ارسال کننده : آقای غلامرضا اخلاقی 7آذر
تارا بنیاد
شاید خیلی از ما ایرانیان، چه در داخل چه در خارج از کشور، وقتی در ذهن خود دنبال نخستین زن قربانی خشونتهای اینترنتی می گردیم، ناخواسته نام زهرا امیرابراهیمی را به یاد می آوریم: بازیگر جوانی که فیلمی منسوب به روابط خصوصی او، ظرف چند روز دست به دست، به چهارگوشه ایران رسید و علاوه بر تبعات دادگاه و بازجوییهای امنیتی که به دنبال این اتفاق برای وی رخ داد، عاملی موثر برای شایعه پراکنی بیشتر علیه این هنرمند شد و سرانجام او را وادار کرد که از ایران مهاجرت کند.
او نخستین زن ایرانی نبود که قربانی چنین شیوههای از رفتار خشونتآمیز میشد، بلکه شاید یکی از مشهورترین آنها بود.
کافی است کمی به زندگی به اصطلاح اینترنتی خود یا زنان اطرافتان دقت کنید. چندبار پیش آمده که کامنتی با نگاه جنسیتی اعصاب شما را خرد کند؟ چند بار پیش آمده در پیامهای خصوصی پیشنهادهایی دریافت کنید که حالتان را آنچنان خراب کند که تا مدتها ذهنتان درگیر آن باشد؟ واقعاً تنها کافی است در گشت و گذارهای اینترنتی کمی دقیق شوید و ببینید به چه لبخند میزنید، عکس بدون آرایش زنان هنرپیشه؟ یا کامنتهای زیر آن؟ یا شاید هم دارید متنی را میخوانید با این تیتر: «مردان نظر بدهند: زن باید دستپختی خوب داشته باشد یا چهره ای زیبا؟»
هزاران صفحه در فیسبوک و دهها سایت در اینترنت مصداق بارز خشونتهای پنهان علیه زنان هستند؛ صفحاتی چون صفحهای که پروفایل زشتترین زنان در فیس بوک را به اشتراک میگذارد، یا حتی خوشگلترین آنها را تا آقایان به خود اجازه دهند درباره هرآنچه مربوط به زن است نظر بدهند.
اتفاقی که برای زهرا امیرابراهیمی افتاد، خشونت آشکاری بود که سبب شد توجه عموم به شیوهها و کاربرد منفی اینترنت برای گسترش خشونتهای کلامی و آسیبرسانی به شخصیت، روحیه و زندگی زنان بیشتر مورد توجه قرار گیرد. با این حال باید گفت در طول سالهای گذشته، دختران جوان و بیپناه بسیاری بودهاند که نوعی قربانی خشونتهای اینترنتی شدهاند و تحقیرها و تهمتهای بسیاری را تحمل کردهاند.
نتایج یک تحقیق میدانی
برای تهیه این گزارش، پرسشی با ۲۳۰ کاربر فعال فیسبوک در میان گذاشته شده است: «مصداق شما در زمینه خشونت اینترنتی چیست؟»
هزاران صفحه در فیس بوک و دهها سایت در اینترنت مصادیق خشونتهای پنهان علیه زنان هستند؛ صفحاتی چون صفحهای که پروفایل زشتترین زنان در فیس بوک را به اشتراک میگذارد، یا حتی خوشگلترین آنها را تا آفایان به خود اجازه دهند درباره هرآنچه مربوط به زن است نظر بدهند.
کمتر از صد نفر به این پرسش پاسخ دادند. ۲۳۰ کاربر اولیه با روش گزینش اتفاقی انتخاب شدند، اما تنها گروهی به این سئوال پاسخ دادند که یا دانشجو یا فارغ التحصیل رشتههای علوم انسانی بودند و به واسطه رشته تحصیلی با این مبحث آشنا شده بودند یا به واسطه اتفاقی شخصی خشونت اینترنتی را درک کرده بودند.
میتوان از سکوت دیگران نتیجه گرفت: بحث نابرابری جنسیتی و در این میان خشونت به زنان مسئله بخش بزرگی از جامعه ایرانی نیست. بخشی هم اصلًا به اهمیت تحقیق و تحریک افکار عمومی پی نبردهاند و بسیاری هم از این نوع خشونت بیاطلاعاند و آن را اصلًا به عنوان خشونت نمیشناسد، البته دید مردسالارانه جامعه را هم نباید نادیده گرفت آنچنان که دختر ۲۵ سالهای مینویسد: «اینترنت امنترین مکان برای خانمهاست و اگر خانمی در این محیط هم مورد خشونت قرار گیرد مقصر خودش است که عقلش را به کار نینداخته است.»
صاحبان این تفکر، با اشاره به «به اشتراک گذاشتن تصاویر شخصی»، روی این نکته تاکید کردهاند که مقصر خود این افراد هستند. در مجموع، ۳۷ درصد از پاسخدهندگان به این پرسش که مردها بودند، با تاکید بر این موضوع که «خشونت اینترنتی زن و مرد ندارد و سوءاستفاده اینترنتی، نگاه ابزاری، دروغ گفتن و هک کردن میتواند هم برای زنان پیش بیاید هم برای مردان» نوشتهاند:
– «بیشتر زنانی که مورد خشونت قرار میگیرند خودشان سبب میشوند.»
– «اگر منظور تعرضهای نوشتاری در سایتهای اجتماعی است، مصداق آن در مواردی دیده میشود که زن خودش مایل به آن بوده است.»
– «اگر دختری عکس جالب توجهی میگذارد، کامنتهای جالب توجه هم میخواهد.»
نکته حائز اهمیت در این گزارش این است که آنچه به نظر مردان، زن ها باعث بروز آن میشوند، دقیقاً همان چیزی است که زنها را میرنجاند و از آن به عنوان خشونت اینترنتی یاد میکنند. ۶۳ درصد از زنانی که مورد این سئوال قرار گرفته اند، «گذاشتن کامنتهای جنسی زیر عکس مهمانیها»، «به اشتراک گذاشتن تصاویر سکسی زنان مشهور و نوشتن شوخیهای جنسی خطاب به صاحب عکس ها»، « روایت مردانه بدن زنانه» و «الفاظ خاص و فحشهایی که زنانگی در آن تمسخر میشود» را مصادیق خشونت اینترنتی علیه زنان میدانند.
با نگاهی به پاسخ پرسشهای یاد شده، میتوان گفت فراگیری اینترنت و گستردگی فضای مجازی، مزاحمتهای خیابانی جامعه ایران را وارد فضای اینترنتی کرده است. بارها دیده شده است که در اتاقهای گفتوگو (چت رومها) به زنان پیشنهادهایی برای رابطه جنسی داده میشود. حتی فضای گفتوگوی عمومی چنان از ناپسندگویی و هرزهنگاری پر میشود که جایی برای حضور زنان در این فضا نمیگذارد.
از سوی دیگر، آنچه هنگام تحقیق درباره خشونت علیه زنان بیشتر خود را نشان میدهد، عدم شناخت زنان از خشونت و به خصوص انواع «خشونتهای پنهان» است. برای مثال همانطور که شماری از زنان ایرانی در زندگی واقعی مواردی چون بیتوجهی به خود توسط مردان (همکار یا همسر)، محدود شدن آزادیهای فردی، ضعیف نشان دادن نقش زن را به عنوان خشونت نمیشناسند، در فضای مجازی هم مظلومکردن زنان، تلقین احساس نیاز به یک مرد، جوکهای جنسیتی علیه زنان و تصاویر جنسی برای خوار کردن زن را آزار یا خشونت نمیپندارند.
خشونت به روش ایرانی
امروزه در ایران، زنان پرشماری هر روزه با خشونت اینترنتی روبهرو میشوند. در واقع طبیعت مجازی دنیای اینترنت و ناشناس بودن کاربرها این امکان را به آنها میدهد تا دامنه خشونت علیه زنان به آنجا هم کشیده شود.
شماری از زنان ایرانی که در زندگی واقعی مواردی چون بیتوجهی به خود توسط مردان، محدود شدن آزادیهای فردی، ضعیف نشان دادن نقش زن را به عنوان خشونت نمیشناسند، در فضای مجازی هم مظلوم کردن زنان، تلقین احساس نیاز به یک مرد، جوکهای جنسیتی علیه زنان و تصاویر جنسی برای خوار کردن زن را آزار یا خشونت نمیپندارند.
چشمچرانی مردان در محیطهای اینترنتی با واکاوی آلبومهای عکس زنان در فیسبوک، میل به داشتن دوست دخترهای متعدد در فضای مجازی و مزاحمت متعدد برای زنان از طریق چت رومها و یا ارسال پیامهای الکترونیک، تلاش برای برقراری ارتباط با زنان از طریق فضای مجازی با روشهای تهدیدآمیز و ارعاب مانند تهدید به انتشار عکسها یا دستکاری عکسها و تهیه عکسهای دروغین و بدل و… از شایعترین مواردی است که در رفتارهای روزمره برخی مردان مشاهده میشود و سبب شده است بسیاری از فضاهای اینترنتی به ویژه شبکههای اجتماعی و اتاقهای گفتوگوی مجازی به محیطی ناامن برای زنان و دختران جوان تبدیل شود. براساس تحقیقات دانشگاه جورجیا درباره «خشونت اینترنتی علیه زنان»، «بسیاری از مردان اینترنت را قلمرو خود میدانند و میل به سرکوب زنانی را دارند که وارد قلمرو آنها میشوند، همانگونه که این میل در محیطهای کاری هم در مردان دیده میشود، در حالی که در دنیای واقعی شاید بسیاری از مناسبات اجازه سرکوبگری به مردان را ندهد، اما ناشناسی در دنیای مجازی راه را برای آزار و اذیت در پشت هویت مجازی باز میگذارد، مردان در دنیای مجازی هم همچون دنیای واقعی که وقتی زنی مورد دشنام قرار میگیرد، میگویند: “حتماً جایی مقصر بوده است.” درفضای اینترنتی در پاسخ به اعتراض زنان درباره رفتارهای نامناسبشان، میگویند: “میتوانید در این فضا حضور نداشته باشید.»
چنین توجیهات و استدلالهایی در فضای مردسالارانه جامعه ایرانی که از پشتوانه های مذهبی و سنتی قوی در زنستیزی برخوردار است، به شکلی شدیدتر دیده میشود و بنا بر این باور مردمی که «کرم را از خود درخت میداند»، در فضای مجازی هم زن محکوم ذاتی است و گاه مستحق خشونت. آزار و اذیت زنان یا سوءاستفاده از تصاویر آنان برای رسیدن به اهداف جنسی، گاه در این مسیر تبدیل به تفریح میشود و برخی از مردان جوان و میانسال برای لذت بردن بیشتر از زندگی یکنواخت، توجهشان به صورت روزافزون به چنین تفریحات آزاردهندهای علیه زنان جلب شده است. حتی گاهی آنچه به نظر تعریف میآید با نگاه از بالای آقایان و استفاده از ادبیات تحقیری و جنسیتی، بازهم زن را مورد هدف رفتارهای تخریبی آشکار و پنهان قرار میدهد. به عنوان نمونه: «با اینکه زنی اما خوب کامپیوتر بلدی»، «رفتار و منشات مثل یک مرد میماند».
تعریف خشونت
بد نیست تعریفی از خشونت بدهیم و این سئوال را مطرح کنیم که منظور از خشونت اینترنتی چیست؟
«خشونت اینترنتی در فضای مجازی روی میدهد و بنابراین از شکلی مجازی برخوردار است و در گروه خشونتهای غیر فیزیکی قرار میگیرد، اما همچنان ماهیت مستقلی دارد از آن جهت که در این گونه از خشونت واکنشهای مستقیم فرد مورد خشونت دیده نمیشود و او اجازه دفاع از خود را نمییابد.»
براساس اعلامیه سازمان ملل، «خشونت علیه زنان»، بیانگر هرگونه عمل خشونتآمیز علیه جنس مونث است که «موجب وارد آمدن آسیب یا درد جسمانی، جنسی، یا روانی به زنان شود یا میتواند بشود و همینطور تهدید به چنین اعمالی، اجبار یا محروم کردن خودسرانه از آزادی، چه در زندگی اجتماعی، چه در زندگی شخصی است».
لازم هست در واکاوی «خشونت اینترنتی علیه زنان»، بحث «خشونتهای پنهان علیه زنان» هم مد نظر قرار گیرد که در تعریف آن میخوانیم: «خشونت ابتدا در ذهن شکل میگیرد و براساس گفتمان فرهنگی بنیان نهاده میشود، گرچه با توسعه و رشد تمدن بشری و گسترش فرهنگ مدرن ایجاد قوانین بازدارنده و محدودکننده خشونت عریان کمتر شده، اما خشونت پنهان مانند: دروغ گفتن، بیتوجهی به خواستههای زن، چشمچرانی، تعدد زوجها، انتقاد مدام از زن، جداکردن زن از کودکش، پرخاش کردن، وادار کردن زن به ترک خانه، وادار کردن زن به پوشش خاص نادیده انگاشته شده است، خشونتی بیرحم تحقیرآمیز و ضد کرامت انسانی که براساس نتایج پژوهش ملی خشونت علیه زنان در ایران بیشترین رفتار خشونتآمیز علیه زنان در این دسته قرار دارند.»
بر اساس تحقیقات دانشگاه جورجیا درباره «خشونت اینترنتی علیه زنان»، «بسیاری از مردان اینترنت را قلمرو خود میدانند و میل به سرکوب زنانی را دارند که وارد قلمرو آنها میشوند، همانگونه که این میل در محیطهای کاری هم در مردان دیده میشود.»
بر اساس تعاریف یادشده، خشونت اینترنتی علیه زنان از زمره خشونتهای پنهان است که موجب آسیبهای اجتماعی و روانی به آنها ازجمله حس عدم اعتماد در زنان میشود.
تلاش های ناموفق و اندک
در کنفرانس جهانی زنان در پکن در سال ۱۹۹۵ عدم بهرهمندی زنان از اینترنت به عنوان سومین عامل عقبماندگی زنان شناخته شده و ازجمله علل آن، به سطح دانش اندک زنان از اینترنت و کامپیوتر اشاره شده است.
در فضای کنونی به ویژه در ساختارهای توسعه نیافتهای مانند ایران، زنانی که دسترسی به اینترنت نیز دارند، علاوه بر اینکه بزرگترین گروه هدف خشونتهای اینترنتی هستند، به دلیل همین خشونتها و تبعات آن از حضور موثر و مناسب در فضای مجازی باز میمانند. شمار زیادی از آنان نیز از خشونتهای پنهان اینترنتی علیه خود غافل هستند و ناتوان از ایجاد فضایی امنی، در نهایت با احساس تاسف و درماندگی با این پدیده برخورد میکنند و به دلیل ضعف آگاهی و نبود آموزش کافی و همچنین فقدان قوانین و مقررات حمایتی، مجبور به سکوت می شوند.
در ایران، طی سالهای گذشته و به ویژه در پی حوادث پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری، تبلیغات و مصاحبههای فراوانی در پیوند با ایجاد بسترهای امنیتی در فضای مجازی و تهدیداتی که استفاده از اینترنت در پی دارد، انجام شد، ولی همه این تبلیغات در راستای برآورده شدن اهداف حاکمیت و با میل و هدف دورکردن هرچه بیشتر افراد از فضای مجازی یا سوق دادن آنها به سوی کانالهای تبلیغاتی در فضای مجازی صورت گرفت و درباره آگاهیهای راستین و مورد نیاز زنان، اشاره ای نشد و تا به امروز هم نشده است. به عنوان نمونه نگاه کنید به افزایش روزافزون شبکههای تلویزیونی و اینترنتی برای ارائه سریالهای صابونی و روبهروی آن فیلترینگ برای از دسترس خارج کردن فیس بوک، توییتر و حتی گاهی گوگل.
متاسفانه اینترنت هم خاستگاه خشونت اینترنتی است و هم بهترین راه برای دادن آگاهی در این زمینه. بر این اساس، دولتمردان با تقویت تبلیغ استفاده برای سرگرمی از اینترنت و عدم اطلاع رسانی درست کمکی به مطلع کردن زنان از خشونتهای اینترنتی نمیکنند. لذا آگاهی زنان درباره خشونتهای اینترنتی هنوز در حد مطلوبی نیست و نمیتواند نگرانیهای ناشی از تبعات و آسیبهای خشونتهای اینترنتی را رفع کند.
نکته مهم دیگر اینکه تمایل شماری از مردان به ویژه برخی از مردان متاهل و میانسال در ایران برای استفاده از اینترنت در راستای تحقق اهداف جنسی و جلب زنان و به ویژه دختران جوان، روز به روز بیشتر شده است. مثالهایی از این قبیل را این روزها به راحتی میتوان در دو صفحه مختلف روزنامهها یافت، نمونه اغراق شده آن را در صفحههای حوادث (به عنوان نمونه: دخترانی که در پی قرارهای اینترنتی به دام پیرمردان میافتند) و دیگر نمونهها را در صفحات جامعه می توانیم بیابیم که در آن کارشناسان به مخاطبان رسانهها در این زمینه هشدار میدهند.
اضافه شدن حقههای مذهبی مانند راهاندازی شبکههای اجتماعی برای گسترش مسائلی مانند ازدواج موقت یا صیغه نیز به عاملی موثر برای کشش بیشتر مردان به این حوزه شده است. آن دسته از مردان خیابانی و چشمچران، اکنون با خیال آسوده، بدون صرف وقت و هزینه کمتر، از طریق شبکه مجازی، مشتاقانه به حریم خصوصی زنان وارد میشوند، از خشونتهای کلامی علیه آنان لذت میبرند، پیشنهادهای جنسی خویش را با صراحت بیشتر و به دفعات بیپایان تکرار میکنند و از تهدید و ارعاب یا تطمیع پرهیزی ندارند.
در فضای کنونی به ویژه در ساختارهای توسعه نیافتهای مانند ایران، زنانی که دسترسی به اینترنت نیز دارند، علاوه بر اینکه بزرگترین گروه هدف خشونتهای اینترنتی هستند، به دلیل همین خشونتها و تبعات آن از حضور موثر و مناسب در فضای مجازی باز میمانند.
در این میان آنچه برای آنها اهمیتی ندارد آزاردیدن جسم و روان زن است. دیروز در خیابان با چشمک، نیشگون، تنهزدن و تعقیب او را آزار میدادند و اکنون با کامنت، لایک و پیام و در محیطی بسیار ایمنتر.
آنها در پناه آموزههای غیر مستقیم حکومتی و در برخورد آن با مخالفان سیاسی، یاد گرفتهاند که میتوانند عکسهای یک زن را هر آنگونه که بخواهند مونتاژ کنند و برای یکدیگر ارسال کنند، البته که گیرنده عکسها از دیدن عکسهای مونتاژشده یک زن جوان بدشان نمیآید، بالاخره حرمسرای مجازی هم عالمی دارد.
تلاشهای با نتیجه، بینتیجه میماند
در بهمن ۱۳۸۸ خورشیدی، درست هشت ماه پس از انتخابات جمهوری اسلامی قانون مبارزه با جرایم اینترنتی به تصویب رسید.
این قانون در سه بخش به بررسی جرم، آئین دادرسی و تبیین مقررات میپردازد. در بخش بررسی جرم تمام ۲۷ موردی که به عنوان جرایم اینترنتی در نظر گرفته شده است، میتواند ابزاری برای خشونت به زنان قلمداد شود، اما از آنجایی که در فضای مجازی فرد خشونتکننده میتواند بدون نام و نشان ظاهر شود پیگیری آن ممکن نمیشود. برای مثال جمعه ششم دیماه ۱۳۸۱، وبلاگ «خورشیدخانوم» هک شد. این وبلاگ ساعاتی قبل از هک شدن در مراسم مسابقه وبلاگهای برتر، از سوی ماهنامه «دنیای کامپیوتر و ارتباطات»، جایزه وبلاگ برگزیده هیئت داوران را دریافت کرده بود. در پی این مسابقه سایتهای زیادی هک شدند.
شیوهای که هکر وبلاگ خورشید خانوم به کار برد با بقیه فرق میکرد. به مدت یک ساعت تصویری برهنه با جملاتی رکیک روی این وبلاگ به چشم میخورد. تصویر با پیگیری سرور کانادایی در کمتر از یک ساعت برداشته شد. ساعتی بعد از آن وبلاگ گل کاغذی هم هک شد. گل کاغذی در وبلاگش از هک کردن وبلاگ خورشید خانوم انتقاد کرده بود. در این وبلاگ هم جملاتی رکیک به چشم می خورد. نویسنده وبلاگ خورشید خانوم برای ارائه شکایت، از سایت وکیلان اینترنتی ایران درخواست کمک کرد. در این سایت خدمات مشاوره رایگان در مورد مسائل اینترنتی ارائه میشود و کسانی که از جرایم اینترنتی آسیب دیدهاند میتوانند از وکلای این سایت کمک بگیرند. اما متاسفانه در چنین مواردی کارچندانی از دست کسی بر نمیآید.
خشونت به شیوه های مختلف زندگی را برای زنان دشوار کرده است. جوامع سنتی، مدام چهره و نمایی نو به خود میگیرند و از نمادهای جهان نو بهرهمند میشوند، اما از آنجا که در اعماق و متن خود همچنان در بند سنت ها گرفتار هستد، هر روز با شیوههای تازهتر و نوینتری از خشونت روبهرو میشوند و در این میان زندگی روانی ـ اجتماعی و حتی سیاسی زنان بیش از هر طیف دیگری در معرض آسیب قرار میگیرد.
تدوین قوانین متناسب با شیوههای جدید زندگی، میتواند تا اندازه ای از گسترش چنین خشونتهایی پیشگیری کند، اما این به تنهایی برای کاهش رنجی که زنان میکشند، کافی نیست.
تا زمانی که جوامع از بند سنت های نادرست و اندیشههای واپسگرایی که زن و ماهیت انسانی او را نادیده میگیرند، رهایی نیابند و فرهنگ متناسب با اندیشههای انسانی بازسازی نشود زنان در این جوامع، به ناچار، با زندگی رنجبار و کاهش توانایی ها و فرصت های زندگی روبهرو خواهند بود.
تغییر در این شرایط مستلزم بازخوانی سنت ها و جدا کردن سنت های ناکارآمد از کارآمدهاست. ناگفته روشن است در این راه بیش از تدوین قوانین مناسب، نیاز به آموزش و تحریک افکار عمومی داریم.