رادیو فردا
مدرسه فرزانگانِ دخت ایران، پروین در شهر ساری مدرسه شناختهشدهای است. دختران دانشآموز در این مدرسه میگویند: «اتفاقاتی که این روزها توی مدرسهمون افتاد قابل سکوت کردن نبود».
با آنها که حرف میزنم ترسخوردهاند. نگراناند. با صدای آهسته و با احتیاط حرف میزنند انگار که مدیر و مسئولان مدرسه را همان جا پشت در اتاقشان در خانه هم حس کنند.
برای حفظ امنیتشان در این گزارشِ رادیوییِ ماجرا، صدای دانشآموزان و شاهدان عینی از شهر ساری تغییر داده شده است. روشن است که احساس امنیت نمیکنند. مدیر مدرسه پیشتر پرونده خیلی از دانشآموزان را به وزارت اطلاعات فرستاده. باید مراقب بود.
یکی از دانشآموزان شهر ساری که در مدرسه دیگری درس میخواند از وضعیت مدرسه راهنمایی فرزانگانِ دخت ایران، پروین هم خبر دارد به رادیو فردا میگوید: «به عنوان یکی از محصلین شهر ساری تمامقد پشتیبان و حامیِ بچههای فرزانگان و تیزهوشان هستم. خانوادههای این بچهها اط فشارهای ذبیحی، مدیر مدرسه بسیار میترسند. دوربینهایی کار گذاشتهاند حتا توی دستشوییها و فکر میکنند که با این کار میتوانند از شعار نوشتنِ دانشآموزان جلوگیری کنند ولی دیوارهای دستشویی با این وجود از شعارهای دانشآموزان پُر است. دانشآموزان را تهدید به تعرض میکنند، تفتیش بدنی انجام میدهند و هم خودشان و هم خانوادههاشان را تهدید میکنند».
دخترانِ دانشآموز در ماههای اخیر از معترضترین گروههای جامعه بودهاند. آنها مقنعههای اجباری را از سر درآوردهاند و در هوا چرخاندهاند و به حجابی که از هفت سالگی به جهان کودکی و پس از آن نوجوانیشان تحمیل شده «نه» گفتهاند.
دانشآموزان عکسهای خامنهای و خمینی را که اول کتابهای درسی منتشر شده پاره کردهاند. در مدرسه شعار نوشتهاند. عکسهای رهبر جمهوری اسلامی را از دیوار کلاسها پایین کشیدهاند و علیه سرکوب سیستماتیکِ مدارس که ممکن نیست بعد از بهمن ۵۷ به مدرسه رفته و با آن نشده باشید اعتراض میکنند.
اما سهشنبه گذشته در مدرسه دخترانه فرزانگان ساری، اقدام مدیر مدرسه که پیشتر هم پرونده تعدادی از دانشآموزان معترض را به وزارت اطلاعات فرستاده بود اعتراضات دانشآموزان این مدرسه را وارد مرحله دیگری کرد. پریسا متوسلزاده، هنرمند و فعال حقوق زنان از تماس دختران دانشآموز میگوید: «روز سهشنبه هفته گذشته وقتی که مدیر در مدرسه و در خود دستشوییها دوربین وصل کرده بود من یک پیام دایرکت (در اینستاگرام) گرفتم که اصلاً حتی نمیدانم کدام دانشآموز بود. به من پیام داد که در مدرسه ما چنین اتفاقی افتاده و تو را به خدا صدای ما باش. توضیح میداد که در مدرسهاش چه اتفاقی افتاده و با وجود دوربین در دستشوییها و چون دستشوییها سقف هم ندارد خیلی وضعیت بدی است و اینها اصلاً از سرویسهای بهداشتی استفاده نمیکنند و حتی بچهها پَدِ ماهانهشان را هم نمیتوانند آنجا عوض کنند».
او میگوید حرفهای دخترها او را به یاد تمام ۱۲ سال سرکوبی انداخت که به عنوان یک دختر دانشآموز در مدارس ایران تجربه کرده بود: « این ۱۲ سال سیستم آموزشی که در مدرسه و بعدش دانشگاه و همه چیز مثل یک فیلم چند ثانیهای از جلوی چشمانم رد شد چرا که این اتفاقی که الآن دارد در این مدرسه میافتد واقعا یک نمونه کوچکی است از تمام اتفاقاتی که در این سالها سیستم آوزشی به عنوان بازوی حکومت بر سر ما آورد و پشت این مسئله هزاران هزار و شاید میلیونها داستانِ بچههاست که نسل به نسل به خاطر این حکومت فاسد و آن آموزش و پرورش فاسدتر از خودشان ما این زخمها را با خود کشاندیم. این فقط زخم این بچهها نیست. زخم یک جامعه است. زخم این همه زن است از آن مدارس و سیستم آموزشی».
مدیر مدرسه برای کنترل اعتراض دانشآموزان همه جا در مدرسه دوربینهای نظارتی نصب کرده. با مدرسه تماس میگیرم هیچ کس جواب نمیدهد. با خانوادهها و افراد مطلع تماس میگیرم. آنها نگراناند.
یک منبع نزدیک به دانشآموزان جرئت میکند و حرف میزند. صدایش را برای گزارش رادیویی تغییر میدهم تا بتواند حرف بزند و بگوید: «خانم ذبیحی که این روزها اسمش خیلی شنیده میشود مدیر مدرسه فرزانگان ساری است که این اواخر به علت این که در فضای دستشویی دوربین کار گذاشته خیلی مورد انتقاد قرار گرفت. ایشان علاوه بر این که در مدارس اجازه تعویض نوار بهداشتی را به دختران نمیداد که این کار خیلی غیربهداشتی است همچنین هر روز کیفهای بچه ر میگشتند و ناخنهاشان را چک میکردند یا برای گوشی حتا به یک سری از اندامهای دختران دست میزدند تا بتوانند گوشی را پیدا کنند؛ اگر که حس میکردند که او گوشی را همراه دارد و آن را پنهان کرده است».
این طور که در بیانیه دانشآموزان آمده آنها از وجود دوربینها شکایت میکنند. مدیر میگوید: «اگر لازم باشد توی لباس زیرتان هم دوربین میگذاریم». منبع مطلع توضیح میدهد: «بعد از این که دانشآموزان اعتراض کردند به آنها گفتند که ما اگر صلاح بدانیم در لباسهای شما هم دوربین نصب میکنیم».
فقط هم اینها نیست. این منبع نزدیک از دیگر رفتارهای سرکوبگر و ایدئولوژیک در مدرسه میگوید: «مراسمی که برگزار میکنند و بچهها را مجبور میکنند که در آن شرکت کنند یا بچهها را به اردوهایی که برای مثال برای گلزار شهدا و غیره برگزار میشود میبرند و سعی میکنند برای جمهوری اسلامی تبلیغ کنند. حتی ما دیدهایم که این اواخر به خاطر همین شعارنویسیهایی که در مدرسه صورت گرفته بود خانم ذبیحی پرونده یک سری از دانشآموزان را به سازمان اطلاعات فرستاد».
بچهها در مدرسه دلشان پر است. اما چیزهایی که میگویند برای من آشناست. ای بسا برای شما هم. انگار دوباره به مدرسه برگشتهام. یکیشان میگوید: «به خاطر یک لاک دست نگذاشت امتحان ترم بدهیم. به خاطر چیزهای الکی ما را دم در نگه میداشت. کلاسها را جدا میکرد فقط به خاطر این که نتوانیم با دوستانمان در یک کلاس باشیم».
با این حال دختران مدرسه خشم خود را به اعتراض بدل کردند. نوشتند: ما تصمیم گرفتیم حرف بزنیم و دنیا را آگاه کنیم». تجربهشان را به زبان ساده روایت کردند. بیانیهای نوشتند و از روند اعتراض خود گفتند. نوشتند:«این زندگی از مرگ خیلی بدتره».
با هر کس که فکر میکردند ممکن است بتواند صدای آنها را برساند تماس گرفتند. صداشان را پریسا متوسلزاده با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود به بقیه رساند. دختران زیادی پیدا شدند؛ شاگردان قبلی همان مدرسه با تجربههایی یکی از دیگری رنجبارتر….مبارزه دختران دانشآموز اما در نهایت پاسخ داد. حالا که صدای خود را بلند کرده و اعتراض کرده بودند در نهایت مدیر مدرسه با مداخله خانواده دختران ناگزیر به عقبنشینی شد و دوربینها را از سروریسهای بهداشتی برداشتند.
شقایق نوروزی، مدیر صفحه «من هم» در اینستاگرام به مجله جامعه رادیوفردا میگوید:«دانشآموزان دارند این را نشان میدهند که بخش بسیار جوان این جامعه دارد برای حقوق اساسیاش مبارزه میکند و مبارزه خیلی هم جدی میکند. شما بیانیه این دانشآموزان را بخوانید. میزان مقاومتشان را برای این که دوربینهای مداربسته جمع شوند ببینید. مطالباتشان را از مسئولانی که دارند آنها را سرکوب میکنند ببینید. این خودش نشان میدهد که یک بخش بسیار جوانی از آن جامعه که آینده آن کشور را میسازند دیگر کاملا به حقوقشان واقفاند. برای این حقوق مبارزه بسیار جدی میکنند و برای به دست آوردن این حقوق هزینه میدهند. این پیام خیلی خیلی محکمی است به حکومت سرکوبگر و ناامیدی بزرگی برای آنها که امیدوارند با سرکوب این جامعه را به عقب برانند ایجاد میکند. وقتی که جوانترین گروههای جامعه این آگاهی سیاسی را دارند از خودشان بروز میدهند و دست به این میزان از مبارزه و مقاومت میزنند».
و حس خوبِ دانشآموزانِ معترض پس از حذف دوربینها. یکیشان که پیروزی از صدایش میبارد میگوید: «یعنی وقتی این خبر را شنیدم واقعاً عقدهای که در دلم بود… چهطوری بگم؟ اصلاً دلم خنک شد. خیلی حس خوبی به من داد که نمیدانم واقعاً چهطوری باید آن را توصیف کنم. خیلی حس خوبی بود. از این که دیدم این آدم این طوری رسوا شد. واقعاً فوقالعاده بود».
و دانشآموز دیگری در شهر ساری که از دوستان دانشآموزش در مدرسه دخترانه فرزانگان حمایت میکند از آرزویش برای رقص آزادی میگوید: «امیدوارم که بتوانیم پس از آزادی همه در کنار هم بر گور ظلم و ستم مستانه برقصیم. دست به دست هم دهیم، میهن خویش کنیم آباد. امیدواریم که این نگرانیهای ما تمام شود و دانشآموزان این مدرسه از فشار مدیر جلادشان که نماینده جمهوری اسلامی است رها شوند».
دانشآموزان ساروی در بیانیه خود نوشته بودند: «این حکومت انتخاب نسل ما نیست».