ارسال کننده: آقای محمود نعیمی 17اردیبهشت
مریم شفیع پور، فعال دانشجویی زندانی، گوشه ای از مشاهدات این روزهای خود از زندان را در نامه ای بازگو کرده است.
مریم شفیعپور، دانشجوی سابق رشتهی مهندسی کشاورزی گرایش آب دانشگاه بینالمللی قزوین است که پس از دو ترم تعلیق از تحصیل به دلیل فعالیت دانشجویی، در حالی که در ترم هشتم بود، از دانشگاه اخراج شد. او در سال ۸۹ نیز از سوی دادگاه انقلاب قزوین به خاطر فعالیتهای دانشجویی و وبلاگنویسی به یک سال حبس تعلیقی به مدت ۵ سال محکوم شد. اخیرا نیز از سوی قاضی صلواتی برای مریم شفیع پور حکم هفت سال زندان صادر شده است.
به گزارش جرس، متن نامه مریم شفیع پور از زندان اوین به شرح زیر است:
بند نسوان اوین سالهاست مادرانی را به خود خو کرده که عدد سال محکومیت کشیده آنها٬ از ما بیشتر است و گرچه بیش از یک سوم دوران حبس خود را سپری کرده اند٬ ولی همچنان از حق قانونی مرخصی بی بهره اند.
مادران دلشوره های مدام!
تا پیش از این یک ماه قبل تر ما٬ به قرار شخص دادستان محترم تهران جناب آقای جعفری دولت آبادی٬ امکانی فراهم بود که مادران کودکان خردسال اوین٬ هفته ای یکبار در ساعاتی غیر از ساعات مدرسه٬ فرزندان خود را به آغوش برکشند. قوت و غذایی تیار کنند و مادرانه هایشان را با کودکان خود سهیم شوند. فضایی مادرانه جدا از همهمه های معمول یکشنبه های ملاقات بند نسوان.
اما خدابخشی٬ دادیار ناظر بر زندان ها٬ در اقدامی بدون دلیل٬ وعده های روز شمار این ملاقات ها را به ساعت ۱۴ حواله داده است. کودکان زیر ۱۸ سال٬ در ساعات روال ملاقات یکشنبه ها درگیر درس و مدرسه هستند و به ناچار تنها می توانند دوبار در ماه و آن هم به مدت ۲۰ دقیقه با مادران خود دیدار کنند.
این در حالی است که تلفن نیز که جزو وسایل ارتباط جمعی محسوب و حق قانونی و مسلم هر زندانی محسوب می شود از سال ۸۹ بر زندانیان سیاسی زندان اوین و رجایی شهر قطع شده است.
بی خبری مطلق٬ دلشوره های مادرانه٬ اضطراب٬ دلتگی٬ حس مادر بودن و دوری از فرزند. هر یک کتابی در دست به زاغه های خود می خزند٬بلکه دل دل مادرانگی را رام کنند٬ و بدین سان بین دو دندان را می سایند.
چشم ها خیره٬ فلب ها غرق در خودش٬ امید مادران٬ مخل امنیت ملی!
قوه قضائیه که حالا ستبر پرونده های فساد مالی را سرانجام داده و دست هایی پشت پرونده های اختلاس مالی را با شجاعت و درایت بر همگان نمایان ساخته! و مردان فاسد دولتی گذشته را غراب٬ به پای میز محاکمه کشانده؛ حالا دست و رو شسته٬ بیکار٬ با تدبیر و در جهت حفظ منافع ملی؛ تنبان خود در هاون می کوبد و بر باد می دهد محض آزار غیر٬ که بگوید اقتدار یعنی این!
یعنی کودکی را از گرمای آغوش مادر در مضیقه کردن! یعنی مادر را هر چه بیشتر از مادری محروم ساختن!
مادران و کودکان لحظات کوتاه لبخند٬ آغوش و بوسه. لحظات جانکاه وداع٬ قلب های زخم خورده از آزار!
مسلمانی را صدها بار دریغ…
اوین – اردیبهشت ۹۳