ارسال کننده: آقای محمود نعیمی19آذر
از زمانی که در ایران، مکتبخانهها جای خود را به مدارس دادند و روحانیون که گردانندگان این مراکز بودند، یکی از پایگاههای مهم خود را از دست رفته دیدند و روشنفکرانی در هیئتِ آموزگار جانشینشان شدند، نزاع تاریخی حوزههای علمیه با مدرنیسم و دانشگاه به مثابهی نهادی مدرن آغاز شد. روشنفکر ستیزی یکی از ویژگیهای اصلی حوزههای علمیه است و از آنجایی که روحانیون از بدو پیدایش دانشگاه، این نهاد مدرن را کارخانهی روشنفکرسازی میدانستند، بدیهی بود پس از پیروزی انقلاب ۵۷ که زمام امور را به دست گرفتند، اجازه ندهند دانشگاه به روند طبیعی خود ادامه دهد. همزمان با انقلاب فرهنگی که چیزی جز تلاش برای از کار انداختن مغز این نهاد مدرن نبود، تفکیک جنسیتی عنوان پروژهی بلندمدتیست که با جداسازی مدارس دخترانه و پسرانه آغاز شد و اجرای آن در دانشگاه، میرود تا این نهاد مدرن را بدل به یکی از زیر مجموعههای حوزهی علمیه کند.
اخیراً نیز فاز تازهای از جداسازی فضای تحصیلی-آموزشی تحت لوای تفکیک جنسیتی در سطحی گسترده آغاز شده تا حکومت اسلامی ایران بار دیگر با کنترل روابط جنسیتی، اقتدار نمادین خود را به نمایش بگذارد. جنگ دیرین اسلامگرایان با نهادهای مدرن و نزاع قدیمی حوزه با دانشگاه، بی شک پس از اجرای این طرح وارد مرحلهی تازهای شده و اینک سنتگرایان موفق شدهاند از بلندترین خاکریزی که پیش رو داشتند، گذشته؛ نهاد دانشگاه را نیز به دستگاههای ایدئولوژیک نظام اضافه کنند.
بعد از گذشت سی و چند سال از روزی که آیت الله خمینی میخ حکومتی “تمامیت خواه” را در ایران کوبید و گفت: “اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم… قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و… چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم… این زحمتها پیش نمیآمد”(۱)؛ همچنان رفتارهای تبعیض آمیز ادامه دارد که از نمونههای اخیر آن می توان به جداسازی کتابهای درسی بر اساس جنسیت، محرم سازی برخی مدارس دخترانه به شیوهی ایجاد حیاط اندرونی، بریدن سر و سینهی مانکنهای زن، ممنوعیت نشستن زنان در ردیفی از صندلیها که پشت سر رانندهی اتوبوس قرار دارد، ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه و تصویب لایحهی حمایت از چند همسری اشاره کرد.
نیم نگاهی به تاریخ نشان میدهد که، روحانیت سنتی همیشه در حال جدال با تحصیل دختران بوده و گرچه بعد از انقلاب مشروطه در این جنگ شکست خورد و تا انقلاب ۵۷ به حاشیه رانده شد، اما با بازگشتِ بنیادگرایان دینی به صحنهی قدرت، روز به روز شاهد عقب نشینی بیشتر زنان در جامعه هستیم و اجرای برنامههای ارتجاعی، چون تفکیک جنسیتی که جز حبس خانگی زن هدف دیگری را دنبال نمیکند، آخرین فاز حملاتیست که طی سی سال گذشته علیه آنان طراحی شده و بر آن است که زنان را در دانشگاه، این آخرین سنگر باقی مانده تا خانه، ایزوله کند. متاسفانه دانشگاه تنها جایی ست که زنان ایرانی میتوانند در آن با جهان خارج در ارتباط باشند و حالا با دو شقه کردن آن، لااقل نیمی از امکاناتشان از بین رفته و به طور واقعی مورد هجوم قرار گرفته است. بی شک با اجرای کامل تفکیک جنسیتی یا همان تبعیض جنسیتی، سطح علمی دانشجویان دختر پایینتر خواهد آمد.
در حال حاضر فضاهای آموزشی از فقدان استادان متخصص و کمبود امکانات آموزشی به شدت رنج میبرد و اجرای طرح مذکور دامنهی این فقر علمی و امکاناتی را، گستردهتر خواهد کرد و بعید نیست که دختران دانشجو از همین امکانات محدود فعلی هم محروم شوند. با توجه بر سیطرهی فرهنگ مردانه بر بازار کار، زنان سهم اندکی در آن دارند و بی شک تحقق کامل طرح تفکیک جنسیتی همین آب باریکه را نیز از بین خواهد برد و سهم زنان از بازار کار کمتر و عدهی بیشتری از آنان خانه نشین خواهند شد.
نائب رئیس اول مجلس شورای اسلامی میگوید: “هم اکنون اگر کسی وارد خانهی ما شود حجابی میان او و خانوادهی ما نیست و مدارس ما باید بیرونی و اندرونی داشته باشند.”(۲) و این تقسیم جامعه به شکل اندرونی- بیرونی (یا همان مردانه- زنانه) به چیزی جز تثبیت سروری مردان و ملزم کردن زنان به انجام کارهای ترمیمی و تکراری منجر نخواهد شد.
چندی پیش در راستای تکمیل پروژهی کنترل و تبعیض، محسن قرائتی رئیس ستاد اقامهی نماز کشور، خطاب به روسای دانشگاهها گفت: “فضایی ایجاد کنید که ازدواج دانشجویی آسان و ازدواج موقت راه اندازی شود و در دانشگاهها فضایی ایجاد کنید که دخترها و پسرها از هم جدا شوند تا چندین میلیون گناه کم شود.”(۳)
طی سالهای گذشته جنبش برابری جنسیتی، در دانشگاهها بسیار فعال بوده و بی شک اجرای طرح تفکیک آن را از درون خالی خواهد کرد و با جداسازی دانشجویان دختر و پسر، اتحادی که بعدِ سالها حاصل شده از بین خواهد رفت و دیگر همکاریِ مشترکی در کار نخواهد بود. به عبارت دیگر تفکیک جنسیتی نام اسلامی شدهی همان تبعیض جنسیتی است که ذهن و زبان طبقهی جنسی بی قدرت را از خلاقیت منع و در حجاب کرده است.