خشونت خانگی؛ تهدیدی برای جامعه

ایسنا

خشونت نسبت به زنان در زندگی روزمـره بـه‌ اشکال مـختلف‌ در جوامع بسیاری وجود دارد؛ زن‌ها کتک می‌خورند، نقص عضو پیدا می‌کنند، سوزانده‌ می‌شوند و مورد تجاوز و آزار جنسی‌ قرار می‌گیرند.

واژه‌ خشونت را باید جزو آن دسته از اصطلاحاتی محسوب نمود که موارد استفاده متعددی یافته‌ است. در علوم مختلف، تعاریف متنوعی از خشونت ارائه شده است. نزدیکترین اصطلاح به خشونت، واژه‌ پرخاشگری است که مراد از آن رفتاری صدمه‌زننده و تخریب‌کننده است که از جانب فردی علیه فرد دیگر انجام می‌گیرد. در جرم‌شناسی خشونت را شامل اعمال و رفتاری دانسته‌اند که احساس ناامنی را در فرد و جامعه به وجود می‌آورد و شامل خشونت مشروع و غیرمشروع می‌شود. به‌طور کلی خشــونت را می‌توان رفتاری عمدی دانست که هدف آن صدمه زدن به خود یــا دیگران است که دلیل این رفتــار می‌تواند ذاتی و فطری یا اکتسابی باشد.

خشونت خانگی، خشونتی است که در محیط خصوصی به وقوع می‌پیوندد و عموما در میان افرادی رخ می‌دهد که به سبب صمیمیت ارتباط خونی یا قانونی، به یکدیگر پیوند خورده‌اند و بیشترین میزان آن علیه زنان و کودکان اعمال می‌شود. خشونت خانگی می‌تواند در اشکال متنوعی نظیر خشونت علیه همسران، خشونت علیه والدین، خشونت علیه فرزندان و خشونت علیه سالمندان ظاهر شود.

تغییر نگرش زنان و عدم پـذیرش خشـونت به عنوان امر طبیعی یا سرنوشت و تقدیر یکی از راه‌های مقابله با خشونت است

سالانه‌ ۳ تا ۴ مـیلیون زن قـربانی خشونت‌ می‌شوند.خشونت نـسبت بـه زنان در زندگی میلیون‌ها زن‌ از طبقات مختلف اجتماعی با وضعیت اقتصادی‌ و سطح تحصیلی متفاوت در سراسر دنیا تأثیر گذاشته است. بسیاری از موارد خشونت علیه زنان گزارش یا ثبت نمی‌شود. براساس تحقیقات‌ یونسکو، خرید و فروش زنـان در کـشورهای در حال‌ توسعه‌ و کشورهایی که اقتصاد در حال‌ انتقال‌ دارند، به‌ویژه آن دسته که با مشکل فقر و کاهش ارزش‌های اخلاقی و مـذهبی در سـطح‌ جامعه مواجه هستند، شایع است. تغییر نگرش زنان نسبت به خود، دست‌یابی آنان به اعتماد به نفس و عدم پـذیرش خشـونت‌ شوهرانشان به عنوان امر طبیعی یا سرنوشت و تقدیر یکی از راه‌های مقابله با خشونت است.

خشونت‌های خانوادگی همواره در اذهان عمومی به عنوان موضوعی خصوصی قلمداد می‌شوند

خشونت‌های خانوادگی به خاطر ذات و طبیعت خاص‌شان همواره در اذهان عمومی به عنوان موضوعی خصوصی قلمداد می‌شوند و افراد غالبا تمایلی برای اظهار نظر و مداخله در این مورد از خود نشان نمی‌دهند؛ به این ترتیب که محیط خانواده، مکانی خصوصی است که مهد آرامش و امنیت اعضاء آن بوده و از چنان جایگاه والایی برخوردار است که باید محترم و مقدس شمرده شود. در راستای همین دیدگاه حتی افراد پلیس نیز از مداخله در چنین جریاناتی کراهت دارند و به دلیل همین خصوصیت است که آمار و ارقام واقعی از خشونت‌های خانوادگی وجود ندارد.

الگوهای مشابهی که در تجربیات زنان کتک خورده وجود دارد، آشـکار مـی‌سـازد کـه خشونت علیه زنان چیزی فراتر از یک موضوع خصوصی است و ریشه در عمق رویه‌هـای فرهنگی و اجتماعی دارد. وابستگی اجتماعی، اقتصادی و حقوقی زنان در طول تـاریخ آنها را درموضع فروتری قرار داده و در مقابـل خـشونت مـردان آسـیب‌پـذیر سـاخته اسـت.

۸۷ درصد زنان متأهل تهرانی از همسرآزاری روانی رنج می‌برند

در ایران نیمی از زنان در هفته اول زندگی مشترک با خشونت خانگی مواجه شده‌اند. در پژوهشی انجام گرفته بر ۱۱۶ زن مراجعه‌کننده به پزشکی قانونی مشخص شد که ۲۵ درصد آنان از روزی سه بار یا بیشتر توسط همسر خود مورد ضرب و جرح قرار گرفته‌اند. ۸۷ درصد زنان متأهل شهر تهران از همسر آزاری روانی و ۴۷.۹ درصد نیز از همسرآزاری جسمی رنج می‌برند.

در مورد میزان خشونت علیه کودکان در ایران باید گفت آمارهای دقیقی از خشونت به تفکیک مراکز استان‌های کشور در دست نیست. طبق آمار سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۵، ۴۰ میلیون کودک در سراسر جهان در معرض انواع کودک‌آزاری قرار گرفته‌اند. یونیسف نیز در همین سال طی گزارشی از کشته شدن ۳۵۰۰ کودک در اثر خشونت فیزیکی و غفلت خبر داده است.

کارشناسان حقوق کودک در ایران، علت اصلی بروز کودک آزاری را غفلت و کم‌توجهی والدین و جامعه به کودکان می‌دانند. عواملی مانند ناآگاهی والدین از رفتار درست با فرزندان، بیکاری، اعتیاد و مشکلات خانوادگی از مهمترین عوامل بروز و شیوع گسترده این معضل اجتماعی در ایران عنوان شده‌اند.

خشونت علیه مردان یکی دیگر از انواع خشونت خانگی

در سال‌های اخیر توجه برخی از پژوهشگران و صاحب‌نظران مسائل اجتماعی به این شکل از خشونت خانگی، یعنی خشونت زنان علیه مردان نیز جلب شده است. از نظر آماری، بریتون ( ۲۰۱۲)، در بررسی جرم در بریتانیا بیان می‌کند که بیش از ۶۰۰ هزار مرد، قربانی نوعی خشونت خانوادگی بوده‌اند. تحقیقات اندکی در این زمینه در ایران نیز انجام شده است؛ بنابراین به نظر می‌رسد که کاملاً قابل درک است که خشونت زنان علیه مردان وجود دارد و پدیده‌ای ناخوشایند و نابهنجار است. خشونت خانگی علیه مردان تبعات جبران‌ناپذیری مانند طلاق، اعتیاد، بزهکاری و مسائل دیگر را در برخواهد داشت که همانند دیگر اثرات خشونت خانگی می‌توان آنها را در ابعاد فردی و اجتماعی مورد توجه قرار داد. رفتارهای خشونت آمیز و آزاردهنده‌ زنان در محیط خانه از یک سو می‌تواند مردان را به لحاظ فردی متأثر نماید و برای آنها صدمات روحی و جسمی و حتی مرگ در پی داشته باشد و از سوی دیگر رفتارهای خشونت‌آمیز زنان به نهاد خانواده لطمه وارد ساخته و در چنین شرایطی خانواده دستخوش آسیب‌های جدی می‌شود.

خیرخواه‌زاده در سال ۱۳۹۰ در پژوهشی با عنوان «مطالعه‌ جامعه‌شناختی تجربه‌ زیست مردان از خشونت خانگی علیه آنان» در شهر تهران انجام داده است و با بکارگیری روش کیفی و با هدف شناخت مصادیق خشونت خانگی علیه مردان و پیامدهای آن با ۵۰ مرد متأهل مصاحبه‌ عمیق انجام داده و مصاحبه‌شوندگان شایع‌ترین و مؤثرترین نوع خشونت علیه آنان را خشونت روانی ـ کلامی دانسته‌اند و معتقد بودند مردانی که وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند یا از نظر مالی به همسر خود وابسته‌اند یا مشکلات اخلاقی مانند گرایش به مصرف مواد مخدر دارند، بیشتر در معرض خشونت‌های خانگی قرار می‌گیرند؛ یعنی مردان، قربانی خشونت شدن را ناشی از جایگاه فرودست و تضعیف پایگاه قدرت خود در خانواده می‌بینند.

پوچرت و همکاران در سال ۲۰۰۴ در کشور آلمان یک تحقیق پیمایشی درباره‌ خشونت علیه مردان انجام داده‌اند که مصادیق خشونت علیه مردان از سوی زنان در چهار گروه خشونت فیزیکی، کنترل اجتماعی، عاطفی و جنسی تقسیم‌بندی کرده‌اند. مردان در مورد خشونت فیزیکی از سوی همسران‌شان گزارش داده‌اند که حداقل یک‌بار یا در بعضی موارد چندین‌بار اتفاق افتاده است. این رفتارها بدین ترتیب گزارش شده‌اند که هل دادن (۱۸درصد)، سیلی زدن (۹درصد)، کتک زدن یا خراشیدن (۷درصد)، لگد زدن به شکل دردناک، فشار دادن یا چنگ زدن شدید (۵درصد) و پرتاب کردن اشیاء( ۵درصد). تقریباً ۵ درصد از پاسخ‌دهندگان، حداقل یک بار جراحتی را از یک خشونت خانگی متحمل شده‌اند. هیچ‌کدام از مردانی که خشونت فیزیکی را از طرف شریک خود تجربه کرده‌اند به پلیس اطلاع نداده‌اند.