نبود فعالیتهای مداوم دموکراتیک، مقطعی و زودگذر بودن جریانهای سیاسی، ساختار قانونی اقتدارگرا و نظام حقوقی مردسالارانه از دیگر موانع مشارکت سیاسی زنان است، به دلیل ارزشهای دینی چون تفکیک جنسیتی، زنان کمتر میتوانند وارد شبکه روابط اجتماعی مردان شوند و در احزاب سیاسی نقش حاشیهای پیدا میکنند.
دکتر فاطمه موسوی ویایه- گروه مطالعات زنان
مایکل راش، مشارکت سیاسی را درگیر شدن فرد در سطوح مختلف در نظام سیاسی از عدم درگیری تا داشتن مقام رسمی دانسته است مشارکت سیاسی سلسله مراتبی دارد که بیانگر عمق مشارکت سیاسی است و از عدم درگیری تا گرفتن مقام رسمی یا عضویت فعال حزبی متغیر است. این سلسله مراتب بدین گونه است: یک: داشتن مقام رسمی سیاسی یا اداری، دو: جستجوی مقام سیاسی یا اداری، سه: عضویت فعال در یک سازمان سیاسی، چهار:عضویت فعال در یک سازمان شبه سیاسی، پنج: مشارکت در اجتماعات عمومی، تظاهرات و غیره، شش: عضویت انفعالی در یک سازمان شبه سیاسی، هفت: مشارکت در بحثهای سیاسی غیررسمی، هشت: اندکی علاقه به سیاست و پیگیری اخبار سیاسی، نه: رأی دادن، ده: عدم درگیری در سیاست.
براث در کتابی با عنوان مشارکت سیاسی: چرا و چگونه مردم در سیاست درگیر میشوند؟ به بررسی ویژگیهای اجتماعی- اقتصادی مرتبط با مشارکت سیاسی پرداخته است. نتایج تحقیق او نشان میدهد افراد دارای تحصیلات بالاتر، افراد طبقه متوسط نسبت به طبقه پایین، مسنترها نسبت به جوانترها، ساکنان شهری نسبت به ساکنان روستایی، مردان نسبت به زنان از میزان مشارکت سیاسی بیشتری برخوردارند.
درباره عدم علاقه زنان به مبارزه برای کسب قدرت سیاسی و رسیدن به مناصب تصمیمگیری از عوامل روانی چون سیاست گریزی زنان، عدم علاقه به پیشرفت، ترس از شکست و… سخن میگویند، نظریه فمنیستی، ذاتی بودن این خصوصیات روانی را زیر سوال میبرد و آنها را حاصل برساخت اجتماعی و جامعهپذیری خاص زنان قلمداد میکند. از کودکی به پسران آموخته میشود که نقشهای فعال سیاسی و اجتماعی داشته باشند. این در حالی است که به دختران آموزش داده میشود که در نهایت فقط باید به امر خانهداری و پرورش کودکان بپردازند و به طور کلی مسایل سیاسی و اجتماعی را به مردان بسپارند.
همانگونه که اشاره شد پایینترین سطح مشارکت سیاسی، رأی دادن در انتخابات است و زنان حدود یکصد سال است که حق رای را به دست آوردهاند. در ایران نیز از سال ۱۳۴۲ و کمتر از شصت سال است که حق رای زنان به رسمیت شناخته شده است و از همان سال تعدادی از زنان به مجلس شورای ملی و بعدتر مجلس سنا و حتی کابینه دولت راه یافتند. در سالهای پس از انقلاب نیز در هر دوره اقلیتی از نمایندگان زن مجلس وجود داشت. اما هنوز بر سر مشارکت سیاسی بیشتر زنان به شکل عضویت فعال در احزاب، رقابت در انتخابات و تلاش برای رسیدن به مناصب و مقامات سیاسی راه بسیاری باقی مانده است.
کشور ایران در بین سایر کشورهای جهان، یکی از کمترین تعداد حضور زنان در مقامات سیاسی را داراست. نبود فعالیتهای مداوم دموکراتیک، مقطعی و زودگذر بودن جریانهای سیاسی، ساختار قانونی اقتدارگرا و نظام حقوقی مردسالارانه از دیگر موانع مشارکت سیاسی زنان است، به دلیل ارزشهای دینی چون تفکیک جنسیتی، زنان کمتر میتوانند وارد شبکه روابط اجتماعی مردان شوند و در احزاب سیاسی نقش حاشیهای پیدا میکنند.
تعداد محدودی از زنان نیز که به پستهای سیاسی چون نمایندگی مجلس یا فرمانداری میرسند بیشتر نمایشی هستند زیرا از طریق پیوندهای سنتی و خانوادگی به این مناصب رسیدهاند یا کاملا با گفتمان حاکم همسو هستند. این زنان صاحب منصب نه تنها نسبت به بهبود حقوق زنان تعهدی ندارند که خود از طرفداران نظم جنسیتی مردسالارانه هستند. علیرغم این ملاحظات تردیدی نیست که تقویت دموکراسی در ایران به بهبود شرایط و حقوق زنان نیز منجر خواهد شد. از این رو زنان باید سهم خود در توسعه سیاسی را جدیتر مورد توجه قرار دهند.
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید