ارسال کننده: آقای غلامرضا اخلاقی 4اردیبهشت
فرهنگ تجاوز آن بخش از رفتارهای شایع در یک جامعه است که خشونت جنسی را در عرصه فرهنگی دامن میزند. در واقع وقتی میگوییم یک فرهنگ، فرهنگ تجاوز است منظور این است که که بخش مهمی از باورهای عمومی آن جامعه در پی طبیعی جلوه دادن، بهانهتراشی، مدارا و یا حتی نادیده گرفتن پدیده ملموس تجاوز است.
در توضیح این نظریه بایستی این نکته را مد نظر قرار داد که فرهنگ تجاوز نمیتواند و نبایستی به «توضیح تمامی زمینههای منجر به وقوع تجاوز» تبدیل شود.
نظریه فرهنگ تجاوز که بیشتر از سوی مدافعان حقوق زنان مطرح میشود با انتقادات و چالشهایی از سوی سازمانهای مدنی و دیگر صاحب نظران روبروست، هرچند در بررسیها ارتباط شاخصههای موجود در آن همچون تصورات نادرست در خصوص تجاوز، سرزنش کردن قربانی (مقصر دانستن وی به واسطه رفتار یا پوشش) و نیز ناچیز شمردن آن با رشد ابعاد دیگر تبعیض و ناهنجاریهای اجتماعی نظیر عدم مدارای مذهبی، تبعیض سنی، نژادی، طبقاتی و همجنسگراهراسی به دفعات مشاهده شده است. نوشتار زیر میکوشد برخی از گزارههای موجود در فرهنگ تجاوز را توضیح دهد.
افسانه پیشگیری از تجاوز
بسیاری از صحبتها حول تجاوز بر روی رفتار پیشگیرانه متمرکز است، اینکه به زنان بگوییم چه کار نکنند، چه نپوشند یا چه زمانی بیرون نروند، این باور کهنه که زنی که لباس تحریکآمیز میپوشد همچون صاحبخانهای است که شبها درها را قفل نمیکند.
“در یک پژوهش در ترکیه بر روی مشاغل مختلف مشخص شد ۳۳ درصد افسران پلیس با اینکه «بعضی زنان مستحق تجاوز هستند» موافقند، همچنین ۶۶ درصد از افسران پلیس و تقریبا ۵۰ درصد هر کدام از گروههای شغلی دیگر (بجز روانشناسان ۱۸ درصد و روانپزشکان ۲۷ درصد) معتقدند ظاهر و رفتار زنان عامل تحریک مردان و رخ دادن تجاوز است.”
این استدلال در همان نگاه اول با مشکل مواجه است، چه باز بودن درهای خانه فعل سارق و مجرم و متجاوز به حریم شخصی را به هیچ عنوان توجیه نمیکند، چنین منطقی هیچ مسئولیتی در باب مرتکبان تجاوز به عهده نمیگیرد این چنین شکلی از مباحثه تنها با فراموش کردن صورت مساله زنان را به ابژههایی فرومیکاهد که بایستی برای پیشگیری از تجاوز به خودشان قبول مسئولیت کنند.
در یک پژوهش در ترکیه بر روی مشاغل مختلف مشخص شد ۳۳ درصد افسران پلیس با اینکه «بعضی زنان مستحق تجاوز هستند» موافقند، همچنین ۶۶ درصد از افسران پلیس و تقریبا ۵۰ درصد هر کدام از گروههای شغلی دیگر (بجز روانشناسان ۱۸ درصد و روانپزشکان ۲۷ درصد) معتقدند ظاهر و رفتار زنان عامل تحریک مردان و رخ دادن تجاوز است.
ملیسا مکاوان در توضیح این مساله در مقالهاش در مورد فرهنگ تجاوز در شیکسویل مینویسد:
« بخشی از فرهنگ تجاوز گفتن این نکات به زنان و دختران است که مراقب باشید چه میپوشید، چگونه میپوشید، چگونه حرکت میکنید، راه میروید، کی میروید، با که میروید، به چه کسی اعتماد میکنید، چه میکنید، کجا انجامش میدهید، چه مینوشید، چقدر مینوشید، آیا تماس چشمی برقرار میکنید، آیا تنها هستید، با غریبه هستید، در یک گروه هستید، در گروهی از افراد ناشناس هستید، آیا تاریک است، منطقه ناآشناست، آیا چیزی حمل میکنید، چگونه حملش میکنید، چه کفشی میپوشید (درصورت نیاز به فرار)، چه کیفی دستتان میگیرید، چه جواهراتی، ساعت چند است، کدام محله، چه محیط اجتماعی، با چند نفر میخوابید، با چه جور آدمهایی رابطه جنسی برقرار میکنید، دوستانتان چه کسانی هستند، به کی شماره میدهید، چه آپارتمانی میگیرید، توصیه به اینکه قبل از بازکردن در پیتزارسان را چک کنید، یک سگ داشته باشید یا ماشینی که صدای سگ دربیاورد، همخانه بگیرید، دفاع شخصی یاد بگیرید، همیشه مراقب باشید و بسیاری توصیههای دیگر که مبادا شما مورد آزار جنسی قرار بگیرید، که اگر توجه نکردید و دستورات را دنبال نکردید و مورد آزار قرار گرفتید تقصیر خودتان است.»
این گزاره در ایران هم طرفداران بسیاری دارد، اینکه حجاب یا ایجاد محدودیت در حق آزادی انتخاب پوشش به نفع زنان است و برای آنان مصونیت ایجاد میکند. در واقع به جای اینکه به مردان بیاموزیم چه نکنند، حریم شخصی زنان را نقض کرده و از آنان بخواهیم «از پوشش و رفتار تحریک کننده بپرهیزند»، «خودشان را از نگاه نامحرم حفظ کنند» و «زیورهای خود را آشکار نکنند» که مردان فاسد نشوند و سلامت جامعه حفظ شود.
در واقع تداوم و البته گستردگی چنین رفتاری از همان نگاهی نشات میگیرد که بین زن و مرد فاصله جدی قائل میشود. هر آنچه در مورد پسران طبیعی و بخشی از شیطنتِ دلپسند و مقتضای سن و سال است در خصوص دختران مایه شرمساری، لکه ننگ و مستلزم سرکوب و پیشگیری است.
پوشش ضدتجاوز
در کنار پوشش برخی راهحلها برای جلوگیری از تجاوز بر محافظت از جسم زنان تاکید دارد. برای مثال نوعی لباس زیر زنانه که علاوه بر اینکه پاره نمیشود قابلیت درآوردن آن از سوی مهاجم بسیار کم است، کاندوم زنانهای دارای خارهای دردناک از داخل (چنین وسیلهای برای کمک به زنان آفریقایی در کشورهایی که آمار تجاوز در آنها بسیار بالاست ابداع شده) یا جورابی برای استفاده در شب که ظاهری پشمالو به پاهای زن میدهد (محصولی از یک کمپانی چینی).
“در کنار پوشش برخی راهحلها برای جلوگیری از تجاوز بر محافظت از جسم زنان تاکید دارد. برای مثال نوعی لباس زیر زنانه که علاوه بر اینکه پاره نمیشود قابلیت درآوردن آن از سوی مهاجم بسیار کم است، کاندوم زنانهای دارای خارهای دردناک از داخل یا جورابی برای استفاده در شب که ظاهری پشمالو به پاهای زن میدهد.”
پیام محصولاتی یاد شده این است که زنان باید از خودشان محافظت کنند، یا در مورد جوراب اینکه زنان بایستی به لحاظ جنسی کمتر به نظر مردان جذاب برسند، در حالی که « این مردان هستند که بایستی به حوزهی شخصی و مرزهای جنسی یک زن احترام بگذارند.» (این گزاره و نیز مورد قبلی اغلب در یک دسته جامعتر از فرهنگ تجاوز به نام «سرزنش قربانی» جای میگیرد)
اِما وولی نویسنده روزنامهی کانادایی گلاب اند میل جنبه ناراحتکننده پوشش ضدتجاوز را این گونه توصیف میکند: «گویا سرانجام باید با این وضعیت اشیا روبرو شویم که برخی زنان آنقدر در مورد غیرقابل اجتناب بودن آزار جنسی مطمئن شدهاند که به استفاده از ابزار ضدتجاوز برای احساس امنیت روی آوردهاند.»
لطیفههای تجاوز
بخش قابل توجهی از حجم انبوه پیامهای خندهداری که روزانه توسط ما و دوستانمان ارسال میشود دارای شوخیهای سکسیستی (و نه لزوما سکسی) است. یعنی شکلی از گفتمان که زن را به حد ابژهی جنسی و ابزار لذت تقلیل میدهد.
در پس این بحث که آیا جوک ساختن از تجاوز میتوانند خندهدار باشند پرسش مهمتری در مورد اینکه خندیدن به ایده خشونت جنسی بر سلامت یک جامعه چه اثری خواهد گذاشت نفهته است. کافی است نگاه کنید به شیوع گسترده جوکهای قومیتی و جنسیتی که سعی دارد روند زیرپوستی این اشکال از تبعیض را (و دامن زدن به نگاه تحقیرآمیزی که در پناه این لطیفهها در ناخودآگاه جمعی بازتولید میشود) تحت عناوینی همچون «صرفا برای مزاح و خنده» توجیه کند.
لیندی وست در مقالهاش در وبلاگ جیزیبل با عنوان «چگونه یک لطیفه تجاوز بسازیم» نشان میدهد چگونه دستاویز قرار دادن تجاوز برای خنده قوای محرکهای ایجاد میکند که باعث میشود آزار جنسی طبیعی و قابل قبول به نظر برسد. وست مینویسد: «هیچ کس نمیگوید شما نمیتوانید در مورد تجاوز صحبت کنید، تنها سعی کنید در این مورد توام با نجابت برخورد کنید و یا اینکه وجدان اخلاقیتان را کنار بگذارید و با تبدیل دنیا به جهانی بدتر از پیش کنار بیایید.»
منطقه دوستی
منطقه دوستی اصطلاحی است که از سوی بسیاری از مردان در زمینه «راهنمای اغواگری زنان» استفاده میشود. این ایده حول این موضوع شکل میگیرد که پس از آشنایی یک مرد با یک زن، زن به سمت آن مرد کشش جنسی دارد تا زمانی که اتفاقی بیفتد که مرد از حوزه جنسی خارج شود و به منطقه دوستی وارد شود. از این به بعد دیگر زن، آن مرد را به شکل یک دوست میبیند.
این ایده میخواهد اینطور نشان میدهد که که یک «مرد خوب» میتواند از سوی یک زن در جایگاه دوست اجتماعی یا رفاقت قرار بگیرد بدون آن که این زن درک کند که این دوست چه شریک جنسی رمانتیک و از هر نظر بینقصی برای اوست. روایت منطقه دوستی تمرکز را بر این میگذارد که رابطه جنسی شکلی از پاداش برای خوب بودن یک آدم است. (و این نگرش زن را هم با رابطه جنسی به مثابه پاداش یکی می کند)
این را کنار این بگذارید که بنابر آمار شبکه ملی آزار و تجاوز خانگی تقریبا دو سوم موارد تجاوز در آمریکا توسط فردی انجام میشود که قربانی وی را میشناسد. اینجا دیگر ایده دوستی که در خفا به دختری دلبستگی دارد و البته نمیتواند به حدود شخصی او احترام بگذارد چندان رمانتیک نیست.
ترس از گزارش تجاوز
طبق نظر انجمن پزشکی آمریکا خشونت جنسی و به خصوص تجاوز بیشترین آمار عدم گزارش را به خود اختصاص میدهد.
بنابر تحقیقی که موسسه ملی عدالت در سال ۲۰۰۰ انجام داد درون خوابگاههای کالجهای دانشجویی در آمریکا، جایی که یکی از هر پنج دختر تحت آزار جنسی قرار میگیرد (۲۰ درصد) تنها یکی از هر هشت مورد (۱۲.۵ درصد) گزارش میشود. چرا که قربانی در این محدودهی سنی اغلب « پیشامدهای مربوطه را آسیبزننده و به اندازه کافی مهم نمییابد» یا «نمیخواهد خانواده و افراد دیگر از قضیه مطلع شوند.»علاوه بر آن قربانیان با انبوهی از موانع ذهنی نظیر «کمبود شواهد برای اثبات»، «ترس از انتقام توسط مهاجم، هراس از برخورد خصمانهی پلیس و اینکه پلیس باور نخواهد کرد که واقعه به حد کافی جدی بوده یا خودش را برای این مساله به زحمت نخواهد انداخت.» احاطه میشوند.
“در بسیاری از کشورهای دنیا شرم از انگ فساد از سوی جامعه، ترس از انگشتنما شدن و نگاه توام با تحقیر جامعه به قربانیان خشونت جنسی در کاهش شدید موارد عدم گزارش نقش عمدهای دارد.”
در بسیاری از کشورهای دنیا شرم از انگ فساد از سوی جامعه، ترس از انگشتنما شدن و نگاه توام با تحقیر جامعه به قربانیان خشونت جنسی در کاهش شدید موارد عدم گزارش نقش عمدهای دارد.
حتی برای قربانیانی که سرانجام آزارشان را گزارش میدهند، تضمینی برای محکومیت مهاجم وجود ندارد. هزاران مورد تجاوز در سراسر امریکا وجود دارد و آن گونه که کاخ سفید در گزارشش توضیح میدهد: «حتی وقتی متهمان دستگیر میشوند، مقامات قضایی و دادستانها اغلب از پیگیری پروندههای تجاوز و آزار جنسی اکراه دارند.»
در ایران وضعیت از این هم بدتر است، قربانی تجاوز برای اثبات آن باید نزد شاهی چهار شاهد حاضر کند. در بسیاری موارد که دفاع مشروع در مقابل حملهی مهاجم منجر به جرح یا قتل میشود دادگاه علیه قربانی حکم زندان، دیه و اعدام صادر میکند. علاوه بر آن بسیاری از متهمانی که در آگاهی اقرار کردهاند، در دادگاه انکار میکنند و قاضی در حالی که میتواند به اتکای علم خود و شواهد موجود رای بر محکومیت بدهد متهمان را تبرئه میکند.
در بررسی وزارت دفاع آمریکا مشخص شد در ارتش جایی که یک نفر از هر سه زن توسط همقطارانش مورد آزار قرار میگیرد، ترس از گزارش مساله توسط سلسله مراتب نظامی تقویت میشود. آمارها نشان داد ۶۲ درصد زنانی که آزارشان را گزارش کرده بودند با اقدام تلافیجویانه روبرو شده بودند.
بنابر یافتههایی که در مستند جنگ نامرئی نشان داده شد، ۳۳ درصد از خدمهی زن مورد را گزارش نکرده بودند چرا که «کسی که باید به او گزارش میدادند دوست فرد متجاوز بود» در حالی که ۲۵ درصد از این کار منصرف شده بودند به دلیل آن که «فردی که باید به او شکایت میکردند شخص متجاوز بود.»
طبق آمار شبکه ملی مقابله با تجاوز و آزار خانگی تنها ۳ درصد از کل متجاوزان در ایالات متحده به زندان محکوم میشوند، بر اساس مستند جنگ نامرئی این میزان در ارتش ۲ درصد است.
اتهام کذب
مساله «ادعای کذب» اغلب توسط بخشی از مدافعان مردسالاری دامن زده میشود. نگرانی عمده این است که زنانی با انگیزهی انتقامجویانه و یا پشیمان از رابطهی جنسی با یک مرد بتوانند احساس همدلی قضات را برانگیزند و به اشتباه مردی برای تجاوز محکوم شود. این مورد اغلب بیش از آن چه در واقعیت اتفاق میافتد مورد مبالغه قرار میگیرد.
در مطالعهای که توسط وزارت کشور بریتانیا در سال ۲۰۰۵ بر روی ۲۶۴۳ پروندهی تجاوز انجام شد، مشخص شد که تنها ۸ درصد موارد توسط پلیس به عنوان «گزارش دروغ» طبقهبندی شدهاند. پس از تحقیق دقیقتر و حذف مواردی که برچسب مزبور ناشی از قضاوت شخصی ماموران پلیس بود این درصد به ۳ کاهش پیدا کرد. در تحقیقات مشابه دیگر درصدها بین ۰.۸ (گزارش اف بی آی) تا ۲ (شایعترین درصد گزارش شده) متغیر است.
“تجاوز به مردان و به خصوص کودکان پسر اما در کشورهای دیگر نمود بیشتری دارد. هر چند هیچ آمار دقیقی از تجاوز در ایران در دسترس نیست و نیروی انتظامی دلیل عدم اعلام آن را جلوگیری ایجاد تشویش در افکار عمومی میداند. اسماعیل احمدیمقدم، فرمانده نیروی انتظامی اما چندی پیش در اظهار نظری گفت: «۶۰ درصد تجاوزها در ایران به مردان و ۴۰ درصد مربوط به زنان است.»”
اما حقیقت «تجاوز دروغین» چیز دیگری است، این ادعا زیر سایه همان رضایتی شکل میگیرد که حتی در سایه یک تجاوز هم میتواند توسط فرد حملهکننده مورد استفاده قرار گیرد. وقتی به گفته مقامات قضایی اثبات تجاوز به لحاظ پزشکی و قانونی با موانع زیادی روبروست و فقدان ابزار موثر به مهاجم امکان فرار از عدالت را میدهد.
تجاوز به مردان
عرف حقوقی معمول در خصوص تجاوز معمولا قربانی را دارای جنسیت زنانه در نظر می گیرد، حال که در واقعیت چنین نیست، در ایالات متحده تعریف قانونی تجاوز به صورت «برقراری رابطه جنسی با یک زن با زور و برخلاف میل وی» تعریف شده. گزارش رسمی جرائم پلیس فدرال (اف بی آی) در سال ۲۰۱۲ تجاوز را به صورتی که شامل هر دو جنس میشود بازتعریف کرد.
اکنون تجاوز در قانون آمریکا به صورت «دخول (بدون توجه به میزان آن) در واژن (آلت جنسی زن)، مقعد با هر بخشی از بدن یا بوسیله ابزار، و یا دخول دهانی بوسیله عضو جنسی فرد دیگر، بدون رضایت قربانی» تعریف میشود. ( این تعریف نسبتا جامع هنوز در بسیاری کشورهای دنیا وجود ندارد.)
تجاوز به مردان در بسیاری از کشورهای غربی در ابعاد کوچکتری کم اتفاق میافتد (دایره آمار قضایی آمریکا در سال ۱۹۹۹ تخمین زد که ۹۱ درصد قربانیان تجاوز زنان و ۹ درصد مردان هستند) و تنها زمانی توسط رسانهها پوشش داده میشود که مهاجمان افراد مشهوری نظیر ورزشکاران یا کشیشها باشند. قربانیان مرد اما در مقایسه با نجاتیافتگان زن با شکل متفاوتی از داغ ننگ از سوی اجتماع مواجه میشوند.
تجاوز به مردان و به خصوص کودکان پسر اما در کشورهای دیگر نمود بیشتری دارد. هر چند هیچ آمار دقیقی از تجاوز در ایران در دسترس نیست و نیروی انتظامی دلیل عدم اعلام آن را جلوگیری ایجاد تشویش در افکار عمومی میداند.
اسماعیل احمدیمقدم، فرمانده نیروی انتظامی اما چندی پیش در اظهار نظری گفت: «۶۰ درصد تجاوزها در ایران به مردان و ۴۰ درصد مربوط به زنان است.»
کمبود توجه به اقلیتها
روایتهای تجاوز که به منظور بالا بردن آگاهی عمومی در سطح گسترده انجام میشود، تقریبا همیشه متوجه قربانیان دگرجنسگرای سفیدپوست است، به رغم آن که بنابر آمار شبکه ملی مقابله با تجاوز و آزار جنسی ۳۴ درصد از کل زنان سرخپوست تجاوز را در طول زندگی خود تجربه میکنند. این میزان تقریبا دوبرابر زنان سفید پوست (۱۷.۷ درصد) و زنان سیاه پوست (۱۸.۸ درصد) است. به بیان بهتر یک نفر از هر سه زن یا نسبتی فراگیر.
در مورد اقلیتهای جنسی تجربه شکل تلختری هم به خود میگیرد، «تجاوز به منظور اصلاح» یعنی زمانی که متجاوز به دنبال درمان یا اصلاح آن مشکلی است که در گرایش جنسی قربانی میبیند. چیزی که با توجه به اقلیت بودن قربانی کمترین میزان بازتاب رسانهای را به خود اختصاص میدهد.