خشونت‌های اقتصادی و اجتماعی علیه زنان در ایران

اخبار روز

محدودیت و یا خشونت اقتصادی یکی از ابعاد پنهان و کم‌تر شناخته شده خشونت علیه زنان است که آنها را به رغم داشتن سهمی زیاد در به دوش کشیدن بار زندگی از حقوق و مزایای مالی محروم می‌کند.
خشونت اقتصادی علیه زنان در سطح خانواده و در رابطه همسری از شایع‌ترین اشکال خشونت در ایران است. این موضوع در تحقیقات هم نشان داده شده است. بر اساس تحقیقی که در ارومیه انجام شده است، ۲۳.۲ درصد زنان، مورد خشونت اقتصادی قرار گرفته‌اند. براساس نتایج تحقیقی دیگر در کرمان ۳۴.۷ درصد زنان خشونت اقتصادی را تجربه کرده‌اند. طبق بررسی انجام شده در شیراز، میزان خشونت اقتصادی علیه زنان در خانواده ۲۳ درصد بود بود. در بررسی که بر خانواده‌های تهرانی در رابطه با خشونت علیه زنان صورت گرفته، ۱۹.۲ درصد زنان، خشونت اقتصادی را متحمل شده بودند

خشونت اقتصادی در خانواده با خشونت‌های اجتماعی ارتباط تنگاتنگی دارد. بر اساس طرح ملی، رتبه سوم با رقم ۲۷.۷ درصد متعلق به خشونت‌های «ممانعت از رشد اجتماعی و فکری و آموزشی» است که شامل ایجاد محدویت در ارتباط‌های فامیلی، دوستانه و اجتماعی، ممانعت از کاریابی و اشتغال و ایجاد محدویت در ادامه تحصیل و مشارکت در انجمن‌های اجتماعی است. نتایج تحقیقی که در شهر اردبیل انجام شده است نتایج مشابهی را نشان می‌دهد به طوری که طبق نتایج آن، در ۳۰ درصد خانواده‌ها خشونت اجتماعی وجود دارد.

اعمال خشونت اقتصادی علیه زنان از قبیل کنترل حساب‌های بانکی، عدم اجازه به اشتغال زنان و وابسته نگه داشتن آنان به مردان خود زمینه‌ها و چرخه‌های خشونت را بازتولید می‌کند. زیرا معمولا زنانی که از نظر مالی ناتوان و از بازار کار، اشتغال و استقلال مالی وامانده‌اند، با سرکوب بیشتری دست و پنجه نرم می‌کنند.

این در حالی است که کار_خانگی به حساب نمی‌آید و به صورت رایگان انجام می‌شود. این نابرابری، قابلیت زنان برای دریافت خشونت و بدرفتاری را افزایش می‌دهد و موجب تداوم وضعیت خشونت به وسیله محدود کردن ابتکار عمل زنان در خاتمه دادن به این وضعیت ‌‌می‌شود.

عدم اشتغال زنان و وابستگی آنان به درآمد مردان نه تنها باعث کاهش ظرفیت زنان برای حمایت از خود می‌‌شود، بلکه بسیاری از مردان هم تحت فشار مالی قرار می‌گیرند چرا که عدم اشتغال زنان به معنای کار بیشتر مردها برای تأمین هزینه‌های زندگی است. از سوی دیگر بسیاری از کودکانی که مجبور به کار هستند، در بسیاری موارد، داشتن درآمد مادر به حذف کار اجباری کودک انجامیده است.
این نوع خشونت نیز انواع مختلفی دارد. در مطالعه‌ای که در اصفهان صورت گرفت، شایع‌ترین اشکال وقوع خشونت اقتصادی در خانواده‌ها جلوگیری مردان از مشارکت زن در تصمیم‌گیری اقتصادی (۲۵ درصد) و ممانعت آنها از دستیابی زن به استقلال مالی (۱۹ درصد) و خرج کردن درآمد خانواده برای دیگران بوده است.

ابعاد خشونت جسمی علیه زنان در ایران

نتایج تحقیقات منتشر شده در ایران نشان می‌دهد خشونت جسمی پس از خشونت روانی بیشترین نوع خشونتی است که زنان ایران متحمل می‌شوند. بر اساس نتایج اغلب تحقیقات، بین ۲۵ تا ۳۸ درصد خشونت فیزیکی در خانواده علیه زنان در ایران اعمال می‌شود. نتایج طرح ملی در سال ۱۳۸۳ این نکته را تایید می‌کند. در این گزارش، رتبه دوم از انواع خشونت مورد بررسی به خشونت فیزیکی یا جسمی تعلق دارد و ۳۷.۸ درصد از زنان ایرانی از اول زندگی مشترک خود، حداقل یک بار آن را تجربه کرده‌‌اند. تحقیقات در شهرهای مختلف ایران این یافته را تایید می‌کنند. به طور نمونه در تحقیقی که در بابل انجام شده، فراوانی خشونت خانگی در میان مراجعین به مرکز پزشکی قانونی بابل ۳۶ درصد بود که نوع جراحت ایجاد شده غالبا فیزیکی بوده است (اختیاری و امیدبخش، ۱۳۸۲).

نه تنها حدود یک سوم زنان از انواع خشونت جسمی در محیط زندگی خانوادگی خود رنج برده‌اند و می‌برند؛ بلکه در نبود حمایت قانونی و اجتماعی بسیاری از آنها سالهای طولانی و با شدت زیاد متحمل این خشونت بوده‌اند. نتایج تحقیقی که در بوشهر انجام شده نشان می‌دهد در ۲۵ درصد از سوءرفتارهای فیزیکی، زنان به مدت بیش از ۸ سال تحت خشونت جسمی و ۶۷ درصد این موارد تحت نوع شدید این نوع خشونت بودند (خسروی زادگان و دیگران، ۱۳۸۶).

براساس نتایج برخی از تحقیقات، آمار خشونت فیزیکی به مراتب بالاتر از میزان است. به طور نمونه، بر اساس نتایج تحقیقی که در کرمان انجام شده است، ۵۵.۶ درصد زنان خشونت جسمی را متحمل شده بودند (میبدی و حسنی، ۱۳۸۸). نتایج تحقیقی که در ارومیه انجام شده نیز نشان می‌دهد که ۵۰ درصد زنان، مورد خشونت فیزیکی قرار گرفته‌اند (عارفی، ۱۳۸۲).

تحقیقات نشان می‌دهد که خشونت فیزیکی با میزان و اشکل مختلف رخ می‌دهد و نتایج آن در استان‌های مختلف (البته با توجه به محدودیت تحقیق در این زمینه) متفاوت است. براساس نتایج طرح ملی، میزان سیلی زدن (۲۲.۶ درصد)، کشیدن و هل دادن (۱۶.۸ درصد)، زدن با مشت و یا هر چیز دیگر (۱۵.۵ درصد) لگد زدن ( ۱۶.۳ درصد) از انواع رایج خشونت فیزیکی در میان زنان بود.

همچنین شهرهای زاهدان در شدت صدمات ناشی از خشونت خانگی (کبود کردن، لق کردن دندان‌ها، شکستن دست و پا، پاره‌کردن پرده گوشی و…) و خشونت فیزیکی نوع اول (گاز گرفتن، بستن، زندانی کردن، چنگ انداختن، کشیدن مو، اخراج از خانه و …) و خرم‌آباد درخشونت فیزیکی نوع دوم (سیلی زدن، زدن با مشت، لگد زدن، کشیدن، هل دادن و…) بالاترین موارد وقوع خشونت را شاهد بوده‌اند (ایسنا، ۲۰/۷/۸۳).

عوارض خشونت جسمی بر روی بدن زنان گاهی بسیار طبق نتایج تحقیقی که بر روی زنان مراجعه‌کننده به پزشکی قانونی در تهران صورت گرفته، علائم فیزیکی و جراحات باقی‌مانده به دنبال ضرب و جرح شامل خون‌مردگی و کبودی، خراشیدگی، شکستگی استخوان و پارگی گوش بودند. (دولت آباد و دیگران، ۱۳۸۶). در تحقیقی که در بابل انجام شده، شایع‌ترین محل‌های جراحت سر و گردن و بعد از آن اندام‌ها بود. ارزیابی فراوانی انواع ضرب و جرح‌ها نشان داد که گرچه شایع‌ترین نوع ضرب، کبودی و شایع‌ترین نوع جرح، خراشیدگی بود، اما به ۲۴ درصد زنان آسیب جدی و شدید وارد شده بود و مهم‌ترین ابزار آسیب، اجسام سخت (۹۰درصد) بودند (بختیاری و امیدبخش، ۱۳۸۲).

برخی از تحقیقات نشان می‌دهد که زنان حتی در زمان بارداری با خشونت جسمی مواجه هستند و گاه خشونت گسترده‌تر است. نتایج تحقیقی در مشهد نشان داد ۹۳.۱ درصد از زنان باردار خشونت فیزیکی خیلی خفیفی را تجربه کرده‌اند (بهنام و دیگران، ۱۳۸۷)، براساس نتایج تحقیق دیگری در سبزوار ۱۷.۵ درصد زنان طی دوران بارداری تحت خشونت جسمی قرار گرفته بودند که شایع‌ترین رفتار خشونت‌آمیز در این بین، سیلی زدن گزارش شده بود. همچنین از وسایلی نظیر چاقو، سنگ و چوب جهت اعمال آسیب استفاده شده و در ۲.۲ درصد موارد، شدت این صدمات باعث بستری زن باردار در بیمارستان شده بود (بداغ آبادی، ۱۳۸۴). در تحقیق دیگری که بر زنان باردار در یاسوج انجام شده است، نتایج نشان داد که ۸.۵ درصد از زنان در دوران بارداری تحت خشونت فیزیکی قرار گرفته‌اند (هاشمی نسب، ۱۳۸۵).

حدود نیمی از زنانی که در معرض خطر خشونت فیزیکی قرار دارند، از هیچ منبع کمکی دریافت نمی‌کنند. نتایج تحقیقی که در اصفهان و چهارمحال و بختیاری انجام شده، مشخص می‌کند حدود نیمی از زنان کتک خورده در هنگام بروز خشونت فیزیکی از سوی همسر از هیچ منبعی جهت کمک بهره‌مند نیستند. (ربانی و جوادیان، ۱۳۸۶؛ اعظمی و همکاران، ۱۳۸۰). به نظر می رسد زنان به دلیل ترسی که از همسر خود دارند و احتمال می‌دهند که در صورت درخواست کمک از فرد یا افرادی، همسر رفتار خشن خود را در آینده افزایش داده و انتقام بگیرد، عملا از هیچ منبعی تقاضای کمک نمی‌کنند. به ویژه نبود قوانین و مراکز حمایتی از زنان در برابر خشونت دلیل دیگر ماندن زنان در این وضعیت است. ازدواج زن در سن پایین، پایین بودن سطح تحصیلات زن، خانه‌دار بودن و عدم استقلال مالی او، درآمد کمتر خانواده، سابقه خشونت در خانواده، و همچنین فقر و محرومیت خانواده بر میزان خشونت خانوادگی موثر است.

خشونت جنسی علیه زنان در ایران

آمار خشونت خانوادگی در ایران از یک سو به دلیل پنهان ماندن آن در چهاردیواری بسیاری از خانه‌ها و از سوی دیگر نداشتن اراده‌ای برای فهم و مقابله با این خشونت‌ها از سوی حاکمیت، بسیار پنهان است و با آمار رسمی که در پژوهش‌های مقطعی به دست می‌آید دارد.

اما در میان همه انواع خشونت خانوادگی، خشونت_جنسی به دلیل تابوهایی که وجود دارد، پنهان‌ترین نوع خشونت است. اغلب زنان متاهل، خشونت‌ جنسی همسرشان را انعکاس نمی‌دهند، چرا که به واسطه قوانین مدنی در ایران، تمکین خاص از وظایف زنان نسبت به شوهرانشان است و همین باعث می‌شود به ویژه خشونت جنسی اعمال شده بر زنان متاهل منعکس نشود یا در کل خشونت به حساب نیاید.

نتایج پژوهش بررسی خشونت خانگی در ۲۸ مرکز استان این امر را تایید می‌کند. این پژوهش نشان می‌دهد که وقوع خشونت‌های جنسی و ناموسی در سطح ملی با رقم ۱۰.۲ درصد پایین‌ترین رتبه را نسبت به انواع خشونت‌های خانگی دیگر به خود اختصاص داده است. پژوهشگران این طرح ملی اعلام کرده‌اند که با توجه به وجود نوعی الزام، جبر هنجاری، عرفی و حتی شرعی درباره اظهار چنین خشونت‌هایی در جامعه و فرهنگ ایران، به طور تلویحی می‌توان میزان کم این نوع خشونت‌ها را ناشی از خودسانسوری زنان مورد مطالعه دانست (ایسنا، ۲۰/۷/۸۳)

در تحقیقی که در بابل انجام شده، ۱۳درصد قربانیان اعمال فشار و خشونت جنسی را در روابط جنسی عنوان کردند (بختیاری و امیدبخش، ۱۳۸۲). نتایج برخی تحقیقات آمار به مراتب بالاتری را نشان می‌دهند. بر اساس نتایج تحقیقی که در کرمان انجام شده است، ۲۸.۶ درصد زنان خشونت جنسی را متحمل شده بودند (میبدی و حسنی، ۱۳۸۸). همچنین، در یک بررسی که بر خانواده‌های تهرانی صورت گرفته است ۲۶.۹ درصد زنان، دو بار یا بیشتر خشونت جنسی را تجربه کرده بودند.

اشکال خشونت جنسی نیز متفاوت است به طوری که طبق تقسیم‌بندی طرح، انواع خشونت جنسی و ناموسی شامل مجبور کردن به دیدن عکس‌ و فیلم‌های خلاف اخلاق عمومی یا اجبار به روابط زناشویی ناخواسته یا غیرمتعارف است (ایسنا، ۲۰/۷/۸۳). در مطالعه‌ای که در اصفهان صورت گرفت، شایع‌ترین اشکال وقوع خشونت جنسی در خانواده‌ها توقع از زن جهت ارضای مردان در هر زمان (۵۳ درصد)، میل مفرط جنسی مردان (۴۴ درصد) و رها کردن همسر بعد از ارضای مرد (۲۶ درصد) بود (ملک افضلی و دیگران، ۱۳۸۳).

خشونت جنسی که بدترین نوع خشونت وارد شده به یک زن باردار می‌تواند باشد، متاسفانه آمار نگران کننده‌ای را نشان می‌دهد، به طوری که طی تحقیقی که در رابطه با خشونت خانگی زنان در دوران بارداری در مشهد انجام شده، ۹۵.۲ درصد از نمونه‌ها در طول بارداری خشونت جنسی خیلی خفیف و ۰.۳ درصد خشونت جنسی خیلی شدیدی را تجربه کرده‌اند (بهنام و دیگران، ۱۳۸۷). همچنین براساس نتایج «بررسی شیوع و نوع خشونت خانگی در زنان باردار در شهرکرد»، ۱۳.۸ درصد از جمعیت مورد مطالعه همسر آزاری جنسی را متحمل شده بودند.

در میان روابط دیگر خانوادگی،‌ پدر طبق قانون ولی فرزند محسوب می‌شود و این باعث می‌شود نه تنها خشونت جنسی پدران بر دختران به عنوان یک تابو انعکاس نیابد بلکه در صورت انعکاس آن، معمولا این پدرها هستند که مورد بخشش قرار می‌گیرند. از سوی دیگر مقابله با خشونت جنسی به دلیل قوانینی که تطابقی با این رویداد ندارد باعث می‌شود مادران در برابر تجاوز و خشونت جنسی پسرانشان علیه دخترانشان سکوت کنند، چرا که می‌تواند منجر به اعدام پسرشان شود. در همه موارد قانون هیچ تدبیری برای پیشگیری و حمایت از دختربچه‌ها نکرده است. به همین دلیل در بسیاری از موارد، کودکان از خانه فرار می‌کنند. نتایج بررسی بهزیستی که بر روی کودکان خیابانی تهران در سال ۹۲ انجام شده است نشان می‌دهد ۲۳.۹ درصد کودکان سابقه‌ی آزار جسمی در خانواده دارند و ۲.۴ درصد به دلیل آزار جنسی از خانه فرار کرده‌اند.

برخی اوقات کودکانی که هیچ حمایتی نمی‌یابند به خودکشی یا دیگرکشی روی می‌آورند. سمیرا یکی از همین افراد است. به گفته او که تا ۱۹ سالگی توسط پدرش مورد تجاوز قرار گرفته و حتی باردار و مجبور به سقط جنین شده بود، هیچ کس باور نمی‌کرد که پدر او متجاوز به فرزندش باشد. زمانی که قرار بود چند روزی با پدر خود تنها بماند، اقدام به خودکشی و قتل پدر با سیانور کرده بود. وی زنده ماند اما پدرش کشته شد. سمیرا در دادگاه اعلام کرده بود که تنها برای دفاع از خودش این کار را کرده و از خشونت‌های جنسی پدر و عموهایش گفته بود اما کسی به گفته‌های او اهمیت نداده بود.

به این ترتیب گرچه آمار خشونت جنسی در ایران بسیار پایین است اما مشاهدات نشان می‌دهد که افراد به دلیل قبح این مسئله و بی‌توجهی قانون‌گذار حاضر به انعکاس آن نیستند و این آمار در واقع پنهان مانده است و اغلب زمانی منعکس می‌شود که شاید کار از کار گذشته باشد.