IRANWIRE
سارا سه ساله بود که مادرش را بازداشت کردند؛ او حالا ۱۶ ساله است. نه روز اول مدرسه مادرش او را همراهی کرد، نه روزی که دبستان را به پایان رساند. در ۱۳ ساله گذشته هیچگاه کنار مادرش شمع تولدش را فوت نکرده و هیچوقت در روز تولدش، مادر او را در آغوش نگرفته ست. کیانا و علی ۷ سال است که مادرشان را ندیدهاند؛ درست از وقتی که ۹ ساله بودند و مادرشان به زندان رفت و خودشان راهی فرانسه شدند تا در کنار پدر زندگی کنند. مادران آنها هنوز در زندان هستند.
از میان تمام زنان زیر فشار سرکوب نظام جمهوری اسلامی زنان و مادران زندانی بیشترین فشارها را تحمل کرده و میکنند. زنانی که رنج آنها از نگاه مردم دور میماند. مادران زندانی برای تنبیه ممنوع از ملاقات میشوند و از مرخصی و تماس تلفنی محروم. آنها همراه فرزندانشان تنبیه میشوند؛ همراه کودکانی که چشم به راه روز ملاقات و تماس تلفنی مادران محبوس خود هستند.
در این گزارش به بهانه روز مادارن زندانی و کودکانی که ناعادلانه از حق داشتن مادر محروم ماندهاند، با والدین چند نفر از این کودکان گفتوگو کردهایم.
درباره روز مادران زندانی چه میدانیم؟
بنیادهای حقوق بشری از جمله موسسه کویپی، کودکان زندانیان، انجمن زنان نوبلیست، کمپین بینالمللی #FreeNarges، کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، آغازه موزه جنبش زنان ایران، موسسه غیرانتفاعی کودکان زندانیان، کمپین حمایت از مادران زندانی، مرکز حامیان حقوق بشر و کانون مدافعان حقوق بشر پیشنهاد دادهاند که روز ۲۶ تیرماه به عنوان روز مادران زندانی در تقویم مبارزات مدنی ایران ثبت شود.
این نهادهای حقوق بشری در بیانیهای که با توجه به این موضوع تدوین کردهاند، بر این عقیدهاند که این روز میتواند فرصتی باشد «برای ایجاد امکانات برای اعمال تنبیهات جایگزین زندان، برای بهبود شرایط زندگی مادر و فرزند در زندان و برای حذف فشارهای مضاعف با استفاده از عواطف مادری.»
در این بیانیه به فشار مضاعفی که مادران زندانی تحمل میکنند، اشاره شده و آمده است: «ثبت یک روز به نام مادران زندانی به ما این امکان را میدهد تا لااقل سالی یک بار صدای کسانی باشیم که در زندانها ضمن تحمل فشارهای امنیتی و گذراندن دوران حبس خویش، به دلیل مادر بودنشان و به دلیل نقشی که جامعه به آنها تحمیل کرده، رنج و عذابی مضاعف را تحمل میکنند.»
دلیل انتخاب روز ۲۶ تیرماه برای این مناسبت این است که «نرگس محمدی»، فعال حقوق بشر زندانی، سال ۱۳۹۴ در چنین روزی مجبور شد از فرزندانش خداحافظی کند و آنان را نزد پدرشان، «تقی رحمانی» در پاریس بفرستد.
داستان علی و کیانا
هر دو کودک ۷ سال پیش مجبور شدند خانه، مادر و کشور خود را برای در امان ماندن ترک کنند و به اجبار با پدر خود در کشور فرانسه زندگی کنند. جایی که نه همبازیهای خود را داشتند، نه با زبان مردمان آن آشنا بود و نه مادر اجازه دیدار آنها را داشت.
کیانا و علی، دوقلوهای نرگس محمدی و تقی رحمانی، از سال ۲۰۱۵ تا امروز یعنی ۷ سال، مادر خود را ندیدهاند. مقامهای زندان در مواردی برای تنبیه، به نرگس اجازه تماس تلفنی با دوقلوها را هم ندادهاند.
تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی، فعال حقوق بشر زندانی نیز در توصیف دوری دختر خود از مادرش میگوید: «کیانا وقتی میخواهد چیزی را به من توضیح دهد، میگوید تو یه دونه مردی، حواست نیست، بلد نیستی. این تاکید بر خلاء مادر است.»
او اضافه میکند: «حسها؛ بغل گرفتن، مادر بودن، مساله آدم رو حل کردن، همه خلاء کودک است. بچه دوست دارد مادر و پدرش را به دوستان خود نشان دهد، وقتی دوستان او به خانه میآیند، دوست دارد مادر را نشان دهد، با مادرش حرف بزند. نرگس دورهای از ۹ سالگی تا الان، کودکان خود را ندیده است. زمانی هم که از زندان آزاد شد، تنها عکس بچهها را دید.»
این فعال سیاسی میگوید: «با یاد کردن از نرگس سعی کردم نگذارم زندگی از وجود او خالی شود. وقتی سه تایی برای نوشیدن قهوه یا خوردن غذا در رستوران بیرون هستیم، اگر ۴ صندلی دور میز باشد، کیانا میگوید کاش مامان هم اینجا بود.»
چرا فرزندان یک زندانی باید تنبیه شوند؟
فرزندان نرگس محمدی تنها فرزندانی نیستند که همراه مادرانشان توسط حکومت تنبیه میشوند.
خانوادههای افراد بازداشت شده یا زندانی که با ایرانوایر صحبت کردهاند، تاکید میکنند که در تمام موارد، فشار بر کودک فرد زندانی بیشتر از سایر اعضای خانواده بوده است. یک روزنامهنگار که نامش عنوان نمیشود، در این مورد میگوید: «از زمانی که پسرم شاهد بازداشت خشونتبار و نبودِ من در خانه بود، کابوسهایی دارد که تمام نمیشود.»
«حامد فرمند»، بنیانگذار موسسه کویپی، کودکان زندانیان، با تاکید بر این نکته که این فشار، فقط به خاطر خشونت یا رفتار مستقیم سیستم قضایی نیست، میگوید: «از آنجایی که حقوق و منافع کودک، در راس تصمیمگیریها نیست، عوامل دیگری غیرمستقیم و حتی به طور ظاهری با نظر خانواده، به فشار بر کودک اضافه میکنند. برای نمونه، قطع ملاقات کودک با مادر به خاطر، محل زندان، یعنی دور بودن زندان از محل زندگی و عامل سختی رفتوآمد به دلیل سن نگهدارنده یا عامل اقتصادی و هزینههای رفتوآمد. عامل دیگر انگ زندان است؛ در جرایم مختلف، این انگ جواب میدهد، در جرایم عادی یک جور و جرایم سیاسی به شکل دیگر، به صورت برچسب و با عاملیت ترس که فرزندان زندانیان میترسند از اینکه از مشکلات خود اطلاعرسانی کنند. مساله دیگر اختلافات خانوادگی از جمله قتل همسر، احساس شرم از خطای زندانی، اختلاف عقیدتی با زندانی، شرم به خاطر زندانی شدن زن به خصوص در طبقههای اقتصادی-اجتماعی کمتر برخوردار و در برخی گروههای اتنیکی است که همه میتواند بر سختی زندگی کودک تاثیرگذار باشد.»
به گفته حامد فرمند، نویسنده و سخنران، مجموع این مشکلات و مواردی چون احساس شرم و انگ، برای گروهی از کودکان میتواند به قطع خودخواسته رابطه با مادر منجر شود.
حامد فرمند، بنیانگذار موسسه کویپی، میگوید: «بین فشارهایی که حکومت وارد میکند، با اتهام فرد زندانی ارتباط چندانی وجود ندارد، بلکه حتی خیلی از زندانیان جرایم عمومی به خاطر نداشتن صدا، فشار بیشتری تحمل میکنند. اما با جنسیت فرد زندانی، زن بودن، فشار بیشتر و شرایط خانوادگی، یعنی مادر بودن که فشار مضاعف است، رابطه مستقیم وجود دارد. بنابراین مادر بودن، عامل اعمال فشار میشود که کودک، این فشار را بیشتر متحمل میشود و برای همین، حتی بدون اعمال فشار بیشتر، به کودکان افراد زندانی و البته خانوادهها میگویند، جمعیتِ شمارش نشده، دیده نشده یا پنهانِ زندانی.»
داستان سارا، پگاه و زهرا
سارا سه ساله بوده که مادرش زندانی شده و حالا ۱۳ ساله است. او را دو خواهر دیگر خود بدون مادرش، بزرگ کردهاند. «مریم اکبری منفرد»، مادر سارا، پگاه و زهرا است و تا امروز از حق آزادی مشروط و حتی یک روز مرخصی طی دوران حبس خود محروم مانده است.
مریم در دی ماه سال ۸۸ و پس از اعتراضات روز عاشورا دستگیر شد. ۱۱خرداد ۱۳۸۹ قاضی «صلواتی» او را به اتهام «محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق» به ۱۵ سال حبس محکوم کرد. مریم بارها این اتهام را رد کرده؛ اما قاضی تنها یک جمله به او گفته است: «تو جور خواهر و برادرهایت را میکشی!»
جور خواهر و برادرهایی که چهار نفرشان به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق اعدام شدهاند و چند نفر از اعضای خانوادهاش هم در آلبانی به سر میبرند و او امکان دیدار با آنها را ندارد.
او پس از انتشار فایل صوتی آیتالله «حسینعلی منتظری»، قائم مقام وقت رهبری، در مورد کشتار جمعی زندانیان در سال ۱۳۶۷، در دادسرای تهران شکایتی ثبت کرد و خواستار رسیدگی به دلایلِ اعدامِ چهار خواهر و برادرش در دهه ۶۰ شد. مریم پس از ثبت این شکایت اما نه تنها جوابی نگرفت بلکه ممنوع از ملاقات هم شد.
او روز سهشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۹ از زندان «اوین» در تهران نیز به زندان سمنان تبعید شد.
به گفته یکی از نزدیکان خانواده مریم اکبری منفرد از زمان انتقال مریم به زندان سمنان در سال ۱۳۹۹ تاکنون به دلیل دور بودن راه برای رفت و آمد از تهران به سمنان دیدار بچههای خانم اکبری منفرد با او بسیار محدود شده است. «ژیلا بنییعقوب»، از همبندان مریم در بند زنان زندان اوین با غیرقانونی خواندن این تبعید برای مریم اکبری منفرد، میگوید: «این تبعید در حالی است که خانواده مریم یعنی همسر و فرزندان او در تهران زندگی میکنند و تبعید غیرقانونی مریم به زندان سمنان بیشتر از اینکه تنبیه مریم باشد، تنبیه بچههای او است. کودکان او حتی نمیتوانند مادر خود را هفتهای یکبار ببینند. در زمان شدت گرفتن بیماری کرونا هم چندماه یکبار مادر خود را دیدهاند و این بسیار دردناک است.»
دو دختر مریم اکبری منفرد دانشجو هستند و به گفته یکی از نزدیکان، تحت فشار امنیتی زیادی قرار دارند. پدر آنها، «حسن جعفری»، همسر مریم اکبری منفرد نیز هر از گاهی احضار میشود.
ژيلا بنی یعقوب، از نزدیکان این خانواده، دغدغه اصلی این مادر و سه فرزند دخترش طی این سالها را نداشتن ملاقات طولانیمدت و مرخصی عنوان میکند. به گفته این روزنامهنگار و فعال حقوق زنان، مدت زمانی که خانم اکبری منفرد و دختران او همدیگر را دیدهاند، به قدری محدود و کوتاه بوده است که مادر از هیچکدام از علایق دختران خود آگاهی ندارد.
در این سالها تنها هفتهای یکبار بین ۲۰ دقیقه تا نیم ساعت امکان ملاقات داشتهاند، بیشتر ملاقاتها کابینی بوده یعنی از پشت شیشه دوجداره صورت گرفته است. نه تماسی، نه آغوشی و نه بوسهای میان این کودکان و مادرشان رد و بدل شده است.
ژیلا بنییعقوب که در بند زنان زندان اوین، همبندی مریم اکبری منفرد بوده به نقل از همبندی خود میگوید: «مریم میگفت، حتی نمیدانم دخترانم چه رنگی و چه غذایی را دوست دارند، به چه چیزهایی علاقه دارند، چه چیزهایی ناراحتشان میکند، چه چیزهایی خوشحالشان میکند.»
این سه دختر همین ملاقاتهای کابینی ۳۰ دقیقه در هفته را هم به مدت یک سال و نیم است که به دلیل تبعید مادر از دست دادهاند.
ژیلا بنییعقوب تاکید میکند که تبعید مریم به زندان سمنان بیشتر تنبیه فرزندان اوست تا خود مریم. موضوعی که تقی رحمانی هم به آن اشاره میکند و میگوید: «این کودکان هستند که تنبیه میشوند و نه مادر زندانی آنها.»