۳.مرداد.۱۴۰۳ ایران وایر
مریم دریسی»، معلم زبان انگلیسی و از معترضان جنبش «زن، زندگی، آزادی»، با مجازات حبس تازهای روبرو شده است. این معلم ساکن شهرستان کازرون در استان فارس، در اینستاگرام خود از صدور حکم یکسال حبس تعزیری به «اتهام توهین علیه نظام» و به دلیل انتشار تصویر پابند الکترونیک خود در فضای مجازی محکوم شده است.خانم دریسی در توضیح صدور این حکم مینویسد: «از آخرین باری که اینجا نوشتم، روزهای زیادی میگذرد. آخرین نوشتهام باعث شد این حکم را بگیرم. قاضی انصاری، رییس دادگاه انقلاب گفت: “لخت و عور کنار دریا عکس گرفتهای.” و انگار معنی لخت و عور را نمیداند. دادستان رحمانی گفت: “وقتی پایت را تا آنجا بالا بزنی و از پابند الکتریکیات عکس بگیری یعنی بالاتر هم رفتهای. انگار من مالک بدن خودم نیستم و این حکومت آنهاست که صاحب بدن من است.» او در ادامه از صدور حکم تازه به خاطر انتشار همان عکسها مینویسد: «با همان عکسها و درد دلی که از دوران پابندم داشتم حکم به توهین علیه نظام برای من صادر کردند و جریمهام شد یک سال حبس تعزیری. کار اعتراض و دادگاه تجدیدنظر تا الان طول کشید و من چهار ماه آزگار کار نداشتم. تمام زبانکدههای کازرون را رفتم و مصاحبه دادم قبول شدم. تا اسم پرونده سیاسیام را شنیدند، گفتند نمیتوانند مرا قبول کنند. حتی ترجمه یک کتاب را ویرایش کردم و صاحبکار -که از قضا آشنا بود و زمانی همکار – پول من را خورد. پشیزی به من پرداخت نکرد. چهار ماه سختی بود. اما من هر روزش را به زندان و زنان عادل آباد هم فکر کردم. به کیان پسر شهرزاد، به زنان بند قتل، به نوجوانان غمگین بند نوجوان، به زنان بند سرقت و مواد و این که چند صباح دیگر باید باز به آنجا برگردم و برای حقوق اولیهام بجنگم. برای چند استوری و یک پست اینستاگرامی و یک عکس بدون روسری کنار دریا باید سالی را در زندان باشم. خجالتش بماند برای قاضی. اما شما به یاد آنهایی باشید که احکام سنگین بغی و اعدام گرفتند. پخشانها، شریفهها، عباسها. شب سیاه را سحری در پیش است.» مریم دریسی پیشتر و در پست دیگری با انتشار تصویر پابند بر پای خود نوشته بود: «هشت ماه از حبس ناعادلانه من، مریم دریسی، که در جنبش زن زندگی آزادی دستگیر شدم و از پذیرش عفو رهبری سرباز زدم، میگذرد. چهار ماه آن را در زندان عادل آباد گذراندم و چهار ماه را با پابند الکترونیک حبس خانگی بودم. در چهار ماه دوم کمتر از هزار متر حق تردد داشتم. برای هر بیرون رفتن از محدوده باید مرخصی میگرفتم. مرخصی گرفتن هم آداب و دردسرهای خودش را دارد. باید ساعتها پشت در اتاق دادستان در دادگاه منتظر باشی تا شاید دو یا سه روز را مرحمت کند و به تو ببخشد. تازه بعد از آن هم باید به زندان مراجعه کنی و حضوری بزنی. آنجا پابندت را چک میکنند مبادا آن را دستکاری کرده باشی، مانند هر دو سه بار در ماه که یا تماس میگیرند تا به زندان بروی یا خودشان به خانهات میآیند برای چک کردن پابند. برای پابند هر ماه ششصد تومان اجاره پرداخت میکنیم. دست خوشی برای تشکر از این بار سنگینی که به پایمان بستهاند و محدودیتی که برایمان ایجاد کردهاند. باید متشکر باشیم از قدرت اول منطقه که هزار متر آن طرفتر رفتن ما را خطری برای خود حس میکند و پولش را میگیرد. وقت حمام سه چهار کیسه نایلونی را باید روی این پابند بپوشانیم مبادا خیس شود. حمام رفتن بخش پر زحمت پابند داشتن است. حالا بعد از تحمل چهار ماه سختی پابند و این رفتن و آمدها به زندان کازرون و زندان مرکزی شیراز، یک سوم حبس دو سالهام تمام شده و وقت آن رسیده که آزادی مشروط شامل حال من شود. قرار بود اول دی ماه پابند را بردارند و این وعده هنوز که بیست و دوم دی ماه است عملی نشده است. امروز دادگاه کازرون بودم. درخواست آزادی مشروط مرا برای دادگاه تجدید نظر فارس ارسال هم نکردهاند و مدام از فعالیت نکردن در فضای مجازی و پست و استوری نگذاشتن میگویند. با تهدید میخواهند فقط مرا از آنچه هستم محدودتر کنند