ایران کارگر
رنج زنان کولبر که در برف و بوران مجبور به ادامه این کار سخت و مشقتآور هستند
برف و طوفان نیمی از کشور و بخصوص استانهای غربی کشور را فرا گرفته است. اما کولبران مجبور هستند برای درآورد لقمهای نان، همچنان به کارشان ادامه دهند. در میان جمعیت کولبر غرب کشور، آنچه کمتر از آن یاد میشود، رنج زنان کولبر است. زنانی که هر بار پا به راه میگذارند، امیدی به برگشت ندارند و ترس از سقوط و تیر خوردن، کابوس آنان میباشد.
سالهاست که فقر گسترده و بیکاری پدیده شومی بنام کولبری را در استانهای غربی کشور، رایج کرده است. سه استان مرزی کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی، از جمله مناطقی است که صحنه این فاجعه انسانی میباشد. در این میان رنج زنان کولبر است که کمتر به آن پرداخته میشود. زنانی که بدلیل فقر مفرط یا از دست دادن سرپرست خانواده خود، اجبارا پا در این راه گذاشتهاند.
«امینه» دارای ۴ فرزند است که بزرگترین آنها ۱۴ سال و کوچکترین فرزندش سه سال دارد. همسر امینه آرماتوربند بود. اما بخاطر نبود کار، مجبور شده بود که به کولبری روی آورد. در یکی از همین ترددها بود که از کوه سقوط کرد و امینه را با کودکانش تنها گذاشت.
دولتی که نداریم برایمان کاری کند، خدا هم ما را فراموش کرده است
«امینه» جثه ضعیفی دارد. بار اول که خواست همراه دیگر زنان روستا به کولبری روی آورد، به او گفتند برای این کار مناسب نیست. از خطرات راه و سقوط در دره و تیراندازی مأموران مرزی با او صحبت کردند. اما هیولای فقر خانه «امینه» را اشغال کرده بود و باید کاری میکرد. شغل دیگری بلد نبود. اما سعی کرد با پخت نان و خشک کردن سبزی محلی، درآمدی برای خود ایجاد نماید. او نانهای پخته شده و سبزیها را به آن طرف مرز میرساند تا با فروش آنها پولی بدست آورد. وقتی از او سوال شد چرا این کار سخت را انتخاب کرده گفت: «دولتی که نداریم برایمان کاری کند. خدا هم ما را فراموش کرده است.»
کولبری میکنم که برای درس دخترم موبایل بخرم
رنج زنان کولبر
کژال زن جوان دیگری است که به همراه شوهرش به کولبری روی آورده است. وقتی از او سوال میشود چرا اینکار را میکند؛ میگوید میخواهم برای دخترم موبایل بخرم تا بتواند درسش را ادامه دهد. او نمیتواند از برنامه شاد استفاده کند و مدتی است که از درسش عقب افتاده است. درآمد شوهرم از کولبری هم فقط خرج خورد و خوراک ما را تأمین میکند. مجبور هستم که در این سوز و سرما و برف و بوران به کوه بزنم و کولبری کنم. کژال از جوانان تحصیلکرده بیکار و دیگر زنان پاوهای هم سخنها دارد که مجبور به کولبری شدهاند. اما هنوز رنج زنان کولبر بدرستی شناخته نشده است.
دیکتاتوری حاکم که وجه بارز آن زنستیزی است، هیچ توجهی به این مشکلات و رنج زنان کولبر ندارد. این زنان هیچ چشماندازی برای بهتر شدن وضعیت زندگی خود ندارند. بدون شک تا این حکومت پا برجا است چنین زخمهایی بر پیکر جامعه باقیست.