BBC
آنابل سربرنی، استاد ارتباطات و نویسنده کتاب نقش رسانههای کوچک در انقلاب ایران، در بریتانیا چشم از جهان فرو بست؛ در حالی که صدها عکس از روزهای انقلاب اسلامی، دهها کتاب و مقاله مرجع بر جا گذاشت و شاگردان و استادان زیادی آموزشی داد.
زندگی در ایران او را به تغییرات اجتماعی آنجا مخصوصا زنان بیشتر از جاهای دیگر علاقهمند کرده بود. گذرنامه ایرانی داشت، تا حدودی فارسی بلد بود و خود را علاوه بر بریتانیا شهروند ایران هم میدانست؛ هرچند در سالهای آخر عمر نتوانست به کشور دومش بازگردد.
آنابل سربرنی محمدی و همسر سابقش، علی محمدی در روزهای تاریخی انقلاب اسلامی ایران هر دو در دانشگاههای ملی (شهید بهشتی)، دماوند، فارابی و دانشکده رادیو و تلویزیون درس میدادند، زمانی که بحثهای سیاسی به شدت داغ بود و گاهی «کار به خشونت میکشید.»
او ۳۰ دسامبر یک روز قبل از پایان سال میلادی ۲۰۲۲ بعد از سرماخوردگی و سینهپهلو در بیمارستان درگذشت.
«سالهای انقلابی من»
در تهران ساکن طبقه دوم خانهای قدیمی در نزدیکی بازار تجریش بود که پنجرههایش به یک باغ باز میشد. با علی محمدی و دخترشان سارا آنجا زندگی میکرد و گاهی برای دیدار خانواده همسرش به اصفهان میرفت.
در صدر وبلاگی که صرف توصیف خاطرات زندگیاش در ایران کرده بود، عکسی با دخترش سارا در آرامگاه فردوسی در توس خراسان گذاشته و نوشته: «من آنابل، یک زن بریتانیایی در سال ۱۹۷۶ (۱۳۵۵ خورشیدی) با علی، همسر ایرانیام، برای زندگی به ایران رفتم.»
نام این نوشتههای او «سال انقلابی من ایران ۷-۱۳۵۶» است.
در آن سالها عکسهای زیادی با دوربین پنتاکس خود گرفت که همه را در تهران ظاهر و چاپ کرد. تصاویر سیاه و سفید و اسنادش از وقایع انقلاب اسلامی ایران و بهویژه حضور زنان در سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ را به لندن آورد تا برای نوشتن کتابش استفاده کند.
روزهای قبل از انقلاب «هیجانانگیزترین سالهای زندگی» او بوده است.
رسانههای کوچک و انقلاب بزرگ
یکی از ماندگارترین آثارش نتیجه مشاهدات و تجربه شخصی او از انقلاب ایران بود.
انقلاب ایران و نقش رسانههای کوچک مردمی مانند دیوارنوشته و اعلامیه و منبر مساجد در مقابل رسانههای بزرگ حکومتی موضوع پایاننامه دکترای او در دانشگاه کلمبیا در نیویورک بود. بعد از ترک ایران، با همکاری علی محمدی، همسر سابقش که او هم استاد ارتباطات بود، تحقیقش را در قالب کتابی با عنوان «رسانههای خرد، انقلاب بزرگ» منتشر کرد.
دینا مطر، رییس مرکز ارتباطات و رسانههای جهانی دانشگاه سواز در سوگ آنابل سربرنی نوشته است: «تحقیقاتش درباره رسانههای خرد در ایران در انقلاب اسلامی، اثری کلاسیک است که تا امروز الهامبخش پژوهشگران در سراسر جهان بوده است.»
لیلا خدابخشی، روزنامهنگار و دانشآموخته کارشناسی ارشد ارتباطات دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن (سواز) درباره کتاب استادش میگوید: «این تحقیق در دورهای نوشته شد که شبکههای اجتماعی به این معنا وجود نداشت. وقتی شبکههای اجتماعی امروزی رواج پیدا کرد بسیاری برای توضیح نقش این رسانهها در تغییرات سیاسی به کتاب آنابل سربرنی رجوع کردند. او از اولین کسانی است که نقش رسانههای خرد (شبکههای اجتماعی) در انقلابها را تئوریزه کرده است. آنابل به معنای واقعی کلمه در رشته خودش صاحبنظر بود.»
گرچه تصور میشود رسانهها خرد و انقلاب ایران مهمترین اثر ماندگار خانم سربرنی باشد، او در زمینه جهانیسازی و رسانهها هم از نظریهپردازان شناخته شده این رشته است.
غلام خیابانی، شاگرد و بعدها همکار آنابل سربرنی و معاون بخش ارتباطات دانشگاه گلدسمیت درباره جایگاه علمی او میگوید که در دهه هشتاد میلادی آنابل از اولین طرحکنندگان موضوع جهانیسازی بود و مجموعه مقامات مهمی در این زمینه داشت که در آنها «بسیار زیبا به نقش رسانهها و نقش فرهنگ و رابطه آن با جهانیشدن پرداخته» و یکیشان به نام «جهان خبرها» در فضای دانشگاهی «سر و صدای زیادی کرده بود».
آقای خیابانی آنابل سربرنی را «بدون تردید یکی از پیشتازان تاثیرگذار» دنیای آکادمیک ارتباطات در دهه هشتاد و نود میلادی میداند.
شناخت دقیق او از وقایع ایران برای شاگردانش مایه تعجب بود. پرستو دوکوهکی، دانشآموخته ارتباطات سواز که از وبلاگنویسان مطرح ایران بوده، زمانی را به یاد میآورد که آنابل سربرنی برای نوشتن کتابش درباره وبلاگهای ایرانی با او مصاحبه میکرد: «نکته جذاب برای من نکتهسنجی و سوالهای خاصی بود که میپرسید. نکتههایی که قبلا به آن فکر نکرده بودم. و تقریبا پاسخ همه را موکول میکردم به جلسههای بعدی.»
لیلا خدابخشی هم اعتقاد دارد نظراتش درباره تغییرات سیاسی و اجتماعی ایران بسیار دقیق بوده است: «بعد از سال ۲۰۰۹، در دورهای که بسیاری از روزنامهنگاران و پژوهشگران تحلیلهای هیجانزده و رادیکال درباره جنبش سبز ایران مطرح میکردند، آنابل جز معدود افرادی بود که تئوریهای رادیکالی مثل “انقلاب توییتری در ایران” را رد کرد.»
خلاصه زندگی
۱۹۷۶ مهاجرت به ایران
۱۹۸۰ خروج از ایران
۱۹۹۲ رییس گروه ارتباطات جمعی دانشگاه لستر
۲۰۰۴ استاد مهمان دانشگاه سواز لندن
۲۰۰۶ تاسیس گروه مطالعات رسانه و فیلم سواز و ریاست آن
۲۰۰۸ رییس موسسه بینالمللی تحقیقات ارتباطات و رسانه
۲۰۱۰ تاسیس مرکز مطالعات ایران در دانشگاه سواز
مشاور سازمان یونسکو، بیبیسی، کمیسیون استانداردهای رسانههای صوتی تصویری، اتحادیه اروپا، شورای فرهنگی بریتانیا و سازمان آرتیکل ۱۹ بود. آنابل سربرنی در بریتانیا، تنها استاد ارتباطات دانشگاه لستر و از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۹ میلادی رییس مرکز ارتباطات جمعی آن دانشگاه بود. سال ۲۰۰۴ از دانشگاه لستر به قلب لندن آمد تا استاد مهمان دانشگاه سواز شود. و دو سال بعد با همکاری مارک هوبارت، مرکز مطالعات رسانه و فیلم دانشگاه سواز را تاسیس کرد و اولین رییس آن شد.
او پیش از بازنشستگی مرکز مطالعات ایرانی را هم در این دانشگاه تاسیس کرد.
یکی از تحقیقات او در سالهای گذشته بررسی نقش رسانهها به عنوان بخشی از جامعه مدنی نوظهور در ایران و نقش زنان روزنامهنگار و سردبیر در رسانههای فارسی خارج از ایران بوده است.
پرستو دوکوهکی از توجه ویژهاش به موضوع زنان تعریف میکند: «درباره موضوع تحقیق مورد علاقهام با او صحبت میکردم که چرا مثل دوره جنگ جهانی دوم در اروپا زنان ایرانی در دوره جنگ وارد بازار کار نشدند. به من گفت ‘هیچوقت زنان در حاشیه را نادیده نگیر. تو از کجا میدانی که کار نکردند؟ ما فقط میدانیم به اسم زنان ثبت نشده است. برو عکسهای آن دوره را نگاه کن. و ببین که زنان واقعا نقش داشتند یا نه.’»
اینطور بود که بسیاری از شاگردانش به خاطر توجهش به جزئیات، نکتهسنجی و صمیمیت دوستش داشتند. مثل پرستو دوکوهکی او را «راهنمای همیشگی» میداند: «در هر زمینهای حتی در موضوعاتی که به رسانه ارتباطی نداشت به من مشورت میداد و مشوقم بود. مثلا در زمینه جنبش زنان میدانستم همیشه یک مشوق دارم و هر کاری بکنم یک جایی آنابل خوشحال است و این من را خوشحالتر میکرد.»
ایرانی «غیربومی»
از پنج کتابی که نوشته، چهار کتاب درباره یا مربوط به ایران است: رسانههای خرد انقلاب بزرگ (با همکاری علی محمدی)، بلاگستان (با غلام خیابانی)، انقلاب فرهنگی در ایران (با معصومه طرفه) و سرویس فارسی: بیبیسی و منافع بریتانیا در ایران (با معصومه طرفه)
بهروز تورانی، روزنامهنگار و پژوهشگر رسانه، میگوید: «به نظر من آشنایی او با ایران و فرهنگش و ارتباطش با دانشوران ایرانی داخل و خارج باعث شد که پژوهشهایش چه در زمینه رسانههای خرد، چه در مورد وبلاگها و همینطور رسانههای فارسی، دقیق و با مصادیق واقعی باشد و از حالت تئوری صرف و بهاصطلاح نگرهپردازی فراتر برود.»
با این وجود در فضای آکادمیک ایران چندان به او توجه نمیشد. هرچند استادانی مانند هادی خانیکی در کلاسهای درس علامه طباطبایی از او نام میبردند اما مانند همسرش علی محمدی نتوانست حتی به عنوان استاد مهمان در ایران تدریس کند.
غلام خیابانی، معاون دانشکده ارتباطات دانشگاه گلدسمیت اعتقاد دارد دیدگاه سیاسی چپ و انتقادی او به حاکمیت ایران، اجازه نمیداد نامش چندان مطرح شود.
آقای خیابانی به یاد میآورد که مقاله مشترک او با آنابل در دوره اصلاحات در فصلنامه تخصصی رسانه منتشر شد اما به عنوان دو نویسنده «غیربومی» و با فاصلهگیری از آنها: «مقالهای که من و آنابل در سال ۲۰۰۱ با هم درباره مطبوعات و جامعه مدنی نوشتیم چاپ کردند اما برای اینکه فاصله بیندازند در زیرنویس مقاله نوشته بودند این مقاله ترجمه شده از دو نویسنده غیربومی است و به معنای تایید نظرات نویسندگان نیست. در حالی که اسم من معلوم بود ایرانی هستم و آنابل هم که شهروند ایران بود.»
یهودی چپگرا و مدافع فلسطینیان
بعد از مرگش، جرمی کوربین، سیاستمدار سرشناس چپ در بریتانیا نوشت «دوست فوقالعاده و الهامبخش ما، آنابل سربرنی، متاسفانه درگذشت. یک سوسیالیست یهودی سرافراز، فعال شجاع حقوق زنان، مدافع حقوق فلسطینیان و عدالت اجتماعی. دلم برای خرد بیانتها، شوخطبعی و گرمای وجودش تنگ خواهد شد.»
وقتی جرمی کوربین در کارزار رسیدن به رهبری حزب کارگربریتانیا آماج انتقادها قرار گرفت و یهودیستیز خوانده شد، آنابل سربرنی که خود یهودی چپگرا بود، به دفاع از کوربین برخاست.
او مدافع برابری و عدالت اجتماعی به ویژه برای زنان بود.
بهروز تورانی شیوه و منش خانم سربرنی را تحسین میکند: «نکته دیگری را که من در مورد کار او دوست داشتم این بود که با آنکه شخصا از نظر سیاسی چپگرا بود و در سیاست ایران با اصلاحطلبان همدلی داشت، به دانشجویان و دانشوران ایرانی از هر مسلکی کمکهای فراوان کرد. مهمانان در کنفرانسهایی که ترتیب میداد نیز فراجناحی بودند.»