جنایت در آخرین برگ یک رابطه سیاه

ارسال کننده: خانم فاطمه ورمزیار10اردیبهشت

روزنامه ایران : یک ضربه کارد کافی بود تا آخرین برگ زندگی زن خیانتکار ورق خورده و مرگ او را در آغوش بگیرد. قربانی این حادثه زن جوانی است که با فاش شدن راز شیطانی‌اش، مرد جوان را برای ازدواج با خود تحت فشار قرار داده بود.
بنا بر این گزارش،نیمه شب یکشنبه 7 اردیبهشت ماه سال جاری پرستاران بیمارستان «ولی‌عصر» قائمشهر فریاد‌های مرد جوانی را شنیدند که پیکر نیمه جان یک زن را به آنجا برده بود. درحالی‌که تنها چند دقیقه از حضور این مرد و زن مجروح در بیمارستان می‌گذشت به‌رغم تلاش‌های انجام گرفته از سوی پزشکان، زن جوان بر اثر شدت خونریزی به کام مرگ فرو رفت.
با مرگ این زن و تماس مسئولان بیمارستان، اکیپی از مأموران کلانتری 11 قائمشهر تحقیقات پلیسی را آغاز کردند. مأموران در نخستین اقدام، مرد جوانی که این زن را به بیمارستان انتقال داده بود تحت بازجویی قرار دادند. وی که نگرانی در چهره اش موج می‌زد ادعا کرد از دوستان خانوادگی قربانی حادثه است و زن جوان از سوی شوهرش مورد حمله قرار گرفته و مجروح شده و وی برای نجات زن، دست به این کار زده و او را به بیمارستان رسانده ولی متأسفانه فوت کرد.
در حالی‌که تنها 10 دقیقه از حضور پلیس در بیمارستان می‌گذشت، مأموران کلانتری با توجه به وضعیت ظاهری مرد جوان و ضد و نقیض گویی‌های وی، با احتمال این‌که او مسبب حادثه باشد، بازجویی‌های فنی از وی انجام دادند تا این‌که لب به اعتراف گشود و قتل زن جوان را به گردن گرفت. متهم26 ساله پرونده درباره چگونگی وقوع حادثه به پلیس گفت: یک پیکان وانت دارم و با آن در حوالی میدان تره‌بار کار می‌کردم.در این میان با شوهر این زن آشنا شده و با هم دوست شدیم. دوستی ما به رفت و آمد خانوادگی کشید بطوری‌که ساعات‌ زیادی از اوقات فراغت را با هم می‌گذراندیم.
حدود 7 ماه قبل بود که بین من و همسر دوستم علاقه به وجود آمد چون او هم از زندگی‌اش رضایت چندانی نداشت، قرار گذاشتیم پس از جدایی وی از شوهرش با هم ازدواج کنیم. تا فراهم شدن مقدمات کار چند ماهی طول کشید تا این‌که یک روز شوهر وی متوجه گفت‌وگو‌های پنهانی ما شد. گویا دختر خردسال قربانی حادثه به پدرش گفته بود که چند بار من و قربانی حادثه به اتفاق هم برای خرید بیرون رفته بودیم. همین اتفاق باعث شد زن دوستم موقعیت را مناسب دیده و با شوهرش درگیر شود و موضوع طلاق را مطرح کند. بدین ترتیب مقتول روز حادثه به خانه دوستش در خیابان کوچکسرای قائمشهر رفته بود.عصر روز حادثه بود که با من تماس گرفته و در حالی‌که گریه می‌کرد خواست دنبالش بروم. نگران شدم، به محلی که می‌گفت رفتم. وقتی سوار خودروی من شد بی‌مقدمه و در حالی‌که بشدت عصبانی بود می‌گفت باید همسرم را طلاق داده و با او ازدواج کنم.
سعی کردم او را آرام کنم. گفتم الآن موقعیت مناسبی برای این کارها نیست و باید صبر کند اما او هر لحظه بیشتر عصبانی می‌شد تا این‌که شروع به داد و بیداد کرد و ناسزا گفت. در یک لحظه چاقویی را که داخل خودرو داشتم برداشته و می‌خواستم با نشان دادن آن، او را بترسانم اما نمی‌دانم چطور شد که یک ضربه به سینه‌اش وارد شد. وقتی متوجه زخمی شدن او شدم به سرعت او را به بیمارستان رساندم اما متأسفانه او به‌خاطر اصابت کارد به قلبش جان سپرد. با توجه به اعتراف‌های متهم به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب قائمشهر، مرد جوان برای انجام بازجویی‌های تکمیلی درباره نحوه و انگیزه واقعی حادثه در اختیار مأموران آگاهی قرار گرفت. سرهنگ قدمی – رئیس پلیس قائمشهر گفت: افراد باید در مراودات روزانه خود با دقت بیشتری عمل کنند و سعی شان بر این باشد تا ارتباطات خانوادگی در همان حد باقی بماند. وقتی در هر چیزی انسان از حد اعتدال خارج شود آثار و زیان‌هایی را به‌دنبال خواهد داشت.