جوانه ها
در پی تهدید و وادار کردن خانواده زندانیان سیاسی به سکوت، زندانی سیاسی زینب جلالیان در تبعید در زندان یزد در سکوت و بی خبری به سر می برد و از اردیبهشت ماه تا کنون هیچگونه خبری از این زندانی سیاسی منتشر نشده است.
کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام، سه شنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۰، زندانی سیاسی زینب جلالیان در تبعید در زندان یزد، از اردیبهشت ماه تا کنون با سکوت مطلق خبری و بی خبری مواجه بوده و نگرانیها از جان و وضعیت او افزایش یافته است.
این سکوت و بی خبری در پی آن صورت گرفت که در اوایل سال ۱۴۰۰ خانواده این زندانی سیاسی توسط ارگانهای حکومتی به سکوت تهدید شده و سال گذشته نیز یکبار بازداشت شدند.
زندانی سیاسی زینب جلالیان در تبعید در زندان یزد شرایط بسیار سختی را سپری میکند. او که یکی از قدیمی ترین زنان زندانی سیاسی با حکم حبس ابد است، سال گذشته ظرف ۶ ماه ۴ بار از زندانی به زندان دیگر تبعید شد.
زندانی سیاسی زینب جلالیان که در چهاردهمین سال حبس به زندان یزد تبعید شده است در شرایط وخیم جسمی قرار دارد. در گزارشی که اردیبهشت ماه از این زندانی منتشر شده بود به نقل از یک منبع مطلع آمده بود: «زینب پس از ابتلا به بیماری کووید-۱۹ در شرایط بد جسمی قرار گرفته و به دلیل درگیر شدن ریههایش دچار تنگینفس و سرفههای شدید شده است. اما به دلیل مخالفت وزارت اطلاعات با طی دوره درمان در بیمارستان و پس از آن محرومیت از دسترسی به خدمات پزشکی در حال حاضر در وضعیت وخیمی قرار دارد.»
اکنون با گذشت ۶ ماه، این زندانی سیاسی در سکوت و بایکوت خبری در یکی زندان دور افتاده در یزد بسر می برد و نگرانیها از وضعیت جانی وی افزایش یافته است.
وزارت اطلاعات در یک روش بسیار شناخته شده و روتین، خانواده زندانیان را به سکوت فراخوانده و با بازداشت و تهدید آنها، موجبات آزار و شکنجه زندانیان سیاسی را فراهم می کند.
یک منبع مطلع پیشتر شرایط تحمیل شده بر این زندانی سیاسی از سوی وزارت اطلاعات را تلاش برای مرگ تدریجی او در زندان دانسته و اعلام کرده بود«زینب جلالیان از تاریخ ۱۹ آبان سال۹۹ پس از انتقال غیرقانونی به زندان یزد به صورت مدام تحت فشار بازجویان امنیتی بوده و هر گونه حقوق عادی وی به عنوان یک زندانی از وی سلب شده است. او تنها هر از چند گاهی به صورت تلفنی آنهم به زبان فارسی و بسیار کوتاه حق تماس با پدرش را دارد و از ملاقات نیز محروم است.»
زندانی سیاسی زینب جلالیان در عرض ۶ ماه در ۴ زندان جابجا شده است:
زندانی سیاسی زینب جلالیان در تاریخ ۱۰ اردیبهشت بطور ناگهانی از زندان خوی به زندان قرچک ورامین منتقل شد،
وی در تاریخ ۵تیر۹۹ و در حال اعتصاب غذا از زندان قرچک ورامین به زندان کرمان منتقل شد وی در حالی در سلول انفرادی در زندان کرمان نگهداری میشد که پیش از انتقالش به زندان کرمان در زندان قرچک ورامین به کرونا مبتلا شده بود و حالش بشدت وخیم بود و در تاریخ ۳۱ خرداد با درخواست بازگشت به زندان خوی و یا زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده بود.
زینب جلالیان روز سه شنبه اول مهرماه ۹۹ پس از تحمل سه مال سلول انفرادی درحالیکه وضعیت جسمی اش بشدت وخیم بود از زندان کرمان به زندان کرمانشاه منتقل شد.
وی بعد از گذشت بیش از یک ماه تحمل حبس درزندان کرمانشاه به زندان یزد منتقل شده است.
شایان یادآوری است که ماموران اطلاعات تلاش زیادی برای خریدن و به ندامت کشاندن این زندانی سیاسی کرده و می کنند در آخرین گزراش در این رابطه خانواده جلالیان اظهار داشته که در طول مدتی که زینب جلالیان در قرچک ورامین زندانی بوده، دو نفر که خود را «وکلای حقوق بشری» معرفی کرده اند با خانم جلالیان ملاقاتی داشته و از وی خواسته اند تا برای بهبود وضع خود با نهادهای امنیتی همکاری کند. زینب جلالیان اما به خانواده خود گفته بود که بدلیل عدم اعتماد به این افراد، از ادامه گفت و گو و صحبت با آنها وطرح خواسته هایش خودداری کرده است.
این زندانی سیاسی مقاوم پیشتر نیز بارها و بارها درخواستهای ماموران وزارت اطلاعات را برای انجام مصاحبه و ندامت رد کرده و اگر چه فشارهای بسیار زیادی از جمله شکنجه و محرومیت از درمان و احتمال از دست دادن بینایی چشمانش را تحمل میکند اما حاضر به همکاری با وزارت اطلاعات و دیکتاتوری جمهوری اسلامی نشده است.
از جمله اینکه وزارت اطلاعات شرط فرستادن زینب جلالیان به بیمارستان برای درمان را مصاحبه تلویزیونی اعلام کرده است و این زندانی سیاسی از انجام اینکار نیز امتناع کرده و به همین دلیل علیرغم تایید پزشکان در مورد ضرورت درمان، وی از این حق محروم میباشد.
زندانی سیاسی زینب جلالیان نوشته است:
«ای ستمگران، نظارهگر بودید و هستید، دیدید نمیشود با قتلعام، شکنجه و زندانی کردن ما زنان، جلوی حق خواهی ما را بگیرید. وقتی یک زن جوهرش با آزادی سرشته شده باشد، هیچ ظلم و زوری نمیتواند او را به زانو در بیاورد.
من زمانی به این حقیقت پیبردم که در چنگال ستمگران جمهوری اسلامی بودم. لباسهای مرا بر روی تنم پاره کردند، چشمهایم را بستند، دست و پایم را با زنجیر به تخت آهنی بستند و شکنجه وحشتناک مرا شروع کردند. باور کنید هر وقت ستمگران، ظلم و شکنجه را بر من بیشتر میکنند، من جسورتر و مقاومتر میشوم.»