ارسال کننده : خانم منیژه عباسیان 19بهمن
اگر به خانهي من آمدي
برايم مداد بياور مداد سياه
ميخواهم روي چهرهام خط بکشم
تا به جرم زيبايي در قفس نيفتم
يک ضربدر هم روي قلبم تا به هوس هم نيفتم!
يک مداد پاک کن بده براي محو لبها
نميخواهم کسي به هواي سرخيشان، سياهم کند!
يک بيلچه، تا تمام غرايز زنانه را از ريشه درآورم
شخم بزنم وجودم را … بدون اينها راحتتر به بهشت ميروم گويا!
يک تيغ بده، موهايم را از ته بتراشم، سرم هوايي بخورد
و بيواسطه روسري کمي بيانديشم!
نخ و سوزن هم بده، براي زبانم
ميخواهم … بدوزمش به سق
…اينگونه فريادم بي صداتر است!
قيچي يادت نرود،
ميخواهم هر روز انديشه هايم را سانسور کنم!
پودر رختشويي هم لازم دارم
براي شستشوي مغزي!
مغزم را که شستم، پهن کنم روي بند
تا آرمانهايم را باد با خود ببرد به آنجايي که عرب ني انداخت.
ميداني که؟ بايد واقعبين بود !
صداخفه کن هم اگر گير آوردي بگير!
ميخواهم وقتي به جرم عشق و انتخاب،
برچسب فاحشه ميزنندم
بغضم را در گلو خفه کنم!
يک کپي از هويتم را هم ميخواهم
براي وقتي که خواهران و برادران ديني به قصد ارشاد،
فحش و تحقير تقديمم ميکنند،
به ياد بياورم که کيستم!
ترا به خدا … اگر جايي ديدي حقي ميفروختند
برايم بخر … تا در غذا بريزم
ترجيح ميدهم خودم قبل از ديگران حقم را بخورم!
سر آخر اگر پولي برايت ماند
برايم يک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،
بياويزم به گردنم … و رويش با حروف درشت بنويسم:
من يک انسانم
من هنوز يک انسانم
من هر روز يک انسانم