ارسال کننده: 10دی خانم Manijeh Ar
نظام های تئوکراتیک یا دینی عموما و رژیم های دیکتاتوری و مذهبی مانند جمهوری اسلامی به دلیل فلسفه ی وجودیشان که با آزادی وحقوق بشر،ستیز تاریخی دارند،خصوصا موجب شده که این رژیم در مواجهه با دمکراسی وحقوق بشر موضع خشونت آمیز داشته باشد.چهارچوب تنگ و باریک قوانین این رژیم راه هرگونه انعطاف،رواداری سیاسی و مذهبی و قومی را بسته است.
رژیم جمهوری اسلامی به دلیل برداشت عقب افتاده ای که از قوانین شریعت اتخاذ کرده است،به هیچوجه نمیتواند با مفاهیمی چون دمکراسی و آزادی و حقوق بشر سازگاری داشته باشد،این رژیم به دلیل ماهیت به ظاهر دینی خود،دمکراسی وآزادی را به رسمیت نمی شناسد.
هنگامی که قانون اساسی این رژیم،حاکمیت ولایت مطلقه فقیه راکه بیشتر با دیکتاتوریهای قرون وسطایی مطابقت دارد، بعنوان فصل الخطاب در تصمیم گیریها مطرح و ارائه می کند،عملا آنچه که دراین میان قربانی میشود،حق تعیین سرنوشت توسط خود مردم است. برابری درمقابل قانون که دمکراسی ازآن زاده میشود،برای این رژیم واژه ای است غریب و به شدت ناسازگار.ولی فقیه رژیم جمهوری اسلامی،مشروعیت خود را نه ازطریق آراء مردم و صندوقهای رائ بلکه ازطرف یک گروه برگزیده به ظاهرمذهبی بدست می آورد وبه عنوان رهبردینی به مردم تحمیل می شود.درچنین شرایطی که مهمترین مرجع تصمیم گیری با چنین مکانیزم انتصابی وغیردمکراتیک تعیین میگردد،قطعا نقش مردم در جامعه نادیده گرفته می شود و نتیجه منطقی چنین تحمیلی این خواهد بود که چنین فردی به احدی از آحاد جامعه در قبال عملکرد خویش پاسخگو نخواهد بود،حتی همان گروه اندکی که وی را به سمت رهبری گماشته اند. فرا قانونی بودن عالی ترین مرجع تصمیم گیری در کشور منشاء هرگونه نابرابری وبی عدالتی درجامعه است.این کاست سیاسی ازبالاترین سطح جامعه آغاز و به سطوح پایین انتقال می یابد ونقض حقوق بشر وآزادی را دامن میزند.درچنین شرایطی است که عرصه بردمکراسی تنگ می شود،کمااینکه درطول عمراین رژیم چنین بوده است.انتساب رهبر به خداوند،پیامبر و امام که دراین رژیم با سوءاستفاده ازعقاید مذهبی مردم وعوام فریبی صورت گرفته است،فجایعی را ببارآورده که دنیا شاهد آن است.نقض مکرر حقوق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم درسطوح مختلف درطی این سالها که نهادهای بین المللی بارها به آنها صحه گذاشته اند، آ شکارا نشان می دهد که چهارچوب نظری و فکری این رژیم به شدت عقب مانده است واگر کسانی نیز خوش خیالانه خواسته باشند دراین چهارچوب و ترکیب آن به منظور اصلاح دست ببرند،با سقوط تمامیت این رژیم مواجه می شوند. گذشته بوضوح آشکارمی سازدکه چنین رژیم هایی به سبب ماهیت غیردمکراتیک وغیرانتخابی شان،جزبا کشتار و سرکوب و زندانی کردن مخالفان ومنتقدان نمی توانند به وجود ننگینشان ادامه دهند و با انقباض روزافزون خود و با خارج کردن عده زیادی از همپالگی های خود از عرصه تصمیم گیری ناچار به سرکوب بیشتر پناه برده وهمین امرمنجر به فساد درهمه شئون جامعه اعم از اقتصادی،اجتماعی وسیاسی خواهد شد و تنفرعمومی راروز به روز و بیشتر و بیشتر برخواهد انگیخت و سرانجام طومار این رژیم ها در فساد همه جانبه ای که درآن غوطه ورند درهم خواهد پیچید.