«ساناز به خاطر خدمات داوطلبانهای که برای زنان و کودکان محروم انجام داده، اگر در هر نقطه دیگری از دنیا بود، مطمئناً مورد تقدیر قرار میگرفت اما در کشورش، بهایی بودن نه تنها او را از حق خدمت به هموطنانش محروم کرده بلکه به خاطر همین خدمات، امروز زندانی است.»
این را «نیوشا عرفانیان»، دختردایی «ساناز تفضلی»، شهروند بهایی زندانی در زندان «وکیلآباد» مشهد میگوید. ساناز بیش از یک سال است که در این زندان به سر میبرد. او به ۱۰ سال و ۹ ماه زندان محکوم شده است که شش سال و شش ماه از حکم اجرا میشود.
درباره خانواده تفضلی چه میدانیم؟
چندی قبل «فریبا کمالآبادی» در نامهای از زندان «اوین» نوشت: «به جرات میتوان گفت حتی یک خانواده بهایی در ایران نیست که گذشتهای مملو از رنجها و صدماتی مانند بازداشت والدین دارای کودکان خردسال، تفتیش منازل، اخراج از کار و …در چند نسل متوالی نداشته باشد.»
داستان زندگی ساناز تفضلی و خانوادهاش، داستان یکی از هزاران بهایی ایران است که بیش از چهار دهه به خاطر اعتقادات قلبی خود مورد ظلم و آزار جمهوری اسلامی در وطنشان قرار گرفتهاند.
ساناز تفضلی، متاهل و دارای دو فرزند، سال ۱۳۵۶ در خانوادهای بهایی در شهر تهران به دنیا آمد. هزاران تن از بهاییان اوایل دهه ۶۰ در شهرها و روستاهای ایران دستگیر شدند. مادر ساناز یکی از بازداشت شدگان بود. ساناز پنج یا شش ساله بود که مدتی را بدون مادر، با پدرش گذراند.
خانواده او کمی پس از آزادی مادر، به مشهد نقل مکان کردند. ساناز تحصیلات خود را تا پایان مقطع دبیرستان در این شهر ادامه داد اما پس از اخذ دیپلم، همچون سایر جوانان بهایی همنسل خود، از تحصیل در دانشگاههای ایران محروم شد. بنابراین، تحصیلات خود را در «موسسه آموزش عالی آزاد بهاییان دنبال کرد. موسسه علمی آزاد، یک موسسه غیررسمی بود که جامعه بهایی ایران جهت جبران محرومیت جوانان بهایی علاقهمند به ادامه تحصیل تاسیس کرده بود. این موسسه در سالهای بعد به «موسسه آموزش عالی بهاییان ایران» (BIHE) معروف شد.
چند سال پس از دیپلم، ساناز زندگی مشترک خود را با یک جوان بهایی به نام «بابک روحی» آغاز کرد. عموی بابک، «منوچهر روحی»، یکی از اعدام شدگان بهایی در دهه ۶۰ بود. بابک در سال ۱۳۸۸ دستگیر و به اتهام پیروی از آیین بهایی، به حبس تعلیقی محکوم شد.
داستان آزار و اذیتهای خانواده تفضلی، محدود به ساناز نیست. طی سالهای گذشته، منزل پدری و منزل خودش به دفعات تفتیش شدهاند. دو برادر او و همسر برادرش را بارها بازداشت کرده و احکام حبس تعزیری و تعلیقی در موردشان اجرا شدهاند.
نخستین دستگیری ساناز تفضلی
اولین دستگیری ساناز در سال ۱۳۹۰ اتفاق افتاد. او را پس از تفتیش منزل، بازداشت و به اداره اطلاعات مشهد منتقل کردند. دادگاه انقلاب مشهد ساناز را به اتهامهای «عضویت در جامعه بهایی» و «تبلیغ علیه نظام»، به یک سال و نیم زندان محکوم کرد اما دادگاه تجدیدنظر حکم بدوی را به شش ماه حبس تعزیری کاهش داد.
ساناز در آذر ۱۳۹۱ با داشتن دو کودک خردسال جهت اجرای حکم راهی زندان وکیلآباد مشهد شد.
دستگیری مجدد
جمهوری اسلامی هر زمان با اعتراضات مردمی مواجه شده، با شدت بخشیدن بر سرکوب و آزار بهاییان سعی کرده است تا به زعم خود موجب انحراف افکار عمومی و تفرقه بین مردم شود. به همین دلیل در بحبوحه خیزش مردمی سال ۱۴۰۱، وزارت اطلاعات دهها شهروند بهایی را به بهانههای مختلف در شهرهای ایران دستگیر کرد و آنها را در کنار سایر هموطنانشان در زندانها نگه داشت.
ساناز تفضلی یکی از بهاییان دستگیر شده در سال گذشته است. او در روز اول آذر ۱۴۰۱، هنگام رانندگی با خودرو، در اطراف محل زندگی خود دستگیر شد. ماموران ساناز را به منزلش برده و پس از بازرسی و ضبط بعضی وسایل شخصی، او را به بازداشتگاه اداره اطلاعات انتقال دادند.
ساناز ۳۷ روز در یک سلول انفرادی در اداره اطلاعات مشهد تحت بازجویی و بازداشت بود، سپس با تعیین قرار وثیقهای سنگین معادل ۱۰ میلیارد تومان، به زندان وکیلآباد منتقل شد. خانواده ساناز پس از تامین وثیقه، اسناد مربوطه را به دادسرا سپردند و دادسرا هم نامه آزادی ساناز تفضلی را به زندان فرستاد. اما پس از مراجعه خانواده به زندان، معلوم شد که «سلیمانی»، بازپرس پرونده نامه دیگری به زندان نوشته و قرار آزادی او را لغو کرده است.
برگزاری دادگاه و صدور حکم سنگین ۱۰ سال زندان
پس از هشت ماه بلاتکلیفی ساناز در زندان وکیلآباد، دادگاه او در شعبه یک دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی «منصوری» برگزار شد. پیش از تشکیل جلسه دادگاه، قاضی از پذیرش وکیل تفضلی خودداری کرد و خانوادهاش یکی از وکلای مورد تایید قاضی را به عنوان وکیل متهم معرفی کردند.
اتهامات مطروحه علیه ساناز تفضلی عبارت بودند از «اجتماع و تبانی بر ضد امنیت داخلی»، «تشکیل یا اداره گروه به قصد برهم زدن امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام».
قاضی منصوری، ساناز تفضلی را بر اساس مواد ۶۱۰، ۴۹۸ و ۵۰۰ مکرر «قانون مجازات اسلامی»، به ترتیب به شش سال و شش ماه، سه سال و هفت ماه و هشت ماه حبس تعزیری محکوم کرد. بنا به رای صادره، این شهروند بهایی مجموعا به ۱۰ سال و ۹ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.
پس از ۱۰ ماه زندان، شعبه ۳۵ دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی حکم بدوی را بدون اطلاع وکیل و متهم تایید کرد.
با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد، یعنی شش سال و شش ماه حبس برای ساناز اجرا خواهد شد.
مصادیق اتهامات وارده بر ساناز چه هستند؟
بنا بر مفاد دادنامه ساناز تفضلی که در اختیار «ایرانوایر» قرار گرفته، اتهام اصلی این شهروند بهایی، «اقدامات اجتماعی» است. بر اساس این اتهام، او متهم به «اجتماع و تبانی»، «تشکیل گروه به قصد بر هم زدن امنیت» و «تبلیغ علیه نظام» شده و طبق مواد مندرج در قانون مجازات اسلامی، به زندان محکوم شده است.
نیوشا عرفانیان میگوید: «اقدامات اجتماعی ساناز، فعالیتهایی هستند که هر فرد مسوول در یک جامعه در زمینههای مختلف برای رشد یا توسعه آن یا محل زندگی خود انجام میدهد. این گونه فعالیتهای فردی در همه دنیا، حتی فکر کنم در ایران هم متداول است و مشکلی نیز برای فرد پیش نمیآورند. گاهی هم با تشویق و قدردانی همراه هستند. اما آنچه موجب شده تا خدمات اجتماعی ساناز به جامعه زیر ذره بین حکومت ایران قرار بگیرد، بهایی بودن او و نداشتن حقوق شهروندی است.»
عرفانیان ادامه میدهد که ساناز کاری خارج از عرف جامعه یا قانون انجام نداده است: «اقدامات اجتماعی که ساناز به آنها متهم شده است، چیزی جز نقاشی کشیدن یا قصه گفتن برای کودکان یا کتابخوانی و آموزش خواندن و نوشتن به خانمهای کمسواد و بیسواد محیط اطرافش نیستند. او این کارها را داوطلبانه و بدون هیچ چشمداشتی انجام داده است.»
از مصادیق دیگر اتهامات مطروحه علیه ساناز تفضلی، تشکیل جلسه کتابخوانی است. این اتهام به دلیل قصهخوانی برای بچهها و خواندن کتابهای تربیتی منتشر شده مجوزدار برای مادران به او داده شده است.
یکی دیگر از مصداقهای حکم، تحصیل ساناز در موسسه آموزش عالی آزاد بهاییان است و نوشتن پایاننامه در این موسسه.
جمهوری اسلامی بیش از چهار دهه از ورود جوانان بهایی به دانشگاهها و موسسات عالی کشور ممانعت کرده است. حاکمیت ایران بنا به دستورالعمل «شورای عالی انقلاب فرهنگی»، موظف است راه ترقی و توسعه بهاییان را بگیرد. بنا بر همین مصوبه، ممنوعیت ورود به دانشگاه یکی از این راهها است. در برابر این محرومیت صرفا عقیدتی، جامعه بهایی ایران با کمک اساتید و معلمان اخراجی خود به آموزش دروس دانشگاهی به جوانان بهایی اقدام کرده است. دانشجویان در این موسسه صرفا به خاطر علاقه به ادامه تحصیل وارد شده و پس از پایان تحصیلات، هیچ گونه مدرک رسمی از آموزش عالی ایران دریافت نمیکنند.
با توجه به موارد بالا، مشخص نیست دادگاه به چه دلیل تحصیلات ساناز تفضلی را یکی از مصادیق اتهامات وارده علیه او دانسته است.
مصداق دیگر حکم، ارتباط کامل با اعتقادات مذهبی متهم، یعنی بهایی بودن او دارد. این در مورد همه بهاییان صدق میکند؛ از جمله این موارد، میتوان به «تشکیل جلسات دعا» و «داشتن فایلها و جزوات دینی» (در دادنامه از آنها به عنوان جزوات تبلیغی نام برده شده است) اشاره کرد.
نیوشا عرفانیان در پایان، حکم سنگین ۱۰ سال و ۹ ماه زندان برای دختر عمهاش را ناعادلانه میداند و می گوید: «متاسفانه حاکمیت ایران پذیرای فعالیتهای مثبت افرادی با اعتقادی دیگر نیست. ساناز در حالی محکوم شده است که هیچ کدام از فعالیتهایش در داخل جامعه بهایی انعکاس نداشتهاند. او خدمات اجتماعی خود را خارج از جامعه بهایی و بدون نام بردن از دین بهایی یا اعتقاداتش انجام میداده است. حتی بعضی از خانمها یا والدین بچهها هنوز نمیدانند ساناز برای چه دستگیر شده است یا پس از زندانی شدن، از بهایی بودن او مطلع شدهاند.»
ایران وایر ۸ دی ۱۴۰۲