هشتمین روز اعتصاب غذای سعدا خدیرزاده و بیهوشی وی در سالن زندان

هه‌نگاو

هشتمین روز اعتصاب غذای سعدا خدیرزاده و بیهوشی وی در سالن زندان

سعدا خدیرزاده زندانی سیاسی باردار محبوس در زندان ارومیه در حالی هشتمین روز از اعتصاب غذای خود را سپری می‌کند که روز دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ در سالن زندان مرکزی ارومیه از فرط گرسنگی بیهوش شده است.

منابع هه‌نگاو از داخل زندان ارومیه اعلام کرده‌اند که سعدا خدیرزاده که روز یک‌شنبه به مکان نامعلومی منتقل شده بود شب همان روز به بند زنان بازگردانده شده و علی‌رغم اصرار مسئولین زندان وی به اعتصاب غذای ادامه داده و روز گذشته از شدت گرسنگی بیهوش شده است.

هه‌نگاو مطلع شده است که شب گذشته از ساعت ۱۰ شب تا ۲ بامداد امروز سعدا و یکی از دوستانش توسط سه نفر از نیروهای امنیتی زندان به همراه یک پرستار به بهانه داشتن موبایل و ارتباط با خارج از زندان مورد بازجویی وهتک حرمت قرار داده و تمامی وسایل و لباس‌های آنها را تفتیش نموده‌اند.

به گفته یک منبع مطلع، روز گذشته و پس از آنکه سعدا از هوش رفته بود، مسئولین زندان نزد وی آمده و اصرار کرده‌اند که وی به اعتصاب غذای خود پایان دهد، اما این زندانی سیاسی باز تاکیید کرده است تا زمان تحقق خواسته‌هایش به اعتصاب خود ادامه خواهد داد و پس از این سخنان حتی وی را به بهداری زندان نیز منتقل نکرده‌اند.

سعدا خدیرزاده که باردار و جنینش ۸ ماهه است از روز سه‌شنبه ۶ اردیبهشت ماه به نشانه اعتراض به ۷ ماه بلاتکلیفی خود در زندان مرکزی ارومیه دست به اعتصاب غذا زده است.

طی روزهای اخیر مسئولین زندان ارومیه بارها به دیدار سعدا خدیرزاده رفته و از وی خواسته‌اند تا به اعتصاب خود پایان دهد و گفته‌اند “این رویه تنها به سود سودجویان است”. با این حال سعدا به آنها گفته است به اعتصاب خود ادامه خواهم داد حتی اگر سلامتی خود و جنینم به خطر بیفتد.

سعدا خدیرزاده ۳۲ ساله و اهل پیرانشهر روز پنج‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۰ (۱۴ اکتبر ۲۰۲۱) توسط نیروهای اداره اطلاعات پیرانشهر بازداشت و به بازداشتگاه این نهاد امنیتی در ارومیه منتقل شد. وی پس از ۲۵ روز و اتمام بازجویی‌ها به بن زنان زندان مرکزی ارومیه منتقل و از آن زمان تاکنون بلاتکلیف در بند زنان زندان مرکزی ارومیه و بدون دسترسی به برخورداری از خدمات پزشکی زنان در حین دوران بارداری، نگهداری می‌شود.

هه‌نگاو هفته گذشته یک فایل صوتی از این زندانی سیاسی را منتشر نمود که در آن سعدا خدیرزاده می‌گوید: “من را به عنوان یک گروگان در زندان نگه‌داشته‌اند برای اعتراف اجباری مرا تهدید کرده اند”.