کمپین حقوق بشر ایران
«عاطفه نعامی» زن ۳۷ سالهای بود که به تنهایی در عظیمیه کرج زندگی میکرد. عاطفه از روز ۲۹ آبان ۱۴۰۱به ناگاه ناپدید میشود. پنجم آذرماه بعد از چند روز بیخبری، یکی از خواهرهای عاطفه که ساکن تهران وقتی تماسهای مکررش به عاطفه بیپاسخ میماند به فرزندش (خواهرزاده عاطفه) میگوید که سری به منزل عاطفه بزند و از او خبر بگیرد.
خواهرزاده عاطفه او را با لباس زیر، دراز کشیده روی قالیچه در تراس در حالی که پتویی روی سرش کشیده و شلنگی که به شیر گاز متصل بود در نزدیکی دهانش قرار داشته مییابد. همه چیز در آن صحنه تداعی میکند که یک خودکشی رخ داده است.
«محمد امین نعامی» فعال سیاسی و برادر عاطفه نعامی اما مرگ خواهرش را «قتل حکومتی» میداند و در گفتگو با کمپین حقوق بشر ایران دلایل خود را برای این ادعا اینچنین شرح میدهد: «ما ۱۲ خواهر و برادریم. خانوادهمان بسیار دردکشیدهاند. جنگ و جنگزدگی را از سر گذراندهایم و با مبارزه بیگانه نبوده و نیستیم. خود من از سالهای نوجوانی به دلیل اینکه همواره مطالبهگر و پرسشگر بودهام بارها طعم زندان و تهدید و بازداشت و شکنجه را چشیدهام و در نهایت سال ۱۳۸۸ وقتی تهدیدها مرا از بابت سرنوشت همسر و فرزندانم نگران کرد، ابتدا آنها و بعد خودم از ایران خارج شدم. به همین سبب میخواهم بگویم عاطفه با مبارزه و مطالبهگری بیگانه نبوده و همیشه به دنبال برابری بوده است.»
به گفته محمدامین نعامی مرگ عاطفه از نخستین لحظه توسط افسر آگاهی که صحنه را دیده «صحنهسازی برای خودکشی» توصیف شده است: « این برای ما هم مسلم بود. عاطفه در اعتراضات حضور فعال داشت. او بعنوان یکی از لیدرهای اعتراضات در کرج شناسایی شده بود. تماسها و پیامهای تهدیدآمیز داشت تا بدانجا که یک دوربین مداربسته در داخل خانهاش برای حفظ امنیت کار گذاشت و از یک خط تلفن دیگر برای ارتباط با ما استفاده میکرد. پتویی که روی عاطفه انداخته بودند اصلا متعلق به خانه خواهرم نبود و مشخص بود او را بعد از کشتهشدن لای پتو پیچیده و به خانه آورده بودند. این پتو در همان ساعت اولیه معدوم شد. گفتند به دلیل اینکه بوی نامطبوعی داشته درحالی که این پتو بخشی از صحنه جرم بود. روی بدن عاطفه آثار شکنجه وجود داشت که خواهر دیگرم آن را دیده بود. ضمن اینکه عاطفه برای شرکت در مراسم ازدواج عموزادهمان آماده میشد. به تازگی لباس خریده بود و با خواهرم درباره برنامههایشان برای مراسم ازدواج عموزادهمان حرف زده بودند. او به تازگی کتاب تاریخ ادیان ویل دورانت را شروع کرده بود. همینها تاحدی مشخص میکند که او در فاز انقلاب بوده، نه خودکشی! »
محمدامین نعامی تاکید میکند که نیروهای امنیتی مطلقا اجازه ندادند که گزارشهای تحقیقی پزشکی قانونی در مورد ماجرای مرگ مشکوک خواهرش انجام شود: «روز هفت آذر ماه با عجله فقط با حضور چند تن از اعضای خانواده او را به خاک سپردند. به خانوادهام گفته بودند ساعت ۱ مراسم تدفین خواهد بود اما ساعت ۱۰ صبح، تنها با حضور چند تن از زنان خانواده او در گورستان بهشتآباد در اهواز و در کنار مادرم به خاک سپردند.»