سایه شوم آسیب بر سر زنان فراری از خانه

بخشی از کارتن‌خواب‌ها و بی‌سرپناهان کشور را زنانی تشکیل می‌دهند که به دلایل مختلف در خانواده احساس عدم امنیت داشته و از همین رهگذر هم از خانه فرار می‌کنند،این دختر فراری در لباس پسرانه دستگیر شد (عکس)

از آنجایی که حمایت از این زنان توسط نهاد‌های حمایتی چندان جدی نبوده و قوانین هم حامی آن‌ها نیستند بسیاری از آن‌ها یا ناچار می‌شوند به محیط ناامن خانواده بازگردند و عواقب فرار از خانه را تحمل کنند یا اینکه گرفتار آسیب‌های خیابان می‌شوند

رویداد۲۴ شادی مکی: «مینا» دختری تقریبا ۳۰ ساله بود که چند سال پیش از خانه فرار و به یکی از مراکز کاهش آسیب زنان مراجعه کرد. برادرش هر روز به مراکز مختلفی که به او معرفی می‌کردند مراجعه می‌کرد. عکس خواهر را نشان می‌داد و نسبت به سلامت و زندگی خواهرش اظهار نگرانی می‌کرد. سرانجام به همان مرکزی رسید که خواهرش به آن پناه برده بود.

برادر پاشنه در مرکز را در جستجوی خواهر از جا کنده بود. هر روز به در موسسه می‌آمد و سراغ خواهرش را می‌گرفت شنیده بود که دختر در آن موسسه دیده شده است. می‌گفت خواهرم با همسرم دچار مشکل شده است معمولا مادرشان هم او را همراهی می‌کرد. در نهایت مسئول مرکز با مشاهده جوش و خروش و نگرانی خانواده قرار ملاقات خانواده با مددجو را هماهنگ می‌کند. او همچنین شرط می‌کند که اگر دختر نخواهد همراه خانواده برود کسی نمی‌تواند او را اجبار کند و می‌تواند در مرکز بماند.

مادر در این ملاقات به دختر وعده می‌دهند که اگر به خانه بازگردد شرایط تغییر می‌کند و نمی‌گذارند که آزار‌های قبلی که از سوی برادر اعمال می‌شد تکرار شود. بالاخره مینا اطمینان کرد و راضی به بازگشت شد.

اما به محض اینکه مینا پایش را به خارج از مرکز گذاشت مسئولان موسسه صحنه ناراحت کننده‌ای را مشاهده کردند. مینا نزدیک ماشین برادرش که می‌شود، مرد شروع به فحاشی و ضرب و جرح خواهرش می‌کند، بعد هم او را به صندوق عقب ماشین انداخت و بعد همراه با مادر سوار ماشین می‌شود و می‌روند.

چند روز بعد بار دیگر برادر و خواهر مینا به موسسه مراجعه کرده و سراغ او را می‌گیرند. آن‌ها از مسئول موسسه می‌خواهند که در صورت مراجعه مینا به آن‌ها خبر دهد. مدیر موسسه به آن‌ها می‌گوید که شما با رفتار‌های نسنجیده خود همین یک سرپناه امن را هم از دخترتان گرفتید، مینا از ترس اینکه یک بار دیگر به دست شما برسد دیگر به این مرکز مراجعه نمی‌کند که اتفاقا همین اتفاق نیز می‌افتد و مینا دیگر مراجعه نمی‌کند.

بعد‌ها مشخص می‌شود که خانواده قصد داشته سهم‌الارث مینا را با پرونده‌سازی و اثبات مهجوریتش به نفع خود مصادره کند. به هر حال هیچ کس نمی‌داند که امروز مینا کجاست و چه می‌کند آیا شرایط زندگی‌اش از نگاه خودش بهتر شده یا بدتر؟ خانواده تنها ملجا و ماوای او را گرفتند و هیچ قانونی هم نبود که از این زن جوان در برابر خانواده‌ای بد اخلاق و اهل ضرب و شتم حمایت کند.

این حکایت بسیاری از زنان و دختران جوان و نوجوانی است که به دلایل مختلف از خانه و خانواده دل بریده و فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند. زنانی که این روز‌ها آمارشان چشمگیر شده است. اما نکته آن است که این افراد به عنوان زنان بالغ، اما بی‌درآمد و بی‌سرپناه هیچگونه مامنی برای روز‌های فرار خود نداشته، چون همین خانواده‌ها اجازه رشد و توانمندی به زنان را نداده‌اند و معمولا هم به دلیل همین بی‌پناهی به دامان بدترین آسیب‌های اجتماعی می‌افتند. از سوی دیگر بسیاری از این زنان خانواده‌های معقولی هم ندارند که در صورت ناامن‌تر شدن شرایط زندگیشان به آن پناه ببرند.

زنان فراری از خانه هیچ پناهگاهی ندارند

سپیده علیزاده، مدیرعامل موسسه کاهش آسیب نور سپید هدایت با اشاره به اینکه در طول روز و سال خانواده‌های زیادی در جستجوی دختران خود به مرکز ما مراجعه می‌کنند، به جامعه ۲۴ می‌گوید: زنان آسیب‌دیده اجتماعی تنها محدود به زنان معتاد نیستند، زنانی که به هر دلیل از خانه فرار کرده و بی‌سرپناه می‌شوند در آسیب‌های اجتماعی سهم دارند.

وی ادامه می‌دهد: بسیاری از این زنان به دلیل اینکه خانه‌هایشان برایشان امن نبوده و تحت خشونت خانگی، تجاوز از طرف محارم و سایر اشکال آزار اذیت هستند از خانه فرار می‌کنند. دختران جوانی که به لحاظ امنیت جانی در خطر هستند و بابت زندگی خود هراس دارند از خانه بیرون می‌زنند. همچنین در طول شبانه‌روز با گروهی از زنان و کودکان مواجهیم که اگر مادر معتاد باشد کودک در معرض خطر قرار دارد. برخی زنان همسران معتادی دارند که آن‌ها را تهدید به مرگ و قتل می‌کنند به همین دلیل هم زن برای حفظ جان خود از خانه بیرون می‌آید.

مدیرعامل مرکز جامع کاهش آسیب بانوان با بیان اینکه این گروه از زنان که وارد خیابان‌ها می‌شوند معمولا خانواده‌هایی دارند که به دنبال آن‌ها آمده و پیگیرشان هستند، توضیح می‌دهد:، اما مساله آن است که خود زن تمایلی به بازگشت ندارد چرا که اتفاق خوبی در خانواده برایش نیفتاده است و تغییری هم حاصل نشده است. شاید بتوان گفت روزی نیست که تماسی از خانواده‌ای که عزیزش را گم کرده یا فرد از خانه فرار کرده است نداشته باشم. موارد بسیاری هم مرتبط با افراد دارای بیماری‌های اعصاب و روان است که خانواده دنبالشان می‌گردند. من به همه این افراد می‌گویم که به آگاهی رفته و پرونده‌ای برای گمشده خود تشکیل بدهند.

بسیاری مواقع پلیس آگاهی مشخصات افراد گم شده را به من داده و درباره اینکه آیا با آن‌ها برخوردی داشته‌ام یا نه پرس و جو می‌کند.

وی عنوان می‌کند: وقتی یک خانم از خانه فرار می‌کند گاهی برای اینکه شناسایی نشود از اسامی مستعار استفاده کرده یا مدارک شناسایی خود را ارائه نمی‌دهد به همین دلیل هم پیدا کردن او برای خانواده سخت می‌شود. وقتی خانواده به مراکزی مانند مراکز ما مراجعه می‌کنند این موضوع باعث می‌شود که زنان فراری از خانه به ما هم مراجعه نکنند تا خانواده نتوانند آن‌ها را پیدا کنند. این زنان به ناچار وارد خانه‌های تیمی و خانه‌هایی که با قیمت‌های ارزان اجاره داده می‌شوند شده و در نتیجه در معرض آسیب بیشتری قرار می‌گیرند.

این فعال حوزه آسیب‌های اجتماعی با بیان اینکه ما قانونی نداریم که از زنان و کودکان در معرض آسیب یا آن‌هایی که امنیت جانی ندارند حمایت کند، تصریح می‌کند: قانون در کشور ما حامی زنان نیست، فضا و سرپناهی برای حمایت از زنانی که از خانه فرار می‌کنند نداریم، اگر هم سرپناهی وجود داشته باشد آنقدر اطلاع‌رسانی در خصوص آن ضعیف بوده که نمی‌توانیم کسی را به آن‌ها ارجاع دهیم. متاسفانه سیاست‌ها به سمت انکار آسیب‌های اجتماعی مختص زنان در حرکت است. این درحالی است که هر بار که چشمان خود را روی یکی از آسیب‌های حوزه زنان می‌بندیم دامن نسل بعدی را می‌گیرد چرا که دختربچه‌های امروز زنان نسل بعدی هستند. معمولا زنان در سنینی دچار آسیب می‌شوند که مولد بوده و توان باروری دارند، بنابراین هر کدام از آن‌ها در طول دوران آسیب خود تعدادی بچه به دنیا آورده و افرادی را به چرخه آسیب‌های اجتماعی اضافه می‌کنند.

فرار به خیابان‌ها برای رهایی از آزار‌های شوهر پیر

وی در رابطه با بی‌پناهی زنان در معرض خطر یا آسیب‌دیده می‌گوید: همان زمانی که رومینا را پدرش با داس کشته بود موجی راه افتاده بود از اینکه دخترانی که احساس خطر می‌کردند از خانه فرار کرده و برخی از آن‌ها به مرکز ما مراجعه می‌کردند. در همین زمان یک دختر ۱۴ ساله از روستای خود در آذربایجان شرقی به تهران فرار کرده و چند روزی بود که درمرکز جامع کاهش آسیب بانوان موسسه نورسپید هدایت اقامت می‌کرد. او همسری ۵۰ و چند ساله و به لحاظ ظاهری به شدت پیر داشت و ۲ سال هم از ازدواجش می‌گذشت، پدر این دختر هم پیر بود، این دو مرد پیر در جستجوی دخترک با چاقو و عربده‌کشی به مرکز ما مراجعه کردند تا دختر را با خود ببرند، کلانتری محل را در جریان ماجرا قرار دادیم و از آن‌ها کمک خواستیم تا به دختر کمک کنند. کلانتری به ما گفت وقتی همسر و پدر این دختر هستند ما نمی‌توانیم کار خلاف قانون انجام دهیم.

علیزاده خاطرنشان می‌کند: در آن لحظه احساس می‌کردم اینکه سعی می‌کنم به این دختربچه کمک کنم و به او پناه بدهم در حال انجام کار خلاف قانون و متهم شدن به دلیل تخلف از قوانین هستم. خوشبختانه با معاونت اجتماعی بهزیستی کشور ارتباط مستقیم گرفتم و خودرو اورژانس اجتماعی ۱۲۳ سازمان بهزیستی با استفاده از روش‌های مددکاری دختر را از مرکز خارج کرده و در آن روز تحویل خانواده ندادند. ۸ ماه بعد بار دیگر همان دختربچه با من تماس گرفت و اعلام کرد که به سازمان بهزیستی شهرستان مربوطه ارجاع داده شده است و بعد دوباره به خانواده تحویل داده شده، زمانی که با من تماس گرفت مدتی بود که توسط پدر در زیرزمین خانه زندانی شده بود. این دختر در پیام‌هایش به من گفت که قصد فرار دوباره دارد و از من خواست که بار دیگر به موسسه بیاید، اما او را این بار تحویل بهزیستی ندهیم.

مدیرعامل موسسه نور سپید عنوان می‌کند: از آنجاییکه می‌دانستم که از این دختران حمایت نمی‌شود سعی کردم او را متقاعد کنم که شرایط خانواده‌اش را تحمل کند چرا که آسیب‌های تهران بسیار بیشتر از آسیب‌های خانواده است. این در حالی است که اگر ما یک جامعه با فضای حمایتگر زنان آسیب‌دیده بودیم یک دختر مجبور نبود برای فرار از سختی‌های زندگی به خیابان بیاید و فریب بخورد و … و برای نجات از فضای خفقان‌آور خانواده به پایتخت و آسیب‌های آن پناه بیاورد.

وی با اشاره به اینکه این دختربچه وقتی به من رسید که در زمان طلایی قرار داشت و هنوز می‌شد به او کمک کرد، اظهار می‌کند: خوشبختانه در مسیر تهران تا به ما برسد هیچگونه آسیبی ندیده بود، اما مطمئنا اگر باز هم از خانه فرار کند آسیب خواهد دید. این دختر همسر پیرش را دوست نداشت، ازدواج را نمی‌خواست و می‌گفت او را کتک می‌زنند.

معلم فراری از خانه، اول بیمارش کردند بعد او را کشتند

این روانشناس با بیان اینکه تعداد زنانی که به دلایل مخالف از خانه فراری نیستند، اظهار می‌کند: مورد دیگر زنی جوان حدودا ۳۰ ساله بود که هم بیماری اعصاب و روان داشت و هم به دلیل تعصبات قومیتی از خانه فراری شده بود. این زن یک هفته بعد از فرار از خانه به مرکز ما مراجعه کرده بود، مددکاران مرکز توانستند او را قانع کنند که به شهرشان برگردد. بعد از مدتی زن جوان خودش به شهر و خانه‌اش بازگشت. خانواده وقتی فهمیده بودند در مرکز ما اقامت داشته است، به دنبال رسیدن به پاسخ این سوال بودند که او در یک هفته قبل از رسیدن به مرکز ما، کجا بوده و چه کرده است. با اینکه این دختر مبتلا به بیماری اعصاب و روان بود و در صورت اقدامات درمانی می‌توانست زندگی طبیعی داشته باشد، اما بعد از مدتی شنیدم که او را بر سر مسائل ناموسی و اینکه نمی‌دانستند در این مدت کجا بوده است، کشتند.

وی می‌افزاید: ما از یکی از اعضای خانواده شنیدیم که این زن جوان در شهر خودشان معلم بود، اما آنقدر از سوی خانواده تحت فشار قرار گرفته بود که دچار بیماری اعصاب و روان شده بود. او متاهل بود و اتفاقا چند باری همسرش به مرکز مراجعه کرد و اصرار داشت که همسرش مصرف کننده مواد بوده است نهایتا به او گفتم که همسر شما معتاد نبود بلکه بیماری اعصاب و روان داشت و شما اصلا متوجه افسردگی شدید و توهمات او نشده بودید حالاتی که همه آن‌ها ناشی از فشار‌های شما بوده است.

آسیب‌های زنان متولی ندارد

این فعال حوزه آسیب‌های اجتماعی زنان، تصریح می‌کند: در خلاء حمایت‌های قانونی از زنان، مافیا‌ها بیکار نمانده و کسب تجربه می‌کنند، یک دختر وقتی به موسسه ما می‌رسد در مسیر پارک‌ها، ترمینال‌ها و ایستگاه‌های اتوبوس محل ترددش به خوبی توسط افراد خلافکار شناسایی می‌شوند. افراد متعلق به این مافیا به آن‌ها وعده زندگی‌های قشنگی را می‌دهند که می‌توانند برای این زنان و دختران جوان بسازند و حتی حق آن‌ها را از کسانی که در حق شان ظلم کرده اند، بگیرند. در واقع هر یک از این دختران پیش از رسیدن به موسسه ما یکی، دو تا عاشق و شیفته دارند که به آن‌ها وعده‌های شیرین داده‌اند. در واقع یکی از سختی‌های کار ما این است که این زنان را قانع کنیم که این افراد دروغ می‌گویند و تنها به دنبال سوءاستفاده از شما هستند، نباید به آن‌ها اعتماد کنید.

وی اظهار می‌کند: در این دوسالی که مرکز جامع کاهش آسیب بانوان را در پارک شوش تهران داشته‌ام بار‌ها و بار‌ها در جلسات مختلف به متولیان مدعی حوزه کاهش آسیب گفته‌ام که مرکز ما نزدیک ترمینال، بازار و راه‌آهن است، یک بیلبورد اطلاع رسانی در همان محیط اختصاص دهید تا از طریق آن بتوانیم زنانی را که به هر دلیل وارد تهران شده و بی‌سرپناه هستند مطلع کنیم که مرکزی هست که جای استراحت امن و خدمات خورد و خوراک و پوشاک رایگان را به صورت شبانه‌روزی به شما می‌دهد تا در خیابان‌ها سرگردان نشده و متحمل آسیب‌های دیگر نشوند، اما تاکنون از این موضوع استقبال نشده است به این دلیل که اولویت مسئولان، آسیب‌های اجتماعی نیست. به ویژه آسیب‌های اجتماعی مختص زنان اصلا متولی ندارد.

به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید