رابطه‌ی نقش‌های جنسیتی در جامعه‌ی مردسالار و خودکشی/الهه امانی

امیل دورکیم جامعه‌شناس قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم، بنیانگذار علم جامعه‌شناسی به شمار می‌رود. کتاب خودکشی وی در ۱۸۹۷ میلادی بعد از ۱۲۴ سال هنوز اثر تاثیرگذاری در تدوین استراتژی‌هایی برای مقابله با خودکشی، این واقعیت تلخ جامعه‌ی بشری است.

پژوهش دورکیم نخستین الگوی مرجع در زمینه‌ی جامعه‌شناسی خودکشی محسوب می‌شود. او بر این باور بود وقتی آسیبی اجتماعی زندگی قشر وسیعی از مردم را متاثر می‌کند باید به ورای افراد و به ساختارها و الگوهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه نظر افکند.

جامعه‌شناسی خودکشی روی این موضوع که چرا و چگونه افراد دست به خودکشی می‌زنند تمرکز ندارد بلکه در پی آن است که چرا نرخ خودکشی در جوامع متفاوت است و چه مولفه‌هایی از قبیل باورهای مذهبی، موقعیت اجتماعی و فرهنگ روی نرخ خودکشی جوامع تاثیر می‌گذارد. دورکیم با بررسی روی شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه نشان می‌دهد که قدرت این عوامل چگونه می‌توانند بر امری بسیار شخصی چون خودکشی تاثیرگذار باشند.

شکاف جنسیتی خودکشی و یا آنچه در ادبیات جامعه‌شناسی خودکشی به آن توجه می‌شود گاهی با واژه «پارادوکس جنسیتی خودکشی» تعریف می‌شود. این عبارت به این معنی است که اگر چه تعداد خودکشی مردان در سطح جهان بسیار بیشتر از زنان است اما زنان افکار و رفتارهای خودکشی و اقدام به آن را بیشتر از مردان انجام می‌دهند. دورکیم از چهار نوع خودکشی متمایز از یکدیگر در کتاب خود یاد می‌کند که عبارتند از: خودکشی خودآگاهانه، خودکشی دگرخواهانه، خودکشی آنومیک و خودکشی قضا و قدری. دورکیم زیاد به شکاف جنسیتی خودکشی نپرداخته است. پارادوکس جنسیتی خودکشی در واقع در برگیرنده‌ی پژوهش‌هایی است که با رشد مطالعات زنان مورد توجه قرار گرفته و روی این امر تمرکز دارد که مناسبات قدرت و تبعیضات جنسی-جنسیتی چه نقشی در اقدام به خودکشی در زنان دارد.

شمای آماری خودکشی در سطح جهان

سازمان بهداشت جهانی برآورد کرده است که در هر ۴۰ ثانیه یک نفر به واسطه خودکشی جان خود را از دست می‌دهد. طبیعی است که هر مرگی تراژدی بزرگی برای دوستان و خانواده محسوب می‌شود و نقش دولت‌ها در پیشگیری از این امر و مدیریت کاهش تعداد موارد خودکشی بسیار مهم است. استراتژی پیشگیری از خودکشی باید در برنامه‌های دولت‌ها گنجانده شده و بودجه‌های لازم برای تامین بهداشت روان افراد جامعه تخصیص داده شود.

در کنار تخصیص بودجه و اراده‌ی سیاسی برای پیشگیری از موارد خودکشی، در پژوهش‌های جامعه‌ی جهانی نشان داده است که برنامه‌های آموزشی پایدار، مداوم و پیگیر در سطح کلی جامعه و همچنین در مدارس می‌تواند یکی از راهکارهای موثر باشد. همچنین تربیت افرادی که کادر پزشکی نیستند اما با آموزش می‌توانند نشانه‌های اولیه‌ی خودکشی را رصد کنند می‌تواند بسیار موثر باشد. از جمله تربیت و آموزش کادر آموزش، خدمات اجتماعی و در کل افرادی که با گروه‌های اجتماعی به سبب شغل خود تماس نزدیک دارند می‌تواند در زمینه استراتژی‌های پیشگیرانه قلمداد شود.

علیرغم تشویق و ترغیب سازمان ملل پس از اولین گزارش مشروح سازمان بهداشت جهانی در مورد خودکشی در سال ۲۰۱۴ تنها ۲۸ کشور جهان برنامه‌ی ملی در زمینه پیشگیری از خودکشی دارند.

برای هر خودکشی به طور متوسط ۲۰ اقدام به خودکشی وجود دارد. تعداد مرگ و میر ناشی از خودکشی هر ساله بیشتر از مجموع قتل و جنگ‌های سالانه است و دومین دلیل مرگ بین جوانان ۱۵ الی ۲۹ سال بعد از سوانح رانندگی است. شکاف جنسیتی خودکشی در کشورهای غربی و ژاپن بسیار عمیق‌تر از کشورهای سه قاره دیگر است. خودکشی مردان که در برخی از کشورها سه برابر موارد خودکشی زنان است، «اپیدمی خاموش» خوانده می‌شود. قاره‌ی اروپا بزرگترین موارد خودکشی را در مجموع داشته است، برای مثال در گرینلند در برابر هر زنی که جان خود را به علت خودکشی از دست می دهد، ۲٫۹۹ مرد جان خود را از دست می‌دهند.

در اکثر کشورهای جهان خودکشی به دلیل باورهای مذهبی و فرهنگی بار منفی داشته و تقبیح می‌شود و در برخی از کشورها نیز از نظر قانونی اقدام به خودکشی جرم محسوب شده و برای آن مجازات وجود دارد.

جنسیت و خودکشی
از اواسط قرن بیستم نقش جنسیت به مثابه یک فاکتور در جامعه‌شناسی خودکشی مورد پژوهش قرار گرفته است. هنجارهای اجتماعی، تابو برای صحبت آزاد راجع به خودکشی، عدم وجود برنامه‌ی ملی در زمینه‌ی پیشگیری که یکی از مهمترین ارکان آن جمع‌آوری آمارهای دقیق است و در کل بار منفی آن که سبب سرافکندگی و انگ است از عوامل بازدازنده برای مقابله و کاهش موارد خودکشی زنان و دختران است. بسیاری از پژوهشگران رابطه‌ی جنسیت و خودکشی، سعی کرده‌اند که رابطه شکاف جنسیتی خودکشی را توضیح دهند. یک دریافتی که بسیاری بر آن صحه گذاشته‌اند آن است که ساختارهای تبعیض اجتماعی، مردانگی تسلط گرایانه و مفاهیم سنتی زنانگی از عوامل موثر در پارادوکس جنسیتی خودکشی است.

بسیار از پژوهشگران نرخ بالای خودکشی مردان را در ارتباط با نقش های سنتی جامعه پدر-مردسالار توضیح می‌دهند. نقش‌های جنسیتی سنتی مردان بر ارزش‌هایی چون قدرت، استقلال، رفتارهای پرخطر و ریسک(که تحت لوای شجاعت مطرح می‌شود)، موقعیت اقتصادی و فردگرایی تاکید دارد. بافت فشرده‌ی این ارزش‌ها در تعریف مردانگی و نقش‌های جنسیتی مردان سبب می‌شود که مردان چنانچه افکار خودکشی داشته یا با افسردگی دست و پنجه نرم می‌کنند کمتر تمایل به کمک گرفتن داشته باشند و به این مفهوم نقش‌های جنسیتی مردان عاملی بازدارنده است. همچنین در این پژوهش‌ها دریافت شده اشتغال نیز یکی دیگر از فاکتورهای تاثیرگذار در امر خودکشی مردان می‌تواند باشد و در ارتباط با نقش‌های جنسی-جنسیتی است. آسیب بیکاری به دلیل انتظارات اجتماعی از نقش مردان در زمینه نان‌آور بودن خانواده، می‌تواند سنگین باشد. از این رو رابطه‌ی خودکشی و بیکاری در جوامع سنتی پر رنگ‌تر از جوامع پیشرفته غربی است.

شکاف جنسیتی در خودکشی کشورهای سه قاره آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین کمتر است. یکی از عوامل کاهش موارد خودکشی زنان در این کشورها، نقش مادری است. در کشورهایی که هویت زنان تنها پیرامون نقش آنان در خانواده شکل می‌گیرد، داشتن فرزندان کم سن و سال می‌تواند عاملی بازدارنده در خودکشی زنان باشد.

از سویی دیگر بار منفی نازایی زنان باز به دلیل در هم تنیدگی هویت زنان به نقش آنان در خانواده در جوامع سنتی عاملی فزاینده در خودکشی زنان بوده است. همچنین بارداری خارج از ازدواج و یا حتی زمانی که زنان و دختران مورد تعدی و تجاوز قرار می‌گیرند می‌تواند از مولفه‌های رشد یابنده در امر خودکشی زنان باشد.

موارد خودکشی همچنین در گروه‌های اجتماعی که به دلایل فرهنگی، مذهبی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در حاشیه قرار دارند، بیشتر است. گروه‌های اجتماعی آسیب‌پذیر که تبعیض، بی‌عدالتی و خشونت را تجربه می‌کنند از جمله پناهجویان، مهاجران، افراد بومی، ال.جی.بی.تی.کیو و زندانیان بیشتر به خودکشی فکر و یا اقدام می‌کنند.

از این رو نقش‌های جنسیتی سنتی جوامعی که از نظر طبقاتی شکاف بیشتری دارند، مناسبات قدرت در جامعه و خانواده، بار منفی بیماری‌های روحی و روانی، عدم دسترسی افراد به مراقبت‌های لازم، عدم وجود استراتژی های پیشگیرانه در سطح ملی، عدم گردآوری دقیق موارد خودکشی یا طبقه‌بندی آن از نظر جنسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و اجتماعی حمایت و پشتیبانی مادی و معنوی پایدار از آسیب دیدگان و کسانی که یک بار اقدام به خودکشی کرده‌اند از موارد بسیار مهم در زمینه پیشگیری خودکشی از نظر جامعه‌شناسی است.

ایران
نرخ خودکشی در ایران اعلام شده که ۶ نفر در هر صد هزار نفر است. روشن است در کشوری که تفاوت فاحش طبقات از نظر اقتصادی هر روز سنگین‌تر می‌شود، در کشوری که تبعیضات جنسی-جنسیتی آسیب‌های زیادی فزون‌تر از آن چه مردان تجربه می‌کنند به نیمی از جامعه تحمیل می‌شود، در کشوری که فقر و بیکاری، تبعیضات جنسی-جنسیتی، قومی، مذهبی و اجتماعی اکثریت عظیم مردم را هر یک به گونه‌ای مورد آسیب قرار می‌دهد نرخ واقعی خودکشی بیشتر از آن است که اعلام می‌شود. خودکشی زنان در ایران به ویژه در استان‌های جنوبی و غربی امروزه حتی در رسانه‌های دولتی نیز نمی‌تواند پنهان بماند. پارادوکس جنسیتی خودکشی که مفهوم آن بر موارد بیشتر خودکشی مردان و موارد بیشتر قصد و افکار خودکشی زنان است در ایران به ویژه در برخی استان‌ها که از بافت عشیره‌ای و سنتی برخوردار هستند، وجود ندارد. در استان‌های ایلام و کرمانشاه، نرخ خودکشی زنان بیشتر از مردان است.

بیشتر خودکشی‌ها در ایران بین سنین ۱۸ تا ۳۰ سال انجام می‌گیرد اما در گزارشی که در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ در روزنامه‌ی همشهری منتشر شد از افزایش خودکشی افراد زیر ۱۸ سال و بالای ۶۰ سال سخن می‌رود.

بر اساس آمارهای موجود افسردگی سومین مشکل بهداشت روان و سلامتی در ایران و شمار زنان افسرده دو برابر مردان است. همچنین ایران در سال ۲۰۱۸ یکی از ده کشور غمگین جهان، توسط موسسه نظرسنجی گلوپ برآورد شده است. این تصویر تیره و نگران کننده از سلامت روان جامعه به صورت یکی از معضلات اجتماعی و سلامت جامعه شده که سعید نمکی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران از «شیوع بیماری روانی که زنگ خطری برای سلامت جامعه است» می‌گوید. در زمینه‌ی رشد موارد خودکشی در بین افراد زیر ۱۸ سال، خودکشی سریالی ۵ دانش‌آموز در شهرستان رامهرمز، گزارش مشروح بیدارزنی از خودکشی زنان، کارگران و نوجوانان، همراه با تداوم رویه‌ی زن کشی و خودکشی زنان در استان کهگیلویه و بویر احمد که در آن زنان دیشموک از فقر خودکشی می‌کنند و دخترانی جوان از ترک تحصیل خودکشی می‌کنند، می‌توانند روزنه‌هایی بر شرایط اسفناک و فاجعه‌بار خودکشی زنان و دختران و به کل جوانان باشد.

آمار خودکشی در سال ۹۸، ۵ هزار و ۴۳۱ مورد عنوان شده است که در مقابل سال ۹۷، ۸ درصد افزایش یافته است. از این تعداد ۱۵۱۷ نفر زن یا دختر بوده‌اند. در این آمارها موارد متعدد قتل‌های ناموسی که در برخی والدین (مورد رومینا) حتی انگیزه فرزندکشی را تحت نام خودکشی مطرح می‌کردند، روایات نسرین جلیلیان، روناک عزیزوند نوجوان ۱۵ ساله که اقدام به خودسوزی کرد یا زهرا اسماعیلی نوجوان ۱۶ ساله ساکن روستای بادان ارومیه که به علت خشونت خانگی به خودسوزی دست زد، در نبود پاسخگویی دولت در زمینه فقدان گردآوری آمارهای دقیق، می‌تواند به راحتی تحت عنوان مرگ به علت بیماری یا تصادف ثبت شود. آگاهی اجتماعی در زمینه پاسخگویی دولت سبب می‌شود تا این موارد و روایات دلخراش و فاجعه بار دفن نشود. نهادهای غیردولتی، فعالان مقابله با خشونت‌های جنسی-جنسیتی نقش پر اهمیتی در این زمینه دارند.

در سال ۹۸ و ۹۹ به دلیل شیوع کروناویروس، دلایل اقتصادی و فرهنگی دیگری نیز بر اقدام خودکشی جوانان افزوده شد. بسیاری از والدین در بافت‌های سنتی جامعه با در دست قرار دادن تلفن همراه به دخترانشان برای ادامه تحصیل به دلیل انگاره‌های ذهنی واپسگرایانه مخالفت کرده که این خود لایه‌ی دیگری بر فشارهای موجود می‌افزاید. یکی از دانش‌آموزان در جریان خودکشی‌های سریالی شهرستان رامهرمز دقیقا به این دلیل دست به خودکشی زد.

حفظ سلامت جامعه، جسم و روح و روان شهروندان از مهمترین وظایف و مسئولیت‌های هر دولتی است. دولت چه راهکارهای برای پیشگیری خودکشی دانشجویانی که علاوه بر فشارهای اقتصادی یا فشارهای روحی و روانی، با فشارهای اجتماعی و فرهنگی مواجه هستند، ارایه می‌دهد؟ چرا ایران بیشترین موارد خودسوزی را در آسیای غربی دارد؟ چرا موارد خودکشی در گروه سنی زیر ۱۸ سال در حال رشد است؟ چرا مادر بودن که یکی از عوامل بازدارنده در سطح جهانی برای خودکشی است در ایران نمی‌تواند مانع خودکشی نسرین جلیلیان ۲۷ ساله که مادر دو فرزند بود و به علت تبعیض در مورد حضانت فرزندان در دادگاه خانواده دست به خودکشی زد، شود؟

این موارد و ده‌ها پرسش دیگر نشان آن است دولت برنامه‌ای برای پیشگیری از خودکشی نداشته، بودجه‌های لازم را تخصیص نمی‌دهد و در یک کلام اراده‌ی سیاسی برای پاسخگویی به این امر ندارد.

باشد تا فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.​