اطرافش حمام بوده و رطوبت بسيار زيادي داشته بطوري كه دخترم ميگفت بعضي وقتها نفسم بالا نمي امد، بدون اب ميگذارند، تا اينكه دخترم براي اعتراض روزه ميگيرد” خداوندا داد از بيداد. به داد دل مادراني كه در دل شب فرياد ميزنند، ناله ميكنند، به دل مادراني كه جگر گوشه هاشون بخاطر عشق به وطنشون در حصارهاي تنگ و باريك حبسند،برس. خدايا پناه به تو ميارم بهم گفتند دردت را روي دفترچه بنويس، گفتم شايد خداوندا نبيني و به گوشت نرسد، خدايا به تو پناه ميبرم تا نكند، بقول خودشون موقعيت دخترم رو سختر كنند ويا چند نفر رو جمع كنند تا شعار بدهند “اينا دشمنان اين مملكتند و بيگانه اند و ازاين اب و خاك نيستند” خدايا تو خود خوب ميداني. اي مسولين محترمي كه دلسوز اين ملت و اب و خاك هستيد، شما را بخدا نگذاريد فشارها و دردها ، اتش زير خاكستر شود. شما رابخدا اگر از درد دلم با خدا خوشايندتان نبود، بر فرزندم تلافي نكنيد و بقول مامور بازداشتي صبا، موقعيت دخترم را بدتر نكنيد، اين جملات رامن، مادر صبا، گفتم، اگر حسابي هست بر من است، نه بر دخترم. باز هم سر بر اسمان بلند ميكنم و فرياد ميزنم ، خداوندا، داد از بيداد